Dictiornary-Farsi | نهرچه مرزی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 70 (6 milliseconds)

English	Persian
boundar trench	نهرچه مرزی
boundary trench	نهرچه مرزی


Other Matches

tail drain	نهرچه ابهای مازاد
marginal	مرزی
mete	: خط مرزی
border	خط مرزی
borderline	مرزی
bordering	خط مرزی
boundary	مرزی
paralic	مرزی
boundaries	مرزی
bordered	خط مرزی
extraterritorial	برون مرزی
marginal test	ازمون مرزی
exterritorial	برون مرزی
critical frequency	فرکانس مرزی
rubicon	مرز خط مرزی
oversea	برون مرزی
extraterritoriality	برون مرزی
limiting voltage	ولتاژ مرزی
marchland	زمین مرزی
marginal check	مقابله مرزی
marginal check	برسی مرزی
frontier treaty	معاهده مرزی
marginal checking	بررسی مرزی
frontalier	یکان مرزی
frontalier	نیروهای مرزی
marginal consciousness	هشیاری مرزی
cleavage plane	سطح مرزی
boundary surface	سطح مرزی
frontier	خط فاصل مرزی
border installations	تاسیسات مرزی
mete	سنگ مرزی
outpost	پایگاه مرزی
outposts	پایگاه مرزی
border land	زمین مرزی
border stone	سنگ مرزی
borderline schizophrenia	اسکیزوفرنی مرزی
borderline state	حالت مرزی
boundary conditions	شرایط مرزی
boundary effect	اثر مرزی
boundary layer	لایه مرزی
surface boundary layer	لایه مرزی سطح
terry	سربازمدافع مرزی انگلیس
inland	درون مرزی داخله
catchment	حوزه ابریز مرزی
costal frontier	نوار مرزی ساحلی
borderline mental deficiency	نقص عقلی مرزی
borderline psychosis	روان پریشی مرزی
exterritoriality	حقوق برون مرزی
extraterritoriality	حقوق برون مرزی
frontalier	جزو یکان مرزی
high seas	ابهای برون مرزی
barrier combat air patrol	گشتی مرزی هوایی
laminar boundary layer	لایه مرزی خطی
coastal frontier	نوار مرزی ساحلی
borderline mental retardation	عقب ماندگی ذهنی مرزی
touch in goal line	ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
touch in goal	محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
boundaries	6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
boundary	6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
overseas	ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
service line	خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
drop shot	ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
oversea command	یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
service line	حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
reynolds stress	تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
This new frontier incident probably means war.	این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
intercoastal	رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
limitrophe	مجاور مرزی مجاور