Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (7 milliseconds)
English
Persian
burning rate
نواخت سوزش
Other Matches
burn out
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
procurement rate
نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
rate
نواخت
levelled
یک نواخت
leveled
یک نواخت
blew
نواخت
level
یک نواخت
singsong
یک نواخت
monodic
یک نواخت
levels
یک نواخت
groovy
یک نواخت
dead alive
یک نواخت
arrhythmic
بی نواخت
rhythm
نواخت
rhythms
نواخت
rates
نواخت
cruising speed
نواخت حرکت
consumption rate
نواخت مصرف
incidence rate
نواخت تصادفات
isochronize
یک نواخت کردن
euqal
متساوی یک نواخت
quick fire
نواخت تند
rate of fire
نواخت تیر
rate of march
نواخت حرکت
rate of march
نواخت راهپیمایی
sustained rate
نواخت مداوم
unit of fire
نواخت اتش
unit of fire
نواخت تیر
slow fire
نواخت کند
rhythmization
نواخت پردازی
rhythmicity
نواخت داری
singsong
سرود یک نواخت
clearance rate
نواخت مین روبی
available supply rate
نواخت اماد موجود
required supply rate
نواخت اماد موردنیاز
rapid fire
نواخت اتش تند
cyclic rate
نواخت تیر در دقیقه
clearance rate
نواخت جمع کردن مین
ammunition available supply rate
نواخت اماد مهمات موجود
available supply rate
نواخت اماد مهمات موجود
required supply rate
نواخت مهمات مورد نیاز
ignition
سوزش
nipped
سوزش
irritations
سوزش
nip
سوزش
deflagration
سوزش
irritation
سوزش
combustion
سوزش
nips
سوزش
stereotyping
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypy
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypes
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotype
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
pyrosis
سوزش معده
urticate
سوزش دادن
urticarial
خارش سوزش
progressive burning
سوزش تدریجی
causalgia
سوزش عصبی
irritative
سوزش اور
urticant
سوزش دار
combustibility
قابلیت سوزش
gas burning
سوزش گاز
urticaria
خارش سوزش
smarting
سوزش داشتن
smarts
سوزش داشتن
smart
سوزش داشتن
sting
خلش سوزش
smarted
سوزش داشتن
smarter
سوزش داشتن
stings
خلش سوزش
stinging
خلش سوزش
smartest
سوزش داشتن
burns
سوزش موادمنفجره
burn
سوزش موادمنفجره
nippy
سوزش دار
caustic
سوزش اور
prickling
سوزش دار
heartburn
سوزش معده
abrasive
سوزش آور
irritants
سوزش اور
irritant
سوزش اور
abradant
سوزش اور
demand frequency
نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
sing-song
تناوب یکجور و خسته کنندهی نواخت یا تن صدا
sing-songs
تناوب یکجور و خسته کنندهی نواخت یا تن صدا
pang
درد سوزش ناگهانی
pangs
درد سوزش ناگهانی
abrasives
سوزش اور سایا
irritatingly
بطور سوزش اور
irritating
رنجاننده سوزش اور
dysuria
سوزش ادرار
[پزشکی]
painful urination
سوزش ادرار
[پزشکی]
inoxidize
از سوزش باز داشتن
dysuria
دش میزی
[سوزش ادرار]
[پزشکی]
painful urination
دش میزی
[سوزش ادرار]
[پزشکی]
shoots
درد کردن سوزش داشتن
shoot
درد کردن سوزش داشتن
dysuria
ادرار همراه با سوزش واشکال
alkali proof
مقاومت محلول سوزش اور
twinges
سوزش سرزنش وجدان دردشدیدوناگهانی
twinge
سوزش سرزنش وجدان دردشدیدوناگهانی
camera cycling rate
نواخت باز و بسته شدن دیافراگم دوربین دوره تناوب عکاسی
neutral burning
سوزش دوطرفه حبههای باروت خرج
tingles
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
tingled
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
tingle
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
tingling
سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
funny bone
<idiom>
جایی پشت آرنج که موقع ضربه سوزش وخارش میکند
attrition rate
میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
irritament
خراش اور سوزش اور
irritates
خراش دادن سوزش دادن
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
irritate
خراش دادن سوزش دادن
irritated
خراش دادن سوزش دادن
admision rate
میزان اعزام به بهداری نواخت سالیانه اعزام به بهداری
dose rate
نواخت جذب دارو میزان جذب دارو مقدار اثر دارو
synesthesia
احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com