Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 101 (6 milliseconds)
English
Persian
intermission
نوبهای تنفس دار
intermissions
نوبهای تنفس دار
Other Matches
pressure breathing
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
periodic
نوبهای
aguish
نوبهای
malarial
نوبهای
typic
نوبهای
tyupical
نوبهای برجسته
intermittent
نوبهای نوبتی
malarial or an
نوبهای xنوبه خیز
periodic intelligence report
گزارش نوبهای اطلاعاتی
small lot
نوبهای که تعداد مهمات یا خرج ان کم است
intermissions
تنفس
entracte
تنفس
suction
تنفس
admission
تنفس
admissions
تنفس
respiration
تنفس
breathing
تنفس
intermission
تنفس
aspiration
تنفس
coffee breaks
تنفس
coffee break
تنفس
aspirations
تنفس
hypernoea
تنفس سریع
inbreathe
تنفس کردن
gas absorption
تنفس گاز
eupnoea
تنفس طبیعی
eupnoea
تنفس عادی
breating apparatus
دستگاه تنفس
induction stroke
مرحله تنفس
intake stroke
مرحله تنفس
inspirable
قابل تنفس
tambour
تنفس نگار
spirometry
تنفس سنجی
spirometer
تنفس سنج
spiracle
سوراخ تنفس
respirable
قابل تنفس
polypnea
تنفس سریع
snorkel
لوله تنفس
respired
تنفس کردن
respire
تنفس کردن
inhaling
تنفس کردن
inhales
تنفس کردن
inhaled
تنفس کردن
intakes
مکیدن تنفس
inhale
تنفس کردن
halitosis
تنفس بدبو
snorkels
لوله تنفس
intake
مکیدن تنفس
recesses
تنفس کردن
respiring
تنفس کردن
recess
تنفس کردن
artificial respiration
تنفس مصنوعی
respires
تنفس کردن
spirometer
دستگاه تنفس سنج
intakes
مجرای مکش یا تنفس
puerile breathing
تنفس خرخری کودکان
recessional
وابسته بموقع تنفس
gill
دستگاه تنفس ماهی
spirograph
دستگاه تنفس نگار
winds
قدرت تنفس کامل
scuba
وسیله تنفس در زیر اب
intake
مجرای مکش یا تنفس
recess
تعطیل موقتی تنفس
aqualungs
دستگاه تنفس اکسیژن
recesses
تعطیل موقتی تنفس
irrespirable
غیر قابل تنفس
aqualung
دستگاه تنفس اکسیژن
naturally aspirated engine
موتور خود تنفس
wind
قدرت تنفس کامل
hyperpnea
تنفس خیلی سریع یاعمیق
the breathing operation
کاردم زدن عمل تنفس
snorkels
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
artificial respiration
تنفس مصنوعی resuscitation : syn
pneusis
دم زنی
[تنفس]
[همچنین پزشکی]
snorkel
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
abranchiate
فاقد برانشی یادستگاه تنفس
second wind
بازیابی وضع عادی تنفس
schnorkel
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
solvent abuse
تمرین تنفس درمحیط های خفه
snorkels
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
snorkel
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
pneumatoneter
الت سنجش گنجایش تنفس ریه
schnorkel
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
fricative
تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
breaks
ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
pnemograph
الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
truce
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
break
ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
truces
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
respirators
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
respirator
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
to take a recess
موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
hypoventilation
تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
demand oxygen system
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
hyperventilation
تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
continuance
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
gill slit
شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
kiss of life
تنفس مصنوعی دهان به دهان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com