Dictiornary-Farsi | نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (37 milliseconds)

English	Persian
stereograph	نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن


Other Matches

living picture	نمایش یاتصویر برجسته
embossing	طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
alto-rilievo	[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model	مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
salience	نکته برجسته موضوع برجسته
saliency	نکته برجسته موضوع برجسته
bas relif	حجاری ونقوش برجسته برجسته
supereminent	برجسته فوق العاده برجسته
embossment	نقوش برجسته برجسته کاری
stereoscope	جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
repousse	برجسته نمایاحکاکی برجسته
anaglyph	عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
signalize	برجسته کردن
emboss	برجسته کردن
snarls	بغرنجی برجسته کردن
to bring out in relief	برجسته یا روشن کردن
snarling	بغرنجی برجسته کردن
snarl	بغرنجی برجسته کردن
snarled	بغرنجی برجسته کردن
goffer	مجعدکردن برجسته کردن
bossing	برجسته کاری ریاست کردن بر
boss	برجسته کاری ریاست کردن بر
boss	نقش برجسته تهیه کردن
bossed	برجسته کاری ریاست کردن بر
bosses	نقش برجسته تهیه کردن
bosses	برجسته کاری ریاست کردن بر
bossed	نقش برجسته تهیه کردن
bossing	نقش برجسته تهیه کردن
thread	دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
threads	دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
to give prominence to	بزرگ کردن برجسته کردن
conspicuous	برجسته
mainline	برجسته
strikingly	برجسته
staring	برجسته
ridged	برجسته
crowned	برجسته
illustrated	برجسته
illustrous	برجسته
convex	برجسته
stereometric	برجسته
noted	برجسته
overriding	برجسته
dominant	برجسته
in relief	برجسته
stereometric	خط برجسته
cordon bleu	برجسته
pre-eminent	برجسته
illustrious	برجسته
torose	برجسته
outstandingly	برجسته
outstanding	برجسته
rilievo	برجسته
mainlined	برجسته
eminent	برجسته
pre eminent	برجسته
relief emboss	برجسته
prosilient	برجسته
kenspeckle	برجسته
masterwork	برجسته
distinguished	برجسته
prime	برجسته
striking	برجسته
primed	برجسته
of d.	برجسته
primes	برجسته
laureate	برجسته
raised	برجسته
prominent	برجسته
relievo	برجسته
salient	برجسته
starring	برجسته
par excellence	برجسته
mainlining	برجسته
mainlines	برجسته
predominant	برجسته
projected	برجسته بودن
premiering	هنرپیشه برجسته
tyupical	نوبهای برجسته
projects	برجسته بودن
project	برجسته بودن
premieres	هنرپیشه برجسته
premiered	هنرپیشه برجسته
contour map	نقشه برجسته
topography	برجسته نگاری
saleint	برجسته چشمگیر
in relief	بطور برجسته
swells	برجسته شیک
premier	هنرپیشه برجسته
premiers	هنرپیشه برجسته
laureatel	شاعر برجسته
bas-reliefs	برجسته کوتاه
swelled	برجسته شیک
premiere	هنرپیشه برجسته
stucco relief	گچبریهای برجسته
bas-relief	نقش کم برجسته
alto relievo	برجسته بلند
notbility	شخص برجسته
half relief	نیم برجسته
to make one's mark	برجسته شدن
acrography	گچ کاری برجسته
leading	عمده برجسته
bas relief	برجسته کوتاه
predominantly	بطور برجسته
poet laureate	شاعر برجسته
stereoscopics	برجسته نمایی
salient pole	قطب برجسته
bas relief	نقش کم برجسته
bas-relief	برجسته کوتاه
contour	نقشه برجسته
humdinger	تفوق برجسته
swell	برجسته شیک
high relief	نقوش برجسته
stereoscopic	برجسته بین
effigies	تصویر برجسته
humdingers	تفوق برجسته
stereoscopic	برجسته بینی
effigy	تصویر برجسته
bas-reliefs	نقش کم برجسته
illustriously	برجسته وار
drop shadow	سایه برجسته
fash butt welding	جوش برجسته
eminently	بطور برجسته
to stand out	برجسته بودن
personages	شخص برجسته
personage	شخص برجسته
feat	کار برجسته
feats	کار برجسته
piece de resistance	فقره برجسته
relievo	برجسته کاری
front face	سطح برجسته
embossed	برجسته شده
aegicrane	آذین برجسته سر
bas relif	نقش کم برجسته
distinguished	برجسته مهم
saleintiant	برجسته چشمگیر
exaggerated stereoscopy	برجسته بین
projection welding	جوش برجسته
relief emboss	نقشه برجسته
bas relif	نقوش برجسته
bas-relief	برجسته کاری
relief map	نقشه برجسته
stand out	برجسته بودن
stand out	برجسته عالی
affigy	تصویر برجسته
aegicranium	آذین برجسته سر
embossed alphabet	الفبای برجسته
anaglyph	حجاری برجسته
bosses	ارباب برجسته
cordon bleu	آدم برجسته
raised shoulder	شانه برجسته
bossing	ارباب برجسته
relief	برجسته کاری
signally	بطور برجسته
milestones	مرحله برجسته
milestone	مرحله برجسته
mezzo rillievo	نیم برجسته
palmy	برجسته کامیاب
relief	حجاری برجسته
basso relief	برجسته کوتاه
raised figure	طرح برجسته
to create an image for oneself as somebody	برجسته شدن
to put forward	برجسته نمودارکردن
boss	ارباب برجسته
mezzo relief	نیم برجسته
magnific	معروف برجسته
topographic map	نقشه برجسته
anaglyph	تزئینات برجسته
egregious	برجسته نمایان
smatt	برجسته زیرکانه
bossed	ارباب برجسته
embossing die	حدیده برجسته کاری
oner	شخص یا چیز برجسته
inconspicuous	غیر برجسته کمرنگ
bigwig	شخص مهم و برجسته
vectograph	عکس برجسته بینی
papillary lines	خطهای برجسته انگشتها
person of f.	شخص برجسته یا با نفوذ
stereoscope	دستگاه برجسته بین
distinguished rug	قالی با ارزش و برجسته
perspective spatial model	مدل برجسته بینی
big	ستبر ادم برجسته
to stand out in relief	برجسته یا روشن بودن
markedly	بطور برجسته یا محسوس
distinguished unit citation	نشان یکان برجسته
relief map	نقشه برجسته نما
biggest	ستبر ادم برجسته
brocade	پارچه ابریشمی گل برجسته
bigger	ستبر ادم برجسته
bell-cast	[لبه ی برجسته بام]
low relief	نقش نیم برجسته
high relief	نقش تمام برجسته
noticeable	قابل ملاحضه برجسته
bank	قسمت برجسته سر پیچ
brilliantly	چنانکه برجسته باشد
raised type	حروف برجسته برای
bosomy	دارای پستان برجسته
bosomed	دارای سینه برجسته
stereoscopy	سیستم برجسته بینی
bold faced type	حروف سیاه برجسته