Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
goat antelope
نوعی بز که از بعضی جهات شبیه بز کوهی است
Other Matches
rupicolous
شبیه خروس کوهی
rupicoline
شبیه خروس کوهی
hyrax
نوعی خرگوش کوهی
cantarellus
نوعی قارچ کوهی خوراکی
bighorn
نوعی گوسفند کوهی امریکایی
tombolas
نوعی قمار شبیه لوتو
racketball
نوعی بازی شبیه هندبال
speedball
نوعی بازی شبیه فوتبال
speed a way
نوعی بازی شبیه هاکی
keno
نوعی بازی شبیه لوتو
tombola
نوعی قمار شبیه لوتو
chigger
نوعی حشره شبیه کنه
faro
نوعی بازی قمار شبیه بانک
checker
نوعی بازی شبیه جنگ نادر
celesta
نوعی الت موسیقی شبیه پیانو
ocarina
نوعی الت موسیقی شبیه نای
chine chilla
نوعی جانورجونده کوچک شبیه سنجاب
split t
نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
turtle border
حاشیه سماوری
[در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
avocados
نوعی میوه شبیه انبه یا گلابی بزرگ
avocado
نوعی میوه شبیه انبه یا گلابی بزرگ
gar
نوعی ماهی که ارواره هایی شبیه منقاردارد
galbanum
نوعی صمغ زرد رنگ که از گیاهی شبیه انقوزه گرفته میشود و مصرف طبی دارد
gold washing
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
glengarry
نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
mohair
کرک
[نوعی الیاف پروتئینی نازک شبیه پشم که بیشتر از بز و شتر تهیه شده و در بافت قسمت های ظریف بکار می رود.]
escolar
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
quartz
در کوهی الماس کوهی
quadrantal points
جهات فرعی
central strip
جداکننده جهات
the four cardinal points
جهات اربعه
intercardinal headings
جهات فرعی
intercardinal points
جهات فرعی
in somewise
از پارهای جهات
intermediate points
جهات میانی
scundine quid
از برخی جهات
cardinal headings
جهات اصلی
cardinal points
جهات اصلی
cutting direction of a saw
جهات برش اره
reference line
خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
gooseneck
هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
to box the compass
جهات سی ودوگانه قطب نمارابه ترتیب گفتن
self supporting country
کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد
to orient oneself
جهات چهار گانه خود راتعیین کردن
We ought to (should)examineit in all itsaspects.
باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
pinnulated
شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate
شبیه برگچه شبیه بالچه
fire bee
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
pascal
فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
divers
بعضی
some
بعضی
several
بعضی
cretain
بعضی
sometimes
بعضی مواقع
sometimes
بعضی اوقات
occasionally
<adv.>
بعضی ازاوقات
alleged
بنابگفتهء بعضی
allegedly
بنابگفتهء بعضی
once in a while
<adv.>
بعضی ازاوقات
frequently
[quite often]
<adv.>
بعضی ازاوقات
bittersweet
نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
piezoelectric
ارتباط در بعضی موادکریستالی
bell-conopy
[سقف بعضی از ناقوسها با سنتوری]
Some children are afraid of the dark.
بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
cutin
پوشش خارجی بعضی گیاهان
proconsul
افسر دارای بعضی اختیارات کنسولی
megaspore
هاگدان بزرگ وغیرجنسی بعضی سرخسها
chitin
جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
nurse a grudge
<idiom>
احساس تنفر از بعضی مردم را داشتن
hookup
تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
ibex
بز کوهی
gazelles
بز کوهی
orological
کوهی
gazelle
بز کوهی
bote
حق مستاجر به برداشتن چوب برای بعضی مصارف
vanish
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
hyposensitize
کم شدن حساسیت نسبت به بعضی مواد موجدحساسیت
vanishes
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
zonate
واقع بروی یک خط مانند بعضی ازهاگهای چندتایی
awn
الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
index number
مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
stenosis
تنگ شدن یا انقباض بعضی از مجراهای بدن
draft mode
چاپ با کیفیت پایین روی بعضی چاپگرها
vanishing
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanished
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
asbestos
پنبه کوهی
row an
سماق کوهی
cardamine
تره کوهی
reedbuck
بز کوهی افریقایی
rock wool
پشم کوهی
brambling
سهره کوهی
rock dove
کبوتر کوهی
rock pigeon
کبوتر کوهی
quartziferous
دارای در کوهی
quartz
بلور کوهی
rowan
سمان کوهی
rowen
سمان کوهی
dittany
اویشن کوهی
dittany
پونه کوهی
transmountain
فرا کوهی
dewberry
یکجورتوت کوهی
broad-leaved garlic
والک کوهی
asbestus
پنبه کوهی
valerian
سنبل کوهی
uphill christie
پیچ کوهی
cuckoo flower
تره کوهی
bellflower
لاله کوهی
silicifoeous
دارای در کوهی
airplane turn
اسکی کوهی
amianthus
پنبهء کوهی
submontane
دامنهای کوهی
bugleweed
گندنای کوهی
amiantus
پنبهء کوهی
chive
پیاز کوهی
gazelles
اهوی کوهی
gazelle
اهوی کوهی
transmontane
فرا کوهی
rock cork
پنبه کوهی
earth flax
پنبه کوهی
colluvial
دامنه کوهی
horse radish
ترب کوهی
deer
اهوی کوهی
oregano
پونه کوهی
wild garlic
والک کوهی
origanum
پونه کوهی
koodoo
بز کوهی خط دار
buckrams
والک کوهی
ladys smock
تره کوهی
ramsons
والک کوهی
highlander
پشت کوهی
bear's garlic
والک کوهی
bear leek
والک کوهی
wood garlic
والک کوهی
intercepting ditch
نهر کوهی
hare bell
سنبل کوهی
orohippus
اسب کوهی
abiston
پنبه کوهی
mountain pine
کاج کوهی
meadowsweet
اسپیره کوهی
mouflon
قوچ کوهی
moufflon
قوچ کوهی
miuntain flax
پنبه کوهی
musmon
قوچ کوهی
musmon
میش کوهی
asses' ears
نوعی گوشه
[نوعی شاخه]
rosettes
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosette
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
myelin sheath
ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
... however sometimes it just can't be helped.
... اما بعضی وقتها واقعا کاریش نمی شه کرد.
nylghau
بز کوهی بزرگ درهند
To make a mountain out of a mole - hI'll .
ازکاهی کوهی ساختن
rowanberry
میوه سماق کوهی
foin
دله یاسمور کوهی
wild rue
سداب کوهی اسپند
mountain ash
[rowan ]
درخت سمان کوهی
he has cut no ice
کوهی نکنده است
rosemary
اکلیل کوهی رزماری
wormwood
افسنطین برنجاسف کوهی
ground hog
موش خرمای کوهی
eland
گاو کوهی افریقایی
marmot
موش خرمای کوهی
mountain cork
یکجور پنبه کوهی
asbestos cement
سیمان پنبه کوهی
occasional
وابسته به فرصت یا موقعیت مربوط به بعضی از مواقع یاگاه و بیگاه
cabin blower
در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
tuning pipe
نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
filter
چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filters
چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
zone ride
کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
neural net
مدل ریاضی بعضی پدیده هاکه رفتار عصبی دارند
porcupines
جوجه تیغی خارپشت کوهی
woodchuck
موش خرمای کوهی امریکا
catamount
ادم پس کوهی و وحشی صفت
inyala
یکجور بز کوهی در افریقای جنوبی
catamountain
ادم پس کوهی و وحشی صفت
foot hill
تپه ای که در دامنه کوهی باشد.
witch hazel
نارون کوهی گورجین اغاجی
There is a mountain of difficulties .
کوهی از مشکلات وجود دارد
porcupine
جوجه تیغی خارپشت کوهی
autoharp
سنتوری که در ان بعضی ازسیمها را خفه میکنند تاسیمهای ازاد صدا کنند
White Paper
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Papers
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
intercepting ditch
جوی کوهی ابروی بالای کند
izard
یکجور شوکا یا بز کوهی درکوههای پیرنه
gemsbuck
بز یااهوی کوهی بزرگ افریقای جنوبی
dieresis
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
diaeresis
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
limpet
جانور نرم تن خاره چسب صدف کوهی
chives
پیاز کوهی schoenoprasum Allium از خانوادهی سوسن
gemsbok
بزیا اهوی کوهی بزرگ افریقای جنوبی
limpets
جانور نرم تن خاره چسب صدف کوهی
crown colony
بعضی از کلنیهای ممالک مشترک المنافع انگلیس که مقام سلطنت بر انها نظارت دارد
rule of reason
تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
microspacing
خصوصیت بعضی چاپگرها که به انها امکان میدهد تا درفاصلههای بسیار کوچکی حرکت کنند
Kasim Ushag design
طرح قسیم اوشاق
[عشاق]
[مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.]
stem turn
پیچ موازی با گام برداشتن اسکی کوهی یا درهای
antibiotics
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotic
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
parnassian
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
field alterable control element
یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه میدهدتا ریز برنامه نویسی کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com