English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
feint نوعی درو در خرک مانور انفعالی
feinted نوعی درو در خرک مانور انفعالی
feinting نوعی درو در خرک مانور انفعالی
feints نوعی درو در خرک مانور انفعالی
Other Matches
williamson turn نوعی مانور دریایی
wishbone t نوعی طرح مانور
bump and go نوعی مانور دفاعی
bump and run نوعی مانور دفاعی
wishbones نوعی طرح مانور
wishbone نوعی طرح مانور
flying wedge نوعی مانور تهاجمی قدیمی
interactive graphics نگاره سازی فعل و انفعالی گرافیک فعل و انفعالی گرافیک محاورهای
affective انفعالی
passives انفعالی
reactive انفعالی
passive انفعالی
passives انفعالی کارپذیر
passive انفعالی کارپذیر
interactive فعل و انفعالی
interactive system سیستم فعل و انفعالی
interactive compiler همگردان فعل و انفعالی
interactive programming برنامه سازی فعل و انفعالی
fire bee نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
maneuver مانور
shunting مانور
ease of movement مانور
bittersweet نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
exercise commander فرمانده مانور
umpiring داور مانور
umpires داور مانور
umpired داور مانور
umpire داور مانور
free maneuver مانور ازاد
exercise term عنوان مانور
exercise مانور نظامی
exercised مانور نظامی
exercises مانور نظامی
fire and maneuver اتش و مانور
plan of maneuver طرح مانور
handles مانور کردن
joint exercise مانور مشترک
scheme of maneuver طرح مانور
maneuverability قابلیت مانور
maneuver and fire اتش و مانور
mass of maneuver حجم مانور
combat exercise مانور جنگی
ship handling مانور با کشتی
maneuvering board لوحه مانور
handle مانور کردن
out maneuver تفوق جستن در مانور
exercise code word رمز عملیات مانور
maneuvres طرح کردن مانور
gate operating platform سکوی مانور دریچه ها
map maneuver مانور روی نقشه
sea room شعاع مانور دریایی
quartermaster's notebook دفتر مانور ناو
manoeuvring طرح کردن مانور
manoeuvres طرح کردن مانور
manoeuvred طرح کردن مانور
manoeuvre طرح کردن مانور
gate operating deck سکوی مانور دریچه ها
maneuvred طرح کردن مانور
controlled exercise مانور کنترل شده
tight t طرح اصلی مانور تی
maneuvring طرح کردن مانور
interactive processing پردازش فعل و انفعالی پردازش محاورهای
manoeuvred مشق کردن مانور دادن
manoeuvres مشق کردن مانور دادن
out maneuver برتری مانور پیدا کردن
maneuvering board تابلوی نمایش مانور ناوها
manoeuvring مشق کردن مانور دادن
maneuvring مشق کردن مانور دادن
pilot rudder تیغه سکان مانور ناو
manoeuvre مشق کردن مانور دادن
maneuvred مشق کردن مانور دادن
ground game روش استفاده از مانور دویدن
ease of movement سهولت حرکت راحتی مانور
maneuvres مشق کردن مانور دادن
maneuver حرکت جنگی مانور کردن
deropement مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
garryowen مانور مهاجمی بافرستادن توپ هوایی
drifts مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
drifting مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
drifted مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
drift مانور اتومبیل در سر پیچ بالغزیدن به یک طرف
wingover مانور بانیم چرخش یا نیم دایره
clamp anf rake مانور برای کنترل گوی درمواجه
asses' ears نوعی گوشه [نوعی شاخه]
progressive مانور با گذاشتن پای ازاد جلوپای اسکیت
audible تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
submarines مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarine مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
sleds وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
sled وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
slingshot مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshots مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
naked reverse حمله با مانور سدکنندگان به یک سمت و توپدار به سمت دیگر
ship handling مهارت در کار کردن با ناو مانور دادن ناو
island pullout مانور چرخاندن تخته موج برای ردکردن موج
stacks قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
exercise program برنامه عملیات مانور برنامه تمرین
classification yard محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها
bounding overwatch حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
some kind [of] یک نوعی [از]
a kind [of] نوعی [از]
generic نوعی
fellow feeling حس هم نوعی
typical نوعی
bulldog نوعی سگ بزرگ
bulldogs نوعی سگ بزرگ
stock saddle نوعی زین
goldeneye نوعی مرغابی
taffy نوعی اب نبات
petard نوعی بمب
greyhounds نوعی تازی
bandore نوعی سه تار
blocking capacitor نوعی خازن
type tests ازمایشهای نوعی
cod نوعی ماهی
goggle eye نوعی ماهی
ragweed نوعی ابروسیا
harvestman نوعی عنکبوت
blintz نوعی شیرینی
cutters نوعی کرجی
cutter نوعی کرجی
blintze نوعی شیرینی
pecker نوعی کلنگ
blood knot نوعی گره
brocoli نوعی گل کلم
broccoli نوعی گل کلم
rear crotch and near arm نوعی کنده رو
india paper نوعی کاغذنازک
rutabaga نوعی کلم
saint bernard نوعی سگ بزرگ
crapping نوعی قمار
bowknot نوعی گره
crapped نوعی قمار
crap نوعی قمار
bodkin نوعی جوالدوز
manta نوعی ردا
near leg pickup and turnover نوعی کنده رو
malvasia نوعی انگور
lutestring نوعی پروانه
orthographic نوعی طرح
colts نوعی طپانچه
colt نوعی طپانچه
cutlasses نوعی قمه
cutlass نوعی قمه
patent anchor نوعی لنگر
peanoforte نوعی پیانو
cocker spaniels نوعی سگ پاکوتاه
cocker spaniel نوعی سگ پاکوتاه
mapes نوعی پرش با یک پا
tweed نوعی فاستونی
marc نوعی عرق
marquise نوعی گلابی
auk نوعی پنگوئن
auks نوعی پنگوئن
mastic نوعی درزبند
acaleph نوعی صدف
phylogenesis پدیدایی نوعی
another guess نوعی دیگر
plug key نوعی کلید
tipping نوعی اسکی
tip نوعی اسکی
cowry نوعی کس گربه
cowries نوعی کس گربه
cowrie نوعی کس گربه
poniter نوعی سگ شکار ی
it is of a different kind نوعی دیگراست
bandora نوعی سه تار
mixers نوعی خط دفاعی
lustring نوعی پروانه
kb 0 نوعی هواپیماست
lithomarge نوعی کائولین
bills نوعی شمشیرپهن
bill نوعی شمشیرپهن
plylogeny پدیدایی نوعی
aerocommander نوعی هواپیما
greyhound نوعی تازی
charade نوعی بازی
charade نوعی معما
kenning نوعی استعاره
airedale نوعی سگ خرمایی
albacore نوعی زیردریایی
mixer نوعی خط دفاعی
chiffon نوعی کیک
fireman's carry from kneeling position نوعی یک دست و یک پا
cotype نوعی فرعی
gabbro نوعی سنگ
Mistyrose <adj.> <noun> نوعی صورتی
typical sample نمونه نوعی
cornett نوعی شیپور
rusk نوعی بیسکویت
fireweed نوعی کاهو
ganister نوعی کوارتزپست
cutlas نوعی قمه
gannister نوعی کوارتزپست
barnacle نوعی صدف
chowder نوعی ابگوشت
some kind of sickness یک نوعی از بیماری
crowfoot نوعی شمعدانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com