Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English
Persian
mace
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
maces
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
Other Matches
sprint
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprinted
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprints
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
pgm
نوعی موشک هدایت شونده
nike ajax
نوعی موشک ضد هوایی هدایت شونده
bull pup
نوعی موشک هدایت شونده هوا به زمین
sparrows
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
sparrow
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
terriers
نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
terrier
نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
mauler
نوعی موشک هدایت شونده باسکوی خود کششی مخصوص پدافند هوایی
beamrider
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
celestial guidance
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
guided missiles
موشک هدایت شونده
guided missile
موشک هدایت شونده
free rocket
موشک غیر هدایت شونده
cruise missiles
موشک هدایت شونده کروز
cruise missile
موشک هدایت شونده کروز
entac
موشک ضد تانک هدایت شونده فرانسوی
guided missile cruiser
زره شکن حامل موشک هدایت شونده
nike hercules
موشک ضد هوایی نایک هرکولس هدایت شونده
falcon
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
falcons
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
armstrong
سیستم عمل کننده فرامین موشک هدایت شونده
terminal guidance
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
homing guidance
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
inertial guidance
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
homing phase
مرحلهای از پرواز موشک هدایت شونده بین نیمه مسیرو نزدیک هدف
guidance
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
guded missile
موشک هدایت شوند
laser guidance
هدایت لیزری بمب یا موشک
vectored
تراست هدایت شونده
vectored thrust
تراست هدایت شونده
guided weapon
جنگ افزار هدایت شونده
midcourse guidance
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
fighter direction
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
pursuit navigation
ناوبری و هدایت موشک باامواج الکترونیکی تا هدف
pseudopursuit navigation
ناوبری و هدایت موشک فقط در سمت هدف
proportional navigating
هدایت موشک به طورهماهنگ با مسیر تعیین شده
controls
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controlling
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
directors
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
director
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
remotely piloted
هدایت شونده از راه دور هواپیمای بدون راننده
conductance
ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
rocketeer
هدایت کننده پرتابه یا موشک دانشمند پرتابه شناس
muzzle energy
انرژی جنبشی پرتابه درلحظه خروج از دهانه که نسبت به دهانه اندازه گیری میشود
insulating
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulate
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
master slave manipulator
بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
playback rate scale factor
و توسط برنامه دیگری هدایت میشود تا جلوه ویژهای ایجاد کند. 2-
jump instruction
موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
USART
قطعهای که توسط CPU هدایت میشود تا با رشتههای بیت سنکرون و آسنکرون یا خط وط داده موازی کار کند
quick disconnect
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
teleran system
نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
quails
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quail
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
offset point
در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
kinetic energy
انرژی جنبشی
average kinetic energy
انرژی متوسط جنبشی
pmos
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
azimuth guidance
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
fire bee
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
total conductivity
هدایت کل
leads
هدایت
navigators
هدایت گر
guidance
هدایت
navigator
هدایت گر
lead
هدایت
leading
هدایت
steerage
هدایت
direction
هدایت
conductance
هدایت
conduction
هدایت
transduction
هدایت
convect
هدایت کردن
conduction
هدایت تنظیم
navigated
هدایت کردن
cons
هدایت کردن
conduction
هدایت گرم
conning
هدایت کردن
conned
هدایت کردن
directs
هدایت کردن
operating stand
اطاق هدایت
directed
هدایت کردن
direct
هدایت کردن
con
هدایت کردن
stream line
خط هدایت جریان
conducts
هدایت کردن
guide way
مسیر هدایت
joystick
سکان هدایت
hydraulic conductivity
هدایت ابی
conduction velocity
سرعت هدایت
conductible
قابل هدایت
vee guideways
مسیر هدایت "وی "
commutate
هدایت وتغییر
superconductivity
فوق هدایت
guides
هدایت کردن
guide
هدایت کردن
conductibility
قابلیت هدایت
bus bar line
سیم هدایت
conductance
میزان هدایت
undirected
هدایت نشده
canalization
هدایت در مسیر
heat conductivity
هدایت حرارتی
navigate
هدایت کردن
steerable
هدایت کردنی
navigates
هدایت کردن
steering
هدایت کردن
navigating
هدایت کردن
heat conduction
هدایت حرارتی
joysticks
سکان هدایت
conning tower
برج هدایت
guided
هدایت کردن
image line
هدایت تصویر
conductivity
ضریب هدایت
avigation
فن هدایت هواپیما
conductivity
قابلیت هدایت
rede
هدایت کردن
conductive
قابل هدایت
conduct of fire
هدایت تیراندازی
conveys
هدایت کردن
leading marks
نشانههای هدایت
afferent transmission
هدایت اورانی
conveyed
هدایت کردن
managements
هدایت یا سازماندهی
management
هدایت یا سازماندهی
electrical conductivity
هدایت الکتریکی
electron conduction
هدایت الکترون
ionic conduction
هدایت یونی
afferent conduction
هدایت اورانی
conveying
هدایت کردن
direction
هدایت رهبری
enlightened
هدایت شده
directing
هدایت کردن
convey
هدایت کردن
leading line
خط هدایت هواپیما
dirigible
قابل هدایت
fire direction
هدایت اتش
conduct
هدایت کردن
conducted
هدایت کردن
electric conduction
هدایت الکتریسیته
directors
هدایت کننده
templates
ریل هدایت
admittance
هدایت فاهری
template
ریل هدایت
director
هدایت کننده
conducting
هدایت کردن
magnetic permeance
مقدار هدایت مغناطیسی
conducting staff
ستاد هدایت کننده
conductance
مقدار هدایت واقعی
susceptance
مقدار هدایت کور
increase in conductivity
افزایش قابلیت هدایت
conductibility
ضریب هدایت مخصوص
directional
وابسته به راهنمایی و هدایت
hot blast main
هدایت هوای دم داغ
diathermacy
خاصیت هدایت گرما
conducts
هدایت کردن بردن
directed net
شبکه هدایت شده
traffics
تجارت هدایت شده
trafficking
تجارت هدایت شده
directed exercise
تمرین هدایت شده
trafficked
تجارت هدایت شده
traffic
تجارت هدایت شده
absolute joystick
سکان هدایت مطلق
lead
سیر هدایت الکتریکی
conductivity
ضریب هدایت یا انتشار
directing staff
ستاد هدایت کننده
bell's bund
دیوار هدایت کننده اب
steered wheel
چرخ هدایت شده
ideal conductivity
قابلیت هدایت ایده ال
ballistic director
هدایت کننده بالیستیکی
leads
سیر هدایت الکتریکی
directors
هدایت کننده اتش
transverse conductance
مقدار هدایت عرضی
heat conductivity
قابلیت هدایت حرارت
conduction
رسانش الکتریکی هدایت
fire control
کنترل یا هدایت اتش
guideway
شیار هدایت کننده
fire direction
هدایت کردن اتش
current carring
انتقال یا هدایت جریان
specific electrical conductivity
هدایت الکتریکی مخصوص
tactical control
کنترل و هدایت تاکتیکی
laser guidance
سیستم هدایت لیزری
director
برج هدایت تیر
direction center
مرکز هدایت عملیات
channelising island
سکوی هدایت کننده
barrels
وفیفه هدایت در یک ترمینال
director
هدایت کننده اتش
directors
برج هدایت تیر
high conductivity
قابلیت هدایت زیاد
aircraft modification and control
کنترل و هدایت هواپیما
fire direction center
مرکز هدایت اتش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com