English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
chaise longue نوعی نیمکت دراز
chaises longues نوعی نیمکت دراز
Other Matches
bow-pew [نوعی نیمکت معمول در قرن هجدهم انگلیس و آمریکا]
dachshunds نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
dachshund نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
couch نیمکت
thwart نیمکت
seated نیمکت
seats نیمکت
settees نیمکت
settee نیمکت
thwarted نیمکت
bench نیمکت
pews نیمکت
benches نیمکت
sofas نیمکت
seat نیمکت
couched نیمکت
sofa نیمکت
couches نیمکت
pew نیمکت
squab نیمکت
banquette نیمکت پیاده رو
benches نیمکت گذاشتن
park bench نیمکت پارک
stages نیمکت اویزان
stage نیمکت اویزان
bench نیمکت ذخیره ها
benches نیمکت ذخیره ها
bench نیمکت گذاشتن
garden bench نیمکت باغ
sofa-bed نیمکت تختخوابی
sofa-beds نیمکت تختخوابی
davenport نیمکت راحتی
fire bee نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
circular bench نیمکت گرد [دایره ای]
to sit on the bench روی نیمکت نشستن
cross bench نیمکت بیطرفان در مجلس
sofa-beds نیمکت که تبدیل به تختخواب میشود
sofa-bed نیمکت که تبدیل به تختخواب میشود
couchettes نیمکت قابل تبدیل به تختخواب
backless bench نیمکت [صندلی] بدون پشتی
knife board نیمکت دوطرفه دربالای امنیبوس
benchstool نیمکت [صندلی] بدون پشتی
tree bench [bench encircling a tree trunk] نیمکت [دور تنه ] درخت
sofa نیمکت مبلی نرم وفنری
sofas نیمکت مبلی نرم وفنری
couchette نیمکت قابل تبدیل به تختخواب
bittersweet نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
lounger کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
bench تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
benches روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
bench روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
benches تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
sawhorse نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
asses' ears نوعی گوشه [نوعی شاخه]
soricine موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
longed دراز
oblongated دراز
longest دراز
lengthy دراز
dolichomorphic دراز تن
long- دراز
longer دراز
to be prolonged دراز
long دراز
toom دراز
verbose دراز
longs دراز
prolix دراز
to eke out دراز
to piece out دراز
long headed سر دراز
longheaded دراز سر
linear دراز
lengthwise دراز
oblongs دراز
oblong دراز
macro دراز
longish دراز
snipes نوک دراز
sniped نوک دراز
snipe نوک دراز
to stretch out دراز کردن
lengthened دراز کردن
drag on <idiom> دراز کردن
verbalization دراز گویی
blue moon زمان دراز
lengthened دراز شدن
lengthening دراز کردن
far fetched دور و دراز
streek دراز کردن
far-fetched دور و دراز
elongating دراز کردن
couchant دراز کشیده
elongating دراز شدن
codling یکجورسیب دراز
elongates دراز شدن
lengthen دراز کردن
elongates دراز کردن
lengthen دراز شدن
sniping نوک دراز
codlin یکجورسیب دراز
elongate دراز شدن
long-drawn-out دور و دراز
long-time دراز مدت
oblongs دراز پهنا
oblong دراز پهنا
gangling طولانی و دراز
narrowest دراز وباریک
longevity دراز عمری
proboscises پوزه دراز
stretches دراز کردن
proboscis پوزه دراز
stretched دراز کردن
elongate دراز کردن
lanky دراز وباریک
elongation دراز شدگی
in the long run در دراز مدت
lengthening دراز شدن
lengthens دراز کردن
lengthens دراز شدن
at full length دراز کشیده
narrow دراز وباریک
narrowed دراز وباریک
narrower دراز وباریک
weedy دراز و باریک
lanternjaws چانه دراز
longer-term دراز مدت
long eared گوش دراز
prolongate دراز کردن
long necked گردن دراز
lantern jawed چانه دراز
long bone استخوانهای دراز
long range دراز مدت
long-life عمر دراز
long billed نوک دراز
long bill نوک دراز
pintail اردک دم دراز
long-term دراز مدت
long-winded دراز نفس
prolixity دراز نویسی
long winded دراز نفس
tender fleshed cherry گیلاس دم دراز
protract دراز کردن
morella cherry گیلاس دم دراز
string چسبناک دراز
oblonated دراز :درازنا
long run [American E] <adj.> دراز مدت
long term <adj.> دراز مدت
wader مرغ دراز پا
inductile دراز نشو
extend دراز کردن
ileum روده دراز
long life عمر دراز
stretch دراز کردن
longhead کله دراز
long run دراز مدت
longeval دراز عمر
long wind دراز نفسی
long shunt شنت دراز
long term دراز مدت
double-back bench نیمکت جفتی [پشت به پشت یا یک ردیفه]
lanternjaws ارواره دراز و لاغر
ileitis اماس روده دراز
repose دراز کشیدن غنودن
weed دراز و لاغر پوشاک
verbosity دراز نویسی پرگویی
mygale موش پوزه دراز
johnboat قایق دراز و باریک
long-term دوره دراز مدت
longer-term دوره دراز مدت
toboggans سورتمه دراز و باریک
tirade سخنرانی دراز وشدیداللحن
tirades سخنرانی دراز وشدیداللحن
tusks دندان دراز وتیز
tusk دندان دراز وتیز
long necked flask بالن گردن دراز
longevous دارای عمر دراز
longhorn گوسفند شاخ دراز
longhorn گاو شاخ دراز
longicorn دارای شاخک دراز
weeding دراز و لاغر پوشاک
reach دراز کردن دست
long term memory حافطه دراز مدت
orang-outans یکجوربوزینه دراز دست
orang-outangs یکجوربوزینه دراز دست
orang-outang یکجوربوزینه دراز دست
orang outang یکجوربوزینه دراز دست
toboggan سورتمه دراز و باریک
gibbons میمون دراز دست
gibbon میمون دراز دست
long horned grasshopper ملخ شاخک دراز
weeded دراز و لاغر پوشاک
ileal وابسته به روده دراز
deferred liability دیون دراز مدت
to live a long life عمر دراز کردن
to make old bones عمر دراز کردن
rangy ولگرد پا دراز و لاغر
full bottomed دارای دنباله دراز
verbose دراز نویس درازگو
tractile لوله شو دراز شدنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com