English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
jo bolt نوعی پرچ با دندانههای داخلی متشکل از سه قسمت
Other Matches
bilateral infrastructure سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
cuno filter نوعی فیلتر متشکل از تعدادی دیسک که توسط تیغه هایی ازهم جدا شده اند
insides قسمت داخلی
inside قسمت داخلی
ashi noko قسمت داخلی کف پا
an palmok قسمت داخلی ساعد
bellies قسمت داخلی کمان نزدیک زه
interior قسمت داخلی [متن فرش]
belly قسمت داخلی کمان نزدیک زه
bloop ضربه به توپ به قسمت داخلی محوطه بیس بال
unified soil classification system (uscs نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
mohair کرک [نوعی الیاف پروتئینی نازک شبیه پشم که بیشتر از بز و شتر تهیه شده و در بافت قسمت های ظریف بکار می رود.]
serrulated دارای دندانههای فریف
chip pocket شیار دندانههای اره
serrulate دارای دندانههای فریف
scraggiest دارای دندانههای غیرمنظم
scraggy دارای دندانههای غیرمنظم
dentellated دارای دندانههای ریز
dentelated دارای دندانههای ریز
scraggier دارای دندانههای غیرمنظم
runcinate دارای دندانههای اره مانند
incretion ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
crown wheel چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
saw doctor ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
peristome ردیف دندانههای کوچک درپیرامون دهانه خزه ها
pin wheel درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
backing off عمل تراشیدن یا پخ زدن پشت دندانههای تیغههای فرز
internal structure ساختمان داخلی سازه داخلی
squawks مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawk مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense پدافند داخلی پایداری داخلی
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
fire bee نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
organized متشکل
formant متشکل
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
endarch متشکل در خارج
organize متشکل کردن
organizes متشکل کردن
organising متشکل کردن
organizing متشکل کردن
organises متشکل کردن
unaligned غیر متشکل
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
reorganizing دوباره متشکل کردن
reorganizes دوباره متشکل کردن
reorganized دوباره متشکل کردن
reorganize دوباره متشکل کردن
reorganising دوباره متشکل کردن
reorganises دوباره متشکل کردن
reorganised دوباره متشکل کردن
bitty متشکل از قطعات ریز
party دسته متشکل جمعیت
gimmal متشکل ازقطعات مرتبط
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
bittersweet نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
stanzaic متشکل از چند بند شعر
nation state حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
nation-states حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
e c s c (european coal & steel commissio سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک
nation-state حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
tetraspore گروهی متشکل ازچهار هاگ
geodesic dome گنبد متشکل ازسطوح هندسی
council of entent متشکل از جمهوریهای افریقایی داهومی
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
lignocellulose مواد سلولزی متشکل بافتهای چوبی
diarchy سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
beam column framing ساختمان با قابهای متشکل ازتیر و ستون
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
nordic council شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک
DNA double helix [یک ساختار دو رشته ایی متشکل از ۴ نوکلئوتید است. ]
craft union اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص
recombinant موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
association for women in computing متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
asses' ears نوعی گوشه [نوعی شاخه]
master slave computer system یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
reed valve شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
wrap round engine موتور توربوجت متشکل ازقسمت مرکزی ان که با کانال رم جت مجزایی احاطه شده است
cellulose nitrate ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
capacitor intel filter شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
multipropellant سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
open loop system مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
rollpin پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
Common Market بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
cellulose acetate ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
tractor feed روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
branches در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
cluster mill فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
branch در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
logograph چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logogram چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
throttled عبور قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
warm gas thruster جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
combined staff ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
unified command نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
western european union اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
e f t a (european free trade association اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
uniservice متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
central treaty organization سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
collective bargaining مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
bungee ریسمان الاستیکی متشکل ازرشتههای لاستیکی که توسط الیاف بافته شده نخی پوشانده شده
wheatstone bridge مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
bipropellant سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
combined arms army ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
monrovia powers اتحادیهای سست بنیان متشکل از 91کشور افریقایی که اولین باردر سال 1691 طی کنفرانسی که نمایندگان این کشورها درمونروویا واقع در لیبریاتشکیل داده بودند وجود پیداکرد
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
biquinary notation دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
internal medicine طب داخلی
territorial داخلی
interior داخلی
internal داخلی
domestic داخلی
interiors داخلی
in- داخلی
in داخلی
insides داخلی
anie داخلی
intramural داخلی
inside داخلی
inner داخلی
internal door در داخلی
innate داخلی
municipal داخلی
endogenous داخلی
ben داخلی
indoor داخلی
esoteric داخلی
ibi Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
crystallised متبلور کردن متشکل کردن
crystallizes متبلور کردن متشکل کردن
crystallizing متبلور کردن متشکل کردن
crystallize متبلور کردن متشکل کردن
crystalize متبلور کردن متشکل کردن
crystallising متبلور کردن متشکل کردن
crystallises متبلور کردن متشکل کردن
european atomic energy community جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
internal furnace کوره داخلی
internal bus گذرگاه داخلی
internal boffles تیغههای داخلی
internal consistency سازگاری داخلی
inner harbor بندر داخلی
internal armature ارمیچر داخلی
internal brake ترمز داخلی
internal crack ترک داخلی
internal angle زاویه ی داخلی
internal bus مسیر داخلی
internal circuit مدار داخلی
internal clock ساعت داخلی
internal connection اتصال داخلی
internal combustion احتراق داخلی
internal circuit حلقه داخلی
internal consumption مصرف داخلی
internal commerce تجارت داخلی
internal conductance اندوکتانس داخلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com