English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
electric squib نوعی چاشنی با فتیله الکتریکی
Other Matches
detonation cord فتیله چاشنی
flash fuze چاشنی الکتریکی
electric primer چاشنی الکتریکی
mayonnaise نوعی چاشنی غذا وسالاد مایونز
quick disconnect نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
fuze ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
background noise در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
first fire mixture خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
electrostatic ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
touch paper فتیله
penicil فتیله
lunt فتیله
dossil فتیله
seton فتیله
tent فتیله
tents فتیله
wicks فتیله
noseing فتیله
lint فتیله
nosing فتیله
wick فتیله
candlewick فتیله شمع
ductility فتیله واری
snuff نوک فتیله
sliver فتیله نخ بریدن
detonating cord فتیله انفجاری
touch hole جای فتیله
beads مهره فتیله
bead مهره فتیله
tindery فتیله فندک
primacord فتیله انفجاری
fusee فتیله دینامیت
explosive train فتیله انفجاری
fused فتیله گذاشتن در
fuse فتیله گذاشتن در
tinder فتیله فندک
wicking فتیله گذاری
halfround pointing بندکشی فتیله
ignitor فتیله انفجاری
lint کهنه فتیله
powder train فتیله باروتی
wicking فتیله سازی
fuzing چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
ovolo فتیله تخم مرغی
quick match فتیله توپ یا ترقه
cable moulding فتیله نیمگرد یا گرد
detonation cord فتیله منفجر کننده
rush candle شمع پیزر فتیله
ductility خاصیت فتیله شدن
ogee فتیله یا چفت بصورت اس یاوارونه
tops فتیله [قبل از تبدیل شدن به نخ]
fuse فتیله مواد منفجره فیوز
fused فتیله مواد منفجره فیوز
fire bee نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
touchhole سوراخ جای فتیله در توپهای قدیمی
wick چیزی که بجای فتیله بکار رود
wicks چیزی که بجای فتیله بکار رود
rushlight چراغ کم نور روشنایی چراغی که فتیله ان از پیزر باشد
bittersweet نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
electrical and otherwise الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
sliver فتیله نخ [الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
roving نخ نیم تاب [نخی که از حالت فتیله درآمده و در مرحله قبل از تبدیل شدن به نخ باشد.]
linstock چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
asses' ears نوعی گوشه [نوعی شاخه]
lures چاشنی
percussion cap چاشنی
sauce چاشنی
safety fuze چاشنی
lure چاشنی
salmagundi چاشنی
lured چاشنی
amorce چاشنی
luring چاشنی
fuze چاشنی
detonators چاشنی
detonator چاشنی
flavouring چاشنی
igniter چاشنی
percussion caps چاشنی
flavorings چاشنی
ignitor چاشنی
flavoring چاشنی
flavourings چاشنی
device چاشنی
sauces چاشنی
dressing چاشنی
devices چاشنی
dressings چاشنی
capsule چاشنی
seasoning چاشنی
cap چاشنی
capped چاشنی
destructor چاشنی
detonating charge چاشنی
stuffing چاشنی
capsules چاشنی
primer چاشنی
primers چاشنی
relishing چاشنی ذوق
destructor چاشنی انفجاری
primer pouch محفظه چاشنی
percussion caps چاشنی ضربتی
percussion cap چاشنی ضربتی
detonating cord مدار چاشنی
detonation cap کلاهک چاشنی
primer seat مقر چاشنی
relishes چاشنی ذوق
relished چاشنی ذوق
primed چاشنی گذاشتن
prime چاشنی گذاشتن
igniting powder خرج چاشنی
defusing چاشنی کشیدن
defuses چاشنی کشیدن
defused چاشنی کشیدن
defuse چاشنی کشیدن
garnished چاشنی زدن
cannon primer چاشنی توپ
garnish چاشنی زدن
blasting cap کلاهک چاشنی
sauces چاشنی زدن به
sauce چاشنی زدن به
garniture تزیین چاشنی
primes چاشنی گذاشتن
garnishes چاشنی زدن
relish چاشنی ذوق
igniter train مجموعه چاشنی
ignition cap کلاهک چاشنی
seasoner چاشنی زننده
spicing چاشنی غذا
spices چاشنی غذا
tutti frutti چاشنی میوهدار
ketchup چاشنی غذا
adapter booster چاشنی خوران
spice چاشنی غذا
spiced چاشنی غذا
seasons دوران چاشنی زدن
igniting primer چاشنی مشتعل کننده
precussion detonator چاشنی ضربتی یا دنگی
melinite مخصوص تهیه چاشنی
cannon primer چاشنی خرج توپ
initiator چاشنی مشتعل کننده
adhesion agent چاشنی چسب افزا
au naturel ساده و بدون چاشنی
primer setback عقب نشستن چاشنی
French dressing چاشنی سالاد فرانسوی
flavors چاشنی زدن به معطرکردن
seasoned دوران چاشنی زدن
sauce boat فرف چاشنی خوری
flavored چاشنی زدن به معطرکردن
sauce-boat فرف چاشنی خوری
primming چاشنی گذاری کردن
sauce-boats فرف چاشنی خوری
flavour چاشنی زدن به معطرکردن
flavours چاشنی زدن به معطرکردن
garnish چاشنی زدن به ارایش
safing چاشنی برداری کردن
uncharged چاشنی گذاری نشده
condiments چاشنی ادویه زدن
flavor چاشنی زدن به معطرکردن
garnishes چاشنی زدن به ارایش
activate چاشنی مین را کشیدن
primer leak نشد کردن چاشنی
primer leak خروج گازاز ته چاشنی
primer pouch کیف یافانوسقه چاشنی
season دوران چاشنی زدن
chutney یکنوع چاشنی غذا
condiment چاشنی ادویه زدن
garnished چاشنی زدن به ارایش
gas electric generating set مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
salad dressing چاشنی وادویه مخصوص سالاد
squibs چاشنی خرج راکتهای دریایی
initiator چاشنی اولیه خرج ابتدایی
squib چاشنی خرج راکتهای دریایی
flavours چاشنی مزه دار کردن
gamey چاشنی زده افتضاح اور
gamy چاشنی زده افتضاح اور
flavor چاشنی مزه دار کردن
salad dressings چاشنی وادویه مخصوص سالاد
hung striker ضارب چاشنی معیوب نارنجک
hung striker چاشنی عمل نکرده نارنجک
firing mechanism چاشنی مین مکانیسم تیراندازی
flavored چاشنی مزه دار کردن
flavors چاشنی مزه دار کردن
coupling base اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
flavour چاشنی مزه دار کردن
cocks چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
cock چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
to dress [salad] چاشنی زدن [آرایش دادن ] [سالاد]
cocking چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
squib یک نوع چاشنی مخصوص در مداراتش موشک
squibs یک نوع چاشنی مخصوص در مداراتش موشک
arm مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
coupling base وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
activates به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
activated به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
soy سبوس یا چاشنی چینی یاژاپونی مرکب از لوبیای جوشانده وشیر وغیره
activating به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com