Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
co-author	نویسندهی مشترک
co-authors	نویسندهی مشترک
Other Matches
lyricist	نویسندهی اشعار غنایی
lyricist	نویسندهی متن آواز
lyricists	نویسندهی متن آواز
lyricists	نویسندهی اشعار غنایی
copywriters	نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
copywriter	نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
common divisor	مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
joint venture	سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
subscriber	مشترک روزنامه وغیره مشترک
subscribers	مشترک روزنامه وغیره مشترک
joint	نیروهای مشترک عملیات مشترک
cooperative scorer	بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
party lines	خط مشترک
subscriber's line	خط مشترک
common user	مشترک
conjoint	مشترک
participant	مشترک
held in common	مشترک
party line	خط مشترک
intercommon	حق مشترک
participants	مشترک
subscriber	مشترک
joint	مشترک
sense	حس مشترک
senses	حس مشترک
commonalities	مشترک
common	مشترک
commonality	مشترک
sensed	حس مشترک
subscribers	مشترک
commonest	مشترک
commoners	مشترک
subscriber's cable	کابل مشترک
common language	زبان مشترک
common multiple	مضرب مشترک
common progarm	برنامه مشترک
common storage	حافظه مشترک
coinsurance	بیمه مشترک
common trait	ویژگی مشترک
party parpet	جانپناه مشترک
rachis	دیرک مشترک
common gender	جنس مشترک
subscriber's station	مرکز مشترک
telephone subscriber	مشترک تلفنی
joint products	محصولات مشترک
tenancy in common	استیجار مشترک
subscriber's line	خط متعلق به مشترک
subscriber's number	شماره مشترک
common factor	عامل مشترک
common area	ناحیه مشترک
combined publications	نشریات مشترک
trunk circuit	معبر مشترک
common fate	سرنوشت مشترک
common fronties	مرز مشترک
synergy	عمل مشترک
common wall	دیوار مشترک
joint exercise	مانور مشترک
joint services	خدمات مشترک
joint ownership	مالکیت مشترک
joint shares	سهام مشترک
joint adventure	تجارت مشترک
joint staff	ستاد مشترک
joint account	حساب مشترک
joint resolution	تصمیم مشترک
joint command	فرماندهی مشترک
joint exercise	تمرین مشترک
joint force	نیروی مشترک
joint demand	تقاضای مشترک
joint declaration	بیانیه مشترک
joint costs	هزینه مشترک
joint costs	هزینههای مشترک
joint committee	کمیسیون مشترک
joint command	یکان مشترک
joint stock	سرمایه مشترک
interrelation	مناسبات مشترک
joint supply	عرضه مشترک
complex fraction	برخه مشترک
complex fraction	مخرج مشترک
mutual debts	دیون مشترک
mutual interests	منافع مشترک
commonweal	مشترک المنافع
mutual responsibility	مسئوولیت مشترک
my and his father	پدر مشترک من و او
local subscriber	مشترک داخلی
concerted action	عمل مشترک
intercommunion	اقدام مشترک
intercommunion	ارتباط مشترک
insurance certificate	بیمه مشترک
halvers	نیمه مشترک
joint zone	منطقه مشترک
jointly owned property	مال مشترک
line termination circuit	اتصال مشترک
common wealth	مشترک المنافع
coefficient	عامل مشترک
co-operation	کار مشترک
collective	مشترک عمومی
Common Market	بازار مشترک
condominium	حکومت مشترک
condominium	مالکیت مشترک
condominium	حاکمیت مشترک
condominium	تسلط مشترک
condominiums	حکومت مشترک
condominiums	مالکیت مشترک
condominiums	حاکمیت مشترک
condominiums	تسلط مشترک
common denominator	مخرج مشترک
common denominators	مخرج مشترک
collaboration	کار مشترک
cooperation	کار مشترک
cooperative work	کار مشترک
coefficients	عامل مشترک
intersection	فصل مشترک
intersections	فصل مشترک
cooperative work	همکاری مشترک
cooperation	همکاری مشترک
collaboration	همکاری مشترک
commoners	مشترک اشتراکی
co-operation	همکاری مشترک
joint	ستاد مشترک
joint	مشترک الحاقی
factor	عامل مشترک
factors	عامل مشترک
common fraction	مخرج مشترک
EEC	بازار مشترک
interfaces	وجه مشترک
subscriber line	خط مشترک [مخابرات]
interfaces	سطح مشترک
commonest	مشترک اشتراکی
commonwealths	مشترک المنافع
commonwealth	مشترک المنافع
common	مشترک اشتراکی
party line	مرز مشترک
interface	سطح مشترک
interface	وجه مشترک
party wall	دیوار مشترک
co insurance	بیمه مشترک
party walls	دیوار مشترک
party lines	مرز مشترک
bottom layer	لایه مشترک
coenotrope	گرایش مشترک
meant	میان مشترک
middling	جمله مشترک
cenotrope	گرایش مشترک
caveat subscriptor	اخطار به مشترک
co-stars	نقش مشترک داشتن
common denominator	مخرج مشترک [ریاضی]
subscriber's loop	حلقه متعلق به مشترک
co-star	نقش مشترک داشتن
osculate	صفات مشترک داشتن
local subscriber	مشترک تلفنی محلی
line termination circuit	مدار مشترک تلفنی
law of common fate	قانون سرنوشت مشترک
jointure	دارایی مشترک زن و شوهر
party parpet	دست انداز مشترک
joint venture	سرمایه گذاری مشترک
joint tenants	اجاره داران مشترک
joint tenancy	اجاره داری مشترک
digital subscriber line [DSL]	خط مشترک دیجیتال [مخابرات ]
shared paranoid disorder	اختلال پارانویایی مشترک
joint task force	گروه رزمی مشترک
joint strategic objectives	هدفهای مشترک استراتژیکی
lowest common multiple	کوچکترین مضرب مشترک
common ion effect	اثر یون مشترک
interfaces	دفتر مشترک قسمتها
common collector	با جریان روب مشترک
interface	دفتر مشترک قسمتها
consolidated table of allowance	جدول سهمیه مشترک
interrelated	دارای مناسبات مشترک
common collector circuit	مدار کلکتور مشترک
epicene	مشترک بین دو جنس
common base circuit	مدار یا پایه مشترک
interrelate	مناسبات مشترک داشتن
common d.	مقسوم علیه مشترک
common user net work	شبکه مخابراتی مشترک
common factor variance	پراکنش عامل مشترک
common wealth	ملل مشترک المنافع
interrelating	مناسبات مشترک داشتن
common wealth	ممالک مشترک المنافع
interrelates	مناسبات مشترک داشتن
common emitter circuit	مدار امیتر مشترک
common emitter	با ساتع کننده مشترک
gold pool	صندوق مشترک طلا
joint adventure	سرمایه گذاری مشترک
joint bond	تعهد یا ضمانت مشترک
collectivism	سیستم اقتصادی مشترک
joint account	حساب بانکی مشترک
jcs	رئیس ستاد مشترک
joint chief of staff	رئیس ستاد مشترک
joint amphibious operations	عملیات مشترک اب خاکی
interosculation	همانندی باصفات مشترک
interosculate	صفات مشترک داشتن
joint enterprise	موسسه اقتصادی مشترک
interfacical polymerization	بسپارش در سطح مشترک
collective call sign	معرف مشترک یکانها
sig	گروه مشترک المنافع ویژه
commonwealths	کشورهای مشترک المنافع جمهور
air ground operations	عملیات مشترک زمینی وهوایی
commonwealth	کشورهای مشترک المنافع جمهور
commodity agreement	تثبیت مشترک قیمت فروش
common factor	مقسوم علیه مشترک [ریاضی]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com