Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
Adegenerate ( decadent ) race .	نژاد فاسد
Other Matches
epistasy	اختفای اثرات یک نژاد بوسیله نژاد دیگری
epistasis	اختفای اثرات یک نژاد بوسیله نژاد دیگری
to be corrupt to the bones <idiom>	تا مغز استخوان فاسد بودن [کسی که ذاتا فاسد است]
spoiling	فاسد کردن فاسد شدن
spoils	فاسد کردن فاسد شدن
spoiled	فاسد کردن فاسد شدن
spoil	فاسد کردن فاسد شدن
origin	نژاد
congenerous	هم نژاد
race	نژاد
races	نژاد
origins	نژاد
raced	نژاد
issued	نژاد
issues	نژاد
stirps	نژاد
phylon	نژاد
issue	نژاد
sibling	هم نژاد
strains	نژاد
strain	نژاد
Lurs	نژاد لر
siblings	هم نژاد
blood	نژاد
descents	نژاد
descent	نژاد
phylum	نژاد
Normans	از نژاد نرمان
Norman	از نژاد نرمان
Slavs	از نژاد اسلاو
racism	نژاد پرستی
full blood	نژاد خالص
half breed	از نژاد مختلف
master race	نژاد برتر
outcrossing	پیوند دو نژاد
purebred	پاک نژاد
the black race	نژاد سیاه
underbred	از نژاد غیراصیل
mutt	سگ پست نژاد
mutts	سگ پست نژاد
ethnocentrism	نژاد پرستی
ethnocentric	نژاد پرست
biotype	جانداران هم نژاد
full blooded	از نژاد اصیل
ethnography	نژاد پرستی
pedigree	ریشه نژاد
pedigrees	ریشه نژاد
ethnology	نژاد شناسی
genocide	نژاد ستیزی
genocide	نژاد زدایی
anglian	مربوط به نژاد
Slav	از نژاد اسلاو
mongrels	پست نژاد
highborn	نیک نژاد
Celts	نژاد سلت
full-blooded	پاک نژاد
racist	نژاد پرست
eugenics	اصلاح نژاد
Celt	نژاد سلت
racists	نژاد پرست
mongrel	پست نژاد
hamitic	مربوط به نژاد حام
top dog	نژاد یا شخص غالب
hamito semitic	از نژاد حامی وسامی
heaven born	خدایی اسمانی نژاد
inbreed	از یک نژاد ایجاد کردن
interbreed	اصلاح نژاد کردن
improvement in stock breading	اصلاح نژاد چارپایان
gerontomorphosis	پیر شدگی نژاد
bon ton	خوش نژاد اشرافی
anglo saxon	نژاد انگلیسی وساکنسونی
africander	افریقایی فرنگی نژاد
skinheads	رذل نژاد پرست
skinhead	رذل نژاد پرست
akkadian	نژاد اکد یا اکاد
euthenics	اصلاح نژاد محیطی
game fowl	نژاد خروس جنگی
white civilization	تمدن نژاد سفید
Celtic	وابسته به نژاد سلت
African American	نژاد آفریقایی آمریکایی
anti-Semitic	مخالف نژاد سامی
schnauzer	سگ " تری یر "المانی نژاد
semitics	نژاد شناسی سامی
paleface	نژاد سفید پوست
quadroon	از نژاد سفید وسیاه
creole	دارای نژاد مخلوط
of alow parentage	فرومایه پست نژاد
creoles	دارای نژاد مخلوط
negrophobe	بیمناک از نژاد سیاه
humankind	بشریت نژاد انسان
dissolute	فاسد
gamy	فاسد
rammish	فاسد
vicious	فاسد
spoilt	فاسد
reprobates	فاسد
corrupt	فاسد
sedition	فاسد
defective	فاسد
irregular	فاسد
corrupts	فاسد
sinister	فاسد
corrupted	فاسد
peccant	فاسد
depraved	فاسد
corrupting	فاسد
reprobatory	فاسد
gamey	فاسد
roue	فاسد
reechy	فاسد
reprobate	فاسد
immoral	فاسد
villainous	فاسد
rotten	فاسد
perverse	فاسد
untoward	فاسد
peat	زن فاسد
abandoned	فاسد
putrid	فاسد
rantipole	فاسد
Eurasian	از نژاد مختلط اروپایی واسیایی
Eurasians	از نژاد مختلط اروپایی واسیایی
non-human	غیر متعلق به نژاد انسان
a racist attack	حمله ای با غرض نژاد پرستی
broodmare	مادیان برای تولید نژاد
purebred	جانور یا گیاه خوش نژاد
turanian	مردمی از نژاد التایی اورال
wiltshire	نژاد گوسفند سفیدرنگ انگلیسی
jersey giant	نژاد ماکیان خانگی بزرگ
non human	غیر متعلق به نژاد انسان
hamp shire	نژاد خوک سیاه امریکایی
vendable	پولکی فاسد
spoiler	فاسد سازنده
vitiated	فاسد شدن
love alce	ادم فاسد
deprave	فاسد کردن
decomposable	فاسد شدنی
tainted	فاسد دارایکیفیتپائین
to go to the bad	فاسد شدن
invalid sale	بیع فاسد
depraver	فاسد کننده
fox wood	چوب فاسد
corrupt	فاسد کردن
vendible	پولکی فاسد
corrupted	فاسد کردن
rankly	بطور فاسد
invalid contract	عقد فاسد
incorruptness	فاسد نشدگی
putrefactive	فاسد کننده
indecomposable	فاسد نشدنی
highs	اندکی فاسد
highest	اندکی فاسد
invalids	نامعتبر فاسد
disintegrate	فاسد شدن
disintegrates	فاسد شدن
disintegrating	فاسد شدن
rakes	بد اخلاق فاسد
eroded	فاسد شدن
erodes	فاسد شدن
eroding	فاسد شدن
to be off [British E]	فاسد شدن
to be spoiled	فاسد شدن
to be off [British E]	فاسد کردن
heretic	فاسد العقیده
heretics	فاسد العقیده
corrosive	فاسد کننده
ruins	فاسد کردن
invalid	نامعتبر فاسد
spoil	فاسد کردن
spoiled	فاسد کردن
spoiling	فاسد کردن
rake	بد اخلاق فاسد
spoils	فاسد کردن
vitiate	فاسد کردن
vitiate	فاسد شدن
vitiated	فاسد کردن
vitiates	فاسد کردن
vitiates	فاسد شدن
vitiating	فاسد کردن
vitiating	فاسد شدن
ruin	فاسد کردن
ruining	فاسد کردن
to be spoiled	فاسد کردن
rotters	ادم فاسد
rotter	ادم فاسد
corrupts	فاسد کردن
vile	فاسد بداخلاق
viler	فاسد بداخلاق
vilest	فاسد بداخلاق
degenerative	فاسد کننده
addle	گندیده فاسد
addle	فاسد کردن
addle	فاسد شدن
high	اندکی فاسد
cankery	فاسد کننده
corrupting	فاسد کردن
perishable	فاسد شدنی
harlots	فاسد الاخلاق
erode	فاسد شدن
imperishable	فاسد نشدنی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com