English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English Persian
to d. into a book نگاه مختصر بکتابی کردن
Other Matches
glanced نگاه نگاه مختصر
glance نگاه نگاه مختصر
glances نگاه نگاه مختصر
blinked نادیده گرفته نگاه مختصر
blinks نادیده گرفته نگاه مختصر
blink نادیده گرفته نگاه مختصر
keek باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
precise مختصر کردن مختصر
abridge مختصر کردن
out lawry طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
look in دیدن کردن مختصر
shortens مختصر کردن کاستن
shortened مختصر کردن کاستن
abbreviates مختصر یا مفید کردن
shorten مختصر کردن کاستن
abbreviate مختصر یا مفید کردن
abbreviating مختصر یا مفید کردن
step in بازدید مختصر وکوتاهی کردن
gloats نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
outlines مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outline مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlined مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlining مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
to run in to a person دیدنی مختصر از کسی کردن بکسی سرزدن
look at me بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
simplifies اسان تر کردن مختصر کردن
simplifies مختصر کردن اسانتر کردن
simplify اسان تر کردن مختصر کردن
simplify مختصر کردن اسانتر کردن
simplifying اسان تر کردن مختصر کردن
simplifying مختصر کردن اسانتر کردن
to copy در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to crib در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to plagiarize در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
stares رک نگاه کردن
eyeing نگاه کردن
eye نگاه کردن
regard نگاه کردن
squinted چپ نگاه کردن
regarded نگاه کردن
eyes نگاه کردن
to dwell on نگاه کردن
eying نگاه کردن
see نگاه کردن
to watch نگاه کردن
leering نگاه کج کردن
leers نگاه کج کردن
To look askance. To give a dirty look. چپ چپ نگاه کردن
leer نگاه کج کردن
to set eyes on نگاه کردن
sees نگاه کردن
regards نگاه کردن
to look daggers چپ چپ نگاه کردن
to look on with نگاه کردن
leered نگاه کج کردن
squinny کج کج نگاه کردن
stare رک نگاه کردن
squints چپ نگاه کردن
squint چپ نگاه کردن
dirty look <idiom> چپ چپ نگاه کردن
stared رک نگاه کردن
ogles نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogled نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogle نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogling نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
gazes بادقت نگاه کردن
glowering خیره نگاه کردن
gazing خیره نگاه کردن
gape خیره نگاه کردن
goggling چپ نگاه کردن گشتن
gaze بادقت نگاه کردن
gloat خیره نگاه کردن
gaping خیره نگاه کردن
gaping باشگفتی نگاه کردن
gapes خیره نگاه کردن
gapes باشگفتی نگاه کردن
gaped خیره نگاه کردن
stares خیره نگاه کردن
gazed خیره نگاه کردن
gaped باشگفتی نگاه کردن
to look at somebody askance به کسی چپ چپ نگاه کردن
glowers خیره نگاه کردن
gazed بادقت نگاه کردن
to look at each other به یکدیگر نگاه کردن
gloated خیره نگاه کردن
pries بادقت نگاه کردن
pries فضولانه نگاه کردن
pry بادقت نگاه کردن
pry فضولانه نگاه کردن
squinny زیرچشمی نگاه کردن
glowed نگاه سوزان کردن
peek زیرچشمی نگاه کردن
peeked زیرچشمی نگاه کردن
peeking زیرچشمی نگاه کردن
peeks زیرچشمی نگاه کردن
skewing منحرف کج نگاه کردن
glows نگاه سوزان کردن
pried فضولانه نگاه کردن
pried بادقت نگاه کردن
goggled چپ نگاه کردن گشتن
skews منحرف کج نگاه کردن
gloating خیره نگاه کردن
goggle چپ نگاه کردن گشتن
gazes خیره نگاه کردن
gloats خیره نگاه کردن
gazing بادقت نگاه کردن
to have a look at something بچیزی نگاه کردن
to stael a look دزدانه نگاه کردن
glim نگاه اجمالی کردن
glow نگاه سوزان کردن
skew منحرف کج نگاه کردن
thumb one's nose <idiom> با تنفر نگاه کردن
to look forward نگاه کردن انتظارداشتن
look نگاه کردن نگریستن
looks نگاه کردن نگریستن
to look through ones fingers نگاه دزدانه کردن
glare خیره نگاه کردن
glower خیره نگاه کردن
glared خیره نگاه کردن
glares خیره نگاه کردن
to make eyes at عاشقانه نگاه کردن
look up نگاه کردن مراجعهای
to look behind پشت سر را نگاه کردن
looked نگاه کردن نگریستن
keek نگاه دزدانه کردن
look about بهر سو نگاه کردن
to look a bout بهر سو نگاه کردن
to run through نگاه اجمالی کردن در
peer با دقت نگاه کردن
peered با دقت نگاه کردن
gorgonize خیره نگاه کردن
gawks بی خیال نگاه کردن
gawks احمقانه نگاه کردن
peering با دقت نگاه کردن
gaze خیره نگاه کردن
stare خیره نگاه کردن
gape باشگفتی نگاه کردن
glowered خیره نگاه کردن
stared خیره نگاه کردن
gawking احمقانه نگاه کردن
gawking بی خیال نگاه کردن
gawk بی خیال نگاه کردن
to look down با نگاه مطیع کردن
gawk احمقانه نگاه کردن
gawked بی خیال نگاه کردن
gawked احمقانه نگاه کردن
peep از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
snooped نگاه تجسس امیز کردن
to look one up and down بالاوپایین کسیرا نگاه کردن
to drink in with ones eyes بچشم خریداری نگاه کردن
gazing چشم دوختن زل زل نگاه کردن
celebrates نگاه داشتن تقدیس کردن
oeillade با کرشمه نگاه کردن غمزه
celebrating نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrate نگاه داشتن تقدیس کردن
gawped مات و احمقانه نگاه کردن
leering از گوشه چشم نگاه کردن
gawping مات و احمقانه نگاه کردن
snoops نگاه تجسس امیز کردن
snooping نگاه تجسس امیز کردن
gawps مات و احمقانه نگاه کردن
leers از گوشه چشم نگاه کردن
gazes چشم دوختن زل زل نگاه کردن
gazed چشم دوختن زل زل نگاه کردن
snoop نگاه تجسس امیز کردن
retain ابقاء کردن نگاه داشتن
gawp مات و احمقانه نگاه کردن
leered از گوشه چشم نگاه کردن
retains ابقاء کردن نگاه داشتن
languish باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
retaining ابقاء کردن نگاه داشتن
languished باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languishes باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
retained ابقاء کردن نگاه داشتن
languishing باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
keep tabs on <idiom> نگاه کردن ،زیر نظرگرفتن
leer از گوشه چشم نگاه کردن
gaze چشم دوختن زل زل نگاه کردن
glower اخم کردن نگاه خیره
glowers اخم کردن نگاه خیره
give someone a black look با خشم به کسی نگاه کردن
glowering اخم کردن نگاه خیره
glowered اخم کردن نگاه خیره
teleview به برنامههای تلویزیونی نگاه کردن
to look forward expectantly to the future با انتظار به آینده نگاه کردن
glanced نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
glances نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
stares از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
to paint a rosy picture of something امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
gange باسیم نازک نگاه داری کردن
stared از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com