English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
to have custody of نگهداری یا امانت داری کردن از
Other Matches
keep in trust به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
trusteedhip امانت داری
trusteeship امانت داری
bailment امانت داری سمساری
keep حفافت امانت داری
keeps حفافت امانت داری
dude ranch گله داری واسب سواری وحشم داری
corrective maintenance نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
You deserve it. حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft کشور داری ملک داری
maintenance تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
to govern one's passions خود داری کردن
wakes شب زنده داری کردن
waked شب زنده داری کردن
baby sit بچه داری کردن
explicit rent اجاره داری کردن
to rule the roast اختیار داری کردن
To keep late nights [hours] شب زنده داری کردن
wake شب زنده داری کردن
baby-sat بچه داری کردن
to keep shop دکان داری کردن
housekeep خانه داری کردن
attorn اجاره داری کردن
keep house خانه داری کردن
run the show اختیار داری کردن
refraining خود داری کردن
baby-sitting بچه داری کردن
get by نگه داری کردن
to keep house خانه داری کردن
refrain خود داری کردن
refrained خود داری کردن
baby-sits بچه داری کردن
refrains خود داری کردن
baby-sit بچه داری کردن
to possess oneself خود داری کردن
natarize محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
to run the show در کاری اختیار داری کردن
to contain one self خود داری یا حوصله کردن
roister عیاشی و شب زنده داری کردن
keep نگهداری کردن
tending نگهداری کردن از
tend نگهداری کردن از
tended نگهداری کردن از
tends نگهداری کردن از
maintained نگهداری کردن
keeps نگهداری کردن
maintain نگهداری کردن
maintains نگهداری کردن
to take keep نگهداری کردن
support نگهداری کردن
maintrain نگهداری کردن
safeguards نگهداری کردن
safeguard نگهداری کردن
conserving نگهداری کردن
conserves نگهداری کردن
conserved نگهداری کردن
conserve نگهداری کردن
maintain نگهداری کردن
to maintain one's family نگهداری کردن
to maintain a road نگهداری کردن
safeguarded نگهداری کردن
manage نگهداری کردن
upkeep نگهداری کردن
safeguarding نگهداری کردن
to keb at a lamb ازشیردادن به بره خود داری کردن
lucubrate شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
to keep oneself to oneself ازامیزش بادیگران خود داری کردن
to recede from an engagement از افهار عقیدهای خود داری کردن
to recede from an opinicn ازافهار عقیدهای خود داری کردن
gange باسیم نازک نگاه داری کردن
to flinch the flagon ازخوردن نوشابه خود داری کردن
mewed دراصطبل نگهداری کردن
support تایید کردن نگهداری
bestride نگهداری ودفاع کردن از
mew دراصطبل نگهداری کردن
mewing دراصطبل نگهداری کردن
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
to bear up نا امیدنشدن نگهداری کردن
proctorize زیر انضیاط در اوردن اختیاری داری کردن بر
patronized نگهداری کردن مشتری شدن
patronize نگهداری کردن مشتری شدن
patronizes نگهداری کردن مشتری شدن
patronises نگهداری کردن مشتری شدن
patronised نگهداری کردن مشتری شدن
to safeguard [against] نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
hold at disposal در اختیار دیگری نگهداری کردن
carry over <idiom> برای بعد نگهداری کردن
collapse capitalism فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
lay up <idiom> ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cryptocustodian مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
protecting نیکداشت کردن نگهداری کردن
protects نیکداشت کردن نگهداری کردن
protect نیکداشت کردن نگهداری کردن
wards نگهداری کردن توجه کردن
minding نگهداری کردن رسیدگی کردن به
minds نگهداری کردن رسیدگی کردن به
ward نگهداری کردن توجه کردن
mind نگهداری کردن رسیدگی کردن به
streaming tape drive دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود
agentship امانت
deposits امانت
deposit امانت
safekeeping امانت
trust امانت
custody امانت
fideism امانت
trusteedhip امانت
trusteeship امانت
honesty امانت
trusted امانت
trustworthiness امانت
parcel امانت
trusts امانت
given in trust به امانت
integrity امانت
parcels امانت
bestows امانت گذاردن
consigned امانت گذاردن
consigning امانت گذاردن
consigns امانت گذاردن
parcel امانت پستی
parcels امانت پستی
award امانت گذاردن
awarded امانت گذاردن
awarding امانت گذاردن
breach of trust خیانت در امانت
awards امانت گذاردن
abuse of confidence خیانت در امانت
malversation خیانت در امانت
consign امانت گذاردن
bestowing امانت گذاردن
bestowed امانت گذاردن
depository امانت دار
barratry خیانت در امانت
consignee گیرنده امانت
bailor امانت گذار
bailer امانت گذار
depositor امانت گذار
dishonest فاقد امانت
depositary امانت دار
bestow امانت گذاردن
bailee امانت گیر
bailee امانت دار
dishonesty عدم امانت
bailment امانت گیری
trustee امانت دار
under trustee تحت امانت
consignment امانت فروش
receivership مقام امانت
trust امانت ودیعه
receivership امانت دادگاه
trust امانت گذاشتن
to keep in d. امانت گذاشتن
trusted امانت ودیعه
trusted امانت گذاشتن
depositing به امانت گذاشتن
consignments امانت فروش
trusts امانت ودیعه
trusts امانت گذاشتن
consignment امانت فرستادن
checkout به امانت گرفتن
checkouts به امانت گرفتن
trustees امانت دار
have custody of امانت نگهداشتن
consignments امانت فرستادن
capitalism کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
deed of trust سند تودیع امانت
parcel بسته یا امانت پستی
consignments کالای امانت فروش
consignment کالای امانت فروش
parcels بسته یا امانت پستی
commissions حق العمل کاری امانت فروشی
deposit with someone نزد کسی امانت گذاردن
truster باور کننده امانت گذار
commissioning حق العمل کاری امانت فروشی
commission حق العمل کاری امانت فروشی
Can you lend me ... آیا ممکن است ... را به من امانت بدهید؟
ossuary محل امانت گذاری استخوان مرده
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
safe deposit صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
checkroom اطاق امانت گذاری بار وچمدان وپالتو
morgues جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
morgue جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
trust company شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
wet storage تر داری
grittiness شن داری
bigamy دو زن داری
tensility کش داری
blind man's buff از من داری
bailment امانت گذاشتن سپردن جنس به تاجری که اعتبارش معلوم نیست باضمانت شخص ثالث
vigils شب زنده داری
continenece خود داری
quartermasters سررشته داری
bulkiness جثه داری
retenv خود داری
non commital خود داری
bulkiness تنه داری
housekeeping خانه داری
quartermaster سررشته داری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com