Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (38 milliseconds)
English
Persian
prop
نگهداشتن پشتیبانی کردن
propped
نگهداشتن پشتیبانی کردن
propping
نگهداشتن پشتیبانی کردن
Other Matches
fire support coordination
هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
sustains
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
support command
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
restrain
نگهداشتن مهار کردن
restraining
نگهداشتن مهار کردن
restrains
نگهداشتن مهار کردن
safeguarded
تامین کردن امن نگهداشتن
safeguard
تامین کردن امن نگهداشتن
safeguards
تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarding
تامین کردن امن نگهداشتن
tallies
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallied
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
vindicating
پشتیبانی کردن از
propugn
پشتیبانی کردن از
champions
پشتیبانی کردن
championing
پشتیبانی کردن
championed
پشتیبانی کردن
rally
پشتیبانی کردن
rallies
پشتیبانی کردن
rallied
پشتیبانی کردن
vindicates
پشتیبانی کردن از
vindicated
پشتیبانی کردن از
vindicate
پشتیبانی کردن از
maintain
پشتیبانی کردن
countenanced
پشتیبانی کردن
aided
پشتیبانی کردن
aid
پشتیبانی کردن
countenance
پشتیبانی کردن
support
پشتیبانی کردن
play up to
پشتیبانی کردن از
maintained
پشتیبانی کردن
countenances
پشتیبانی کردن
aiding
پشتیبانی کردن
backup
پشتیبانی کردن
maintains
پشتیبانی کردن
champion
پشتیبانی کردن
to agitate
[for]
پشتیبانی کردن
countenancing
پشتیبانی کردن
preserve
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserving
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserves
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
to back somebody up
از کسی پشتیبانی کردن
direct support
پشتیبانی مستقیم کردن
to bolster somebody up
از کسی پشتیبانی کردن
to get behind somebody
از کسی پشتیبانی کردن
eat one's cake and have it too
<idiom>
هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
back-up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
mission call
درخواست پشتیبانی هوایی کردن
support
پشتیبانی کردن تایید کردن پایه
back up
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
back-up
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
underpin
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
seconding
پشتیبانی کردن تایید کردن
second
پشتیبانی کردن تایید کردن
seconds
پشتیبانی کردن تایید کردن
seconded
پشتیبانی کردن تایید کردن
combat airlift support
پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
intersectional service
قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
antisubmarine support
پشتیبانی از عملیات ضدزیردریایی پشتیبانی ضدزیردریایی
air distant support
پشتیبانی هوایی دور پشتیبانی هوایی از راه دور
saves
نگهداشتن
preserve
نگهداشتن
retention
نگهداشتن
imprisoning
نگهداشتن
imprisons
نگهداشتن
to keep in d.
نگهداشتن
retain
نگهداشتن
sustains
نگهداشتن
sustained
نگهداشتن
preserving
نگهداشتن
retained
نگهداشتن
sustain
نگهداشتن
preserves
نگهداشتن
bate
نگهداشتن
imprison
نگهداشتن
reserving
نگهداشتن
hold
نگهداشتن
saved
نگهداشتن
to hold in restraint
نگهداشتن
retains
نگهداشتن
hold on
نگهداشتن
retaining
نگهداشتن
reserves
نگهداشتن
reserve
نگهداشتن
save
نگهداشتن
holds
نگهداشتن
to take into custody
نگهداشتن
fid
بامیله نگهداشتن
snub
نگهداشتن طناب
station keeping
در خط نگهداشتن ناو
secure
محکم نگهداشتن
chins
زیرچانه نگهداشتن
lock
محکم نگهداشتن
count out
<idiom>
بیرون نگهداشتن
preserve
باقی نگهداشتن
secures
محکم نگهداشتن
chin
زیرچانه نگهداشتن
tong
باانبر نگهداشتن
preserves
باقی نگهداشتن
snubs
نگهداشتن طناب
sabbattize
سبت نگهداشتن
snubbing
نگهداشتن طناب
hold over
<idiom>
طولانی نگهداشتن
preserving
باقی نگهداشتن
have custody of
امانت نگهداشتن
retraining
نگهداشتن در ندامتگاه
snubbed
نگهداشتن طناب
locks
محکم نگهداشتن
l support
نگهداشتن بصورت زاویه
grabbing
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbed
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
to choke down
بزحمت دردل نگهداشتن
grabs
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
keep up
<idiom>
درشرایط عالی نگهداشتن
grab
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
maintained
نگهداشتن برقرار داشتن
maintain
نگهداشتن برقرار داشتن
maintains
نگهداشتن برقرار داشتن
to block a ball
نگهداشتن توپ در بازی
surges
تحت کشش نگهداشتن
surged
تحت کشش نگهداشتن
floated
روی اب نگهداشتن شناور
float
روی اب نگهداشتن شناور
holds
نگهداشتن پناهگاه گرفتن
desiccate
در جای خشک نگهداشتن
wage freeze
ثابت نگهداشتن دستمزد
To hold (keep) a secret close to ones chest.
رازی درسینه نگهداشتن
floats
روی اب نگهداشتن شناور
surge
تحت کشش نگهداشتن
locked up
زیر قفل نگهداشتن
hold
نگهداشتن پناهگاه گرفتن
to safeguard
[against]
امن نگهداشتن
[علیه]
[در برابر]
cross support
نگهداشتن بدن بحالت صلیب
card up one's sleeve
<idiom>
برای روز مبادا نگهداشتن
protection
پشتیبانی
backing
پشتیبانی
in support of
در پشتیبانی
support
پشتیبانی
afloat support
پشتیبانی
patronage
پشتیبانی
in support of
در پشتیبانی از
keep (someone) up
<idiom>
باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
acquisitions
پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
stayed
سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
heading hold
روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
stay
سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
stall feed
در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
To keep onesface ruddy by the slap it has receive.
<proverb>
با سیلى صورت خود را سرخ نگهداشتن .
acquisition
پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
logistic support
پشتیبانی تدارکاتی
archival backup
پشتیبانی بایگانی
global backup
پشتیبانی کلی
supporting
تقویت پشتیبانی
geo deu reo
پشتیبانی کننده
supply support
پشتیبانی تدارکات
corrective maintenance
پشتیبانی اصلاحی
tower of strength
<idiom>
پشتیبانی محکم
supply support
پشتیبانی اماد
support brigade
تیپ پشتیبانی
support command
فرماندهی پشتیبانی
air support
پشتیبانی هوایی
tactical support
پشتیبانی رزمی
logistic support
پشتیبانی لجستیکی
support command
یکان پشتیبانی
maintenance support
پشتیبانی نگهداری
maintenance support
پشتیبانی تعمیراتی
support programs
برنامههای پشتیبانی
supporting distance
مسافت پشتیبانی
storeship
ناو پشتیبانی
support program
برنامه پشتیبانی
area support
پشتیبانی منطقه
technical support
پشتیبانی فنی
fire support
پشتیبانی اتش
timed backup
پشتیبانی دورهای
general support
پشتیبانی عمومی
sustaining
پشتیبانی کننده
naval support
پشتیبانی دریایی
PRI
پشتیبانی کنند
service support
پشتیبانی خدمات
back-up
پشتیبانی یا کمک
combat support
پشتیبانی رزمی
memory protection
پشتیبانی ازحافظه
direct support
پشتیبانی مستقیم
back up
پشتیبانی یا کمک
close support
پشتیبانی نزدیک
nonsupport
عدم پشتیبانی
carry light
نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
boost control
سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
lay to
قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
deep supporting fire
اتش پشتیبانی در عمق
fire support base
پایگاه پشتیبانی اتش
fire support element
عنصر پشتیبانی اتش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com