Dictiornary-Farsi | نگهداشت پذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
maintainable	نگهداشت پذیر


Other Matches

maintenance	نگهداشت
maintenance program	برنامه نگهداشت
corrective maintenance	نگهداشت اصلاحی
library maintenance	نگهداشت کتابخانهای
mantenance time	مدت نگهداشت
maintenance schedule	برنامه نگهداشت
maintainability	نگهداشت پذیری
maintenance panel	تابلوی نگهداشت
preventive maintenance	نگهداشت پیشگیر
program maintenance	نگهداشت برنامه
supplementary maintenance	نگهداشت تکمیلی
PM	نگهداشت پیشگیرPhase
emergency maintenance	نگهداشت اضطراری
maintenance programmer	برنامه نویس نگهداشت
preventive maintenance	نگهداشت پیش گیر
cm	نگهداشت اصلاحی aintenance
schedule maintenance	نگهداشت زمان بندی شده
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
environmental preservation	نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
cleavable	رخ پذیر
soluble	حل پذیر
pi acceptor	پی پذیر
pliable	خم پذیر
solvable	حل پذیر
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
evadable	طفره پذیر
proprotionable	تناسب پذیر
protean	شکل پذیر
proton acceptor	پرتون پذیر
protractile	امتداد پذیر
reclaimable	ادعا پذیر
enumerable	شمارش پذیر
reducible	تقلیل پذیر
sufferable	تحمل پذیر
evitable	اجتناب پذیر
executable	انجام پذیر
executable	اجرا پذیر
expiable	کفاره پذیر
pilable	انحنا پذیر
placable	دلجویی پذیر
placative	تسکین پذیر
plunderable	چپاول پذیر
precipitable	تعلیق پذیر
expansible	گسترش پذیر
expandable	بسط پذیر
exepandable	بسط پذیر
pervious	نفوذ پذیر
reflexible	انعکاس پذیر
regulable	تنظیم پذیر
sequacious	نصیحت پذیر
severable	تفکیک پذیر
shapeable	شکل پذیر
doughface	تلقین پذیر
spoilable	فساد پذیر
spottable	لکه پذیر
stainable	لکه پذیر
subduable	تسخیر پذیر
subjugable	تسخیر پذیر
semi solvable	نیم حل پذیر
educable	اموزش پذیر
remediable	درمان پذیر
remediable	چاره پذیر
remediable	گزیر پذیر
endurable	تحمل پذیر
resolvable	تفکیک پذیر
revocable	ابطال پذیر
rotatable	چرخش پذیر
electron acceptor	الکترون پذیر
refutable	تکذیب پذیر
perturbable	اشوب پذیر
gaugeable	پیمایش پذیر
flxible	خمش پذیر
inextensible	تمدید نا پذیر
inflamable	اشتعال پذیر
infusible	گداز نا پذیر
inoculable	تلقیح پذیر
irremeable	برگشت نا پذیر
flexible cable	کابل خم پذیر
irresoluble	تجیزیه نا پذیر
fixable	ثبات پذیر
fusible	گداز پذیر
indocile	تعلیم نا پذیر
indemonstrable	اثبات نا پذیر
generable	زایش پذیر
glass jaw	بوکسوراسیب پذیر
healable	درمان پذیر
improvable	بهبود پذیر
improvably	اصلاح پذیر
impressible	تاثیر پذیر
incompressible	تراکم نا پذیر
incondensable	ناچگال پذیر
increasable	افزایش پذیر
limitable	محدودیت پذیر
liquefiable	گداز پذیر
open cheque	چک انتقال پذیر
fathomable	پیمایش پذیر
extensible	توسعه پذیر
pacifiable	تسکین پذیر
partible	بخش پذیر
passible	فساد پذیر
extendible	کشش پذیر
penetrable	رخنه پذیر
inexpugnable	شکست نا پذیر
mutable	تغییر پذیر
fatig	خستگی پذیر
miscible	امتزاج پذیر
magnetizable	مغناطیس پذیر
fissionable	شکافت پذیر
fissile	شکاف پذیر
figurable	شکل پذیر
fatiguable	خستگی پذیر
fatigable	خستگی پذیر
miscible	امیزش پذیر
perfectible	کمال پذیر
superimposable	انطباق پذیر
makeable <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	اجرا پذیر
feasible <adj.>	اجرا پذیر
practicable <adj.>	اجرا پذیر
workable <adj.>	اجرا پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	اجرا پذیر
makeable <adj.>	اجرا پذیر
contrivable <adj.>	اجرا پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	اجرا پذیر
manageable <adj.>	اجرا پذیر
makable <adj.>	امکان پذیر
doable <adj.>	اجرا پذیر
achievable <adj.>	اجرا پذیر
manageable <adj.>	انجام پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	انجام پذیر
practicable <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	امکان پذیر
workable <adj.>	امکان پذیر
executable <adj.>	صورت پذیر
workable <adj.>	صورت پذیر
executable <adj.>	انجام پذیر
workable <adj.>	انجام پذیر
makable <adj.>	صورت پذیر
annullable <adj.>	فسخ پذیر
callable <adj.>	فسخ پذیر
cancelable [American] <adj.>	فسخ پذیر
cancellable [British] <adj.>	فسخ پذیر
rescindable <adj.>	فسخ پذیر
voidable <adj.>	فسخ پذیر
annullable <adj.>	بطلان پذیر
callable <adj.>	بطلان پذیر
cancelable [American] <adj.>	بطلان پذیر
cancellable [British] <adj.>	بطلان پذیر
rescindable <adj.>	بطلان پذیر
dividable [American E] <adj.>	بخش پذیر
divisible <adj.>	بخش پذیر
makable <adj.>	انجام پذیر
makable <adj.>	اجرا پذیر
absolute <adj.>	چاره نا پذیر
inalienable <adj.>	چاره نا پذیر
indispensable <adj.>	چاره نا پذیر
inevitable <adj.>	چاره نا پذیر
unalienable <adj.>	چاره نا پذیر
unalterable <adj.>	چاره نا پذیر
terminable <adj.>	بطلان پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	انجام پذیر
susceptible of change	تغییر پذیر
vacillatory	تغییر پذیر
vanquishable	شکست پذیر
vicissitudinous	تحول پذیر
visitable	دیدار پذیر
voidable <adj.>	بطلان پذیر
wallydraigle	تاثیر پذیر
weariless	خستگی نا پذیر
lowest common denominator	مردم پذیر
lowest common denominators	مردم پذیر
stretchier	کشش پذیر
stretchier	فراخی پذیر
stretchiest	کشش پذیر
stretchiest	فراخی پذیر
tuneable	تنظیم پذیر
tunably	تنظیم پذیر
teachable	تعلیم پذیر
tensible	کشش پذیر
terminable <adj.>	فسخ پذیر
testable	ازمون پذیر
testable	شهادت پذیر
thermosetting	سختی پذیر
thinkable	اندیشه پذیر
trainable	فرهیخت پذیر
trainable	تربیت پذیر
tranformable	دگرگونی پذیر
transmutable	دگرگونی پذیر
tunable	تنظیم پذیر
stretchy	کشش پذیر
stretchy	فراخی پذیر
achievable <adj.>	صورت پذیر