English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
burst force نیروی انفجاری
Other Matches
one hook مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
first fire mixture خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
volcanic انفجاری
eruptional انفجاری
eruptive انفجاری
demolition belt کمربند انفجاری
explosive bolt پیچ انفجاری
blow out fuse فیوز انفجاری
blasting fuse اتشباری انفجاری
fireballs گلوله انفجاری
primacord فتیله انفجاری
fireball گلوله انفجاری
blasting fuze ماسوره انفجاری
detonating cord فتیله انفجاری
blasting gelatin ژلاتین انفجاری
shrapnel shell گلوله انفجاری
explosive rivet پرچ انفجاری
destructor چاشنی انفجاری
explosive welding جوشکاری انفجاری
explosive train فتیله انفجاری
explosive bolt سه راهی انفجاری
bloom رشد انفجاری
bursting charge بار انفجاری
booby-traps تله انفجاری
brisance ضربه انفجاری
explosive power توان انفجاری
booby-trapping تله انفجاری
shrapnel گلوله انفجاری
booby-trapped تله انفجاری
booby-trap تله انفجاری
bloomed رشد انفجاری
blooms رشد انفجاری
detonating fuse فیوز انفجاری
ignitor فتیله انفجاری
booby trap تله انفجاری
forging burst اهنگری انفجاری
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
plaster charge خرج انفجاری افشان
mining effect اثر انفجاری مین
booby trap تله انفجاری کردن
booby-trap تله انفجاری کردن
booby-traps تله انفجاری کردن
combination circuit مدار انفجاری مرکب
booby-trapping تله انفجاری کردن
booby-trapped تله انفجاری کردن
explosive forming شکل دادن انفجاری
boobytrapped mine مین تله انفجاری شده
trap mine مین تله انفجاری شده
destructor منفجر کننده عامل انفجاری
actuate به کارانداختن سیستم انفجاری مین
weapon alpha نوعی خرج انفجاری عمقی موشکی
render safe بی اثرکردن مین یا وسایل انفجاری یا بمب
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
chugs صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugging صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugged صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chug صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
egg بمب انفجاری قوی که بوسیله هواپیماپرتاب میشود
sticky charge خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
sympathetic detonation انفجاری که دراثر انفجار مواد منفجره دیگررخ میدهد
monroe effect اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
fire ball گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
attached strength استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
total force نیروی کل
jet propulsion نیروی جت
jetting نیروی جت
jetted نیروی جت
jets نیروی جت
jet نیروی جت
navies نیروی دریایی
magnetic force نیروی مغناطیسی
mmf نیروی مغناطیسرانی
navy نیروی دریایی
mailed fist نیروی مسلح
man power نیروی مردانه
amphibious force نیروی اب خاکی
magnemotive force نیروی مغناطیسرانی
lorentz force نیروی لورنتس
london force نیروی لاندنی
radiant energy نیروی موجی
land force n نیروی زمینی
land forces نیروی زمینی
lifting power نیروی بالابری
purchase element نیروی منتجه
tractive power نیروی کشش
pulling power نیروی کشش
naval نیروی دریایی
psychic force نیروی روحی
psychic energy نیروی روانی
propelling force نیروی پیشران
propellent نیروی محرکه
lifting power نیروی خیزش
army of occupation نیروی اشغالگر
man power نیروی انسانی
yoghurts نیروی ذخیره
naval forces نیروی دریایی
advance force نیروی پیشروی
adhesiveness نیروی چسبندگی
yogurts نیروی ذخیره
adhesive stress نیروی چسبندگی
adhesive force نیروی چسبنده
adhesive force نیروی چسبندگی
net force نیروی برایند
normal force نیروی عمودی
net force نیروی خالص
resutant نیروی برایند
resutant نیروی خالص
resutant force نیروی برایند
resutant force نیروی خالص
nuclear power نیروی هستهای
yoghurt نیروی ذخیره
yoghourts نیروی ذخیره
albedo نیروی بازتابش
mana نیروی جادویی
power of production نیروی تولید
marine forces نیروی تفنگدار
air force نیروی هوایی
air forces نیروی هوایی
mechanized force نیروی مکانیزه
police power نیروی پلیس
police power نیروی انتظامی
drag force نیروی کششی
people forces نیروی پایداری
paratroop نیروی چترباز
osmotic force نیروی راند
osmotic force نیروی اسمزی
nonaxial force نیروی غیرمحوری
cohesive force نیروی چسبندگی
coulomb force نیروی کولنی
coulombic force نیروی کولنی
external force نیروی خارجی
external force نیروی بیرونی
counterpoise نیروی مقاوم
countervailing power نیروی همسنگ
covering force نیروی پوششی
cutting thrust نیروی برش
coriolis force نیروی کوریولیس
field force نیروی میدانی
gravitational force نیروی گرانشی
gravitational force نیروی جاذبه
compressive force نیروی تراکمی
emf نیروی برقرانی
concurrent force نیروی همرس
conservation force نیروی باقی
fire power نیروی اتش
contractile force نیروی انقباضی
damping force نیروی میران
destrudo نیروی ویرانگری
dispersion force نیروی پاشیدگی
economic potential نیروی اقتصادی
effective force نیروی موثر
elanvital نیروی حیاتی
elastic force نیروی ارتجاع
electric force نیروی الکتریکی
electromotive force نیروی برقرانی
electromotive force نیروی الکتروموتوری
equilibrant نیروی متعادل
eccentric force نیروی برونگرا
exchange force نیروی تبادلی
dissipative force نیروی اتلافی
explosive force نیروی انفجار
drifting force نیروی وزش
drifting force نیروی رانش
driving force نیروی محرکه
driving force نیروی محرک
dymanic نیروی جنباننده
e. power نیروی اجرایی
electrostatic force نیروی الکتروستاتیکی
labor force نیروی کار
internal force نیروی داخلی
attraction force نیروی جاذبه
attraction force نیروی ربایش
attractive force نیروی جاذبه
inertial force نیروی ماند
inertial force نیروی لختی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com