Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
Other Matches
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
free air anomaly
اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
gravitation
نیروی گرایشی زمین
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geostrophic
وابسته به نیروی انحناء وپیچیدگی یا انقباضی که دراثرگردش زمین ایجادمیشود
attraction force
نیروی جاذبه
gravitational force
نیروی جاذبه
attractive force
نیروی جاذبه
intermolecular attractive force
نیروی جاذبه بین مولکولی
affinity
نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
cohesion
نیروی جاذبه بین ذرات همگن
affinities
نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
geomagnetic
وابسته به جاذبه زمین
neap tide
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
gravity
جاذبه زمین درجه کشش
gravity
جاذبه زمین کشش انحراف
geotropism
رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy
نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force
نیروی دشمن نیروی مخالف
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
attached strength
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
jetted
نیروی جت
jet
نیروی جت
jets
نیروی جت
jetting
نیروی جت
total force
نیروی کل
jet propulsion
نیروی جت
paratroop
نیروی چترباز
internal force
نیروی داخلی
internal force
نیروی درونی
staying power
نیروی پایداری
internal voltage
نیروی الکتروموتوری
nuclear power
نیروی هستهای
osmotic force
نیروی راند
stamina
نیروی حیاتی
osmotic force
نیروی اسمزی
people forces
نیروی پایداری
inertial force
نیروی ماند
police power
نیروی انتظامی
manpower
نیروی انسانی
joint force
نیروی مشترک
police forces
نیروی پلیس
impulsive force
نیروی ضربهای
police forces
نیروی انتظامی
impact force
نیروی برخورد
police force
نیروی پلیس
impact force
نیروی ضربهای
police force
نیروی انتظامی
power of production
نیروی تولید
inertia force
نیروی اینرسی
police power
نیروی پلیس
forcing
نیروی نظامی
forces
نیروی نظامی
force
نیروی نظامی
inertial force
نیروی لختی
propellent
نیروی محرکه
man power
نیروی مردانه
net force
نیروی خالص
resutant
نیروی برایند
magnetic force
نیروی مغناطیسی
mmf
نیروی مغناطیسرانی
magnemotive force
نیروی مغناطیسرانی
resutant
نیروی خالص
resutant force
نیروی برایند
lorentz force
نیروی لورنتس
resutant force
نیروی خالص
net force
نیروی برایند
naval forces
نیروی دریایی
mailed fist
نیروی مسلح
man power
نیروی انسانی
mana
نیروی جادویی
impetus
نیروی محرک
impetus
نیروی جنبش
marine forces
نیروی تفنگدار
mechanized force
نیروی مکانیزه
muscularly
با نیروی ماهیچه
london force
نیروی لاندنی
labour
نیروی انسانی
counterbalanced
نیروی برابر
counterbalances
نیروی برابر
labor
نیروی کارگری
posse
نیروی اجتماعی
posses
نیروی اجتماعی
juvenility
نیروی جوانی
constabulary
نیروی شهربانی
labored
نیروی انسانی
nonaxial force
نیروی غیرمحوری
counterbalance
نیروی برابر
constabularies
نیروی شهربانی
labors
نیروی انسانی
lifting power
نیروی خیزش
lifting power
نیروی بالابری
coriolis force
نیروی کوریولیس
land forces
نیروی زمینی
land force n
نیروی زمینی
labor force
نیروی کار
labor
نیروی انسانی
normal force
نیروی عمودی
cohesive force
نیروی همدوسی
assault force
نیروی هجوم
assault force
نیروی هجومی
mains
نیروی برق
firepower
نیروی محرکه
army of occupation
نیروی اشغالگر
friendlier
نیروی خودی
friendlies
نیروی خودی
friendliest
نیروی خودی
friendly
نیروی خودی
amphibious force
نیروی اب خاکی
albedo
نیروی بازتابش
effective force
نیروی موثر
advance force
نیروی پیشروی
expeditionary forces
نیروی اعزامی
expeditionary force
نیروی اعزامی
atomic energy
نیروی اتمی
cathexis
نیروی عاطفی
capillarity
نیروی موئینهای
by military force
با نیروی نظامی
burst force
نیروی ناگهانی
burst force
نیروی انفجاری
buoyant force
نیروی شناورسازی
brake pressure
نیروی ترمز
brake horsepower
نیروی ترمز
body force
نیروی حجمی
blocking force
نیروی سد کننده
auxiliary forces
نیروی کمکی
attraction force
نیروی ربایش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com