Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
p force
نیروی جلوبرنده یاپرت کننده
Other Matches
augmentation
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
juggernauts
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
sheet feeder
جلوبرنده ورق
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
center of thrust
امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
blocking force
نیروی سد کننده
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
counterpoise
نیروی متعادل کننده
magnetizing force
نیروی مغناطیسی کننده
moving power
نیروی جابجا کننده
equalizing force
نیروی برابر کننده
army of occupation
نیروی اشغال کننده
holding force
نیروی تثبیت کننده
threat force
نیروی تهدید کننده
reinforcing
نیروی تقویتی تقویت کننده
righting moment
نیروی راست کننده ناو
service component
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
ejectamenta
مواد دفع شده یاپرت شده) چون مواداتش فشان
component change order
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
navy component
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
remanence
چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
army commander
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
threat force
نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy
نیروی بالابر نیروی شناوری
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
attached strength
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
jet propulsion
نیروی جت
jets
نیروی جت
total force
نیروی کل
jet
نیروی جت
jetting
نیروی جت
jetted
نیروی جت
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
uniaxial force
نیروی تک محوری
external force
نیروی بیرونی
juvenility
نیروی جوانی
external force
نیروی خارجی
explosive force
نیروی انفجار
joint force
نیروی مشترک
workforce
نیروی کار
tide rising force
نیروی کشنداور
land force n
نیروی زمینی
equilibrant
نیروی متعادل
ground forces
نیروی زمینی
manpower
نیروی انسانی
police force
نیروی انتظامی
police force
نیروی پلیس
police forces
نیروی انتظامی
police forces
نیروی پلیس
to gauge wind
نیروی بادراسنجیدن
tonicity
نیروی ارتجاعی
labor
نیروی کارگری
labor
نیروی انسانی
labor force
نیروی کار
tractive effort
نیروی کشنده
exchange force
نیروی تبادلی
total labor force
کل نیروی کار
torsional force
نیروی پیچشی
land forces
نیروی زمینی
impact force
نیروی برخورد
hydro
نیروی محرکه اب
inertial force
نیروی ماند
buoyancy
نیروی بالابری
buoyancy
نیروی ارشمیدس
virile strength
نیروی مردانه
holding force
نیروی بازدارنده
work force
نیروی کار
inertial force
نیروی لختی
vital energy
نیروی زندگی
impulsive force
نیروی ضربهای
waterpower
نیروی ابی
impact force
نیروی ضربهای
centrifugal force
نیروی مرکزگریز
inertia force
نیروی اینرسی
vital force
نیروی حیاتی
hydroelectric power
نیروی برقابی
vertical force
نیروی شاغولی
hoisting power
نیروی صعودی
internal force
نیروی درونی
HP
نیروی اسب
fire power
نیروی اتش
field force
نیروی میدانی
internal voltage
نیروی الکتروموتوری
adhesiveness
نیروی چسبندگی
internal force
نیروی داخلی
gravitational force
نیروی جاذبه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com