Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
radiant energy
نیروی موجی
Search result with all words
radiant flux
درجه نشر و تراوش نیروی موجی
Other Matches
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernauts
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
flecky
موجی
flexuose
موجی
sinuous
موجی
flexuous
موجی
flexural
موجی
wavelike
موجی
sinuate
موجی
undulatory
موجی
waviness
حالت موجی
cyma reversa
موجی جمع
cyma recta
موجی افتاده
cyma
گچ بری موجی
wave motion
حرکت موجی
undulatory current
جریان موجی
wave mecanics
مکانیک موجی
threads
موجی کردن
thread
موجی کردن
corrugate
موجی شدن
sinuous flow
جریان موجی
sinuosity
حرکت موجی
gorge
[گچ بری موجی]
doucine
گچ بری موجی
cima
گچ بری موجی
cyma
گچ بری موجی
impedance level
مقاومت موجی
wave function
تابع موجی
crisfate
دارای حاشیه موجی
undulation
حرکت موجی زیروبم
plungers
موجی که ناگهان می شکند
half wave rectifier
یکسوکننده نیم موجی
full wave rectifier
یکسوکننده تمام موجی
plunger
موجی که ناگهان می شکند
vermiculate
دارای خطوط موجی
steady state wave motion
حرکت موجی پایا
shell-shocked
موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
sinuous
دارای شیارهای موجی
sinuate
دارای حاشیه موجی
schrodinger wave mechanics
مکانیک موجی شرودینگر
repand
دارای حاشیه موجی
cymatium
گچ بری موجی شکل
ripple sort
مرتب کردن موجی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy
نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force
نیروی دشمن نیروی مخالف
corrugated iron
اهن موجی یاچین دار
undulaory
موجی نوسانی موج نما
ripple
بطور موجی حرکت کردن
rippled
بطور موجی حرکت کردن
shoulders
سمت موجی که هنوز نشکسته
shouldering
سمت موجی که هنوز نشکسته
shouldered
سمت موجی که هنوز نشکسته
shoulder
سمت موجی که هنوز نشکسته
waving
موجی بودن موج زدن
waves
موجی بودن موج زدن
waved
موجی بودن موج زدن
rippling
بطور موجی حرکت کردن
ripples
بطور موجی حرکت کردن
wave
موجی بودن موج زدن
spiller
موجی که اهسته ویکنواخت می شکند
A wave of anger swept over the entire world .
موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
creese
یکجور خنجر که تیغه ان موجی است
cosmic microwave radiation background
زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
surged
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surge
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surges
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
kymograph
دستگاه ثبت نوسانات یا حرکات موجی مانند نبض
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
pitches
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
strigil
برس یاماهوت پاکن مخصوص بدن یکرشته تزئینات موجی ساختمان
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
electromagnetic wave
موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
actinoelectric
اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
bow wave
موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه
stream takeoff
حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
damped wave
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
huygen's principle
قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
sinuous weft
نخ پود زیر
[این نخ چون معمولا نازکتر است در موقع پودگذاری بین تارها، حالت موجی یا سینوسی به خود می گیرد لذا به این اسم نیز نامیده می شود.]
attached strength
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
total force
نیروی کل
jet propulsion
نیروی جت
jet
نیروی جت
jets
نیروی جت
jetted
نیروی جت
jetting
نیروی جت
power of production
نیروی تولید
normal force
نیروی عمودی
economic potential
نیروی اقتصادی
eccentric force
نیروی برونگرا
e. power
نیروی اجرایی
nonaxial force
نیروی غیرمحوری
effective force
نیروی موثر
elanvital
نیروی حیاتی
police power
نیروی پلیس
police power
نیروی انتظامی
electric force
نیروی الکتریکی
people forces
نیروی پایداری
paratroop
نیروی چترباز
osmotic force
نیروی راند
osmotic force
نیروی اسمزی
nuclear power
نیروی هستهای
expeditionary forces
نیروی اعزامی
dymanic
نیروی جنباننده
resutant force
نیروی خالص
albedo
نیروی بازتابش
drag force
نیروی کششی
mana
نیروی جادویی
marine forces
نیروی تفنگدار
mechanized force
نیروی مکانیزه
muscularly
با نیروی ماهیچه
drifting force
نیروی وزش
naval forces
نیروی دریایی
net force
نیروی برایند
drifting force
نیروی رانش
net force
نیروی خالص
driving force
نیروی محرکه
resutant
نیروی برایند
resutant
نیروی خالص
amphibious force
نیروی اب خاکی
resutant force
نیروی برایند
driving force
نیروی محرک
gravitational force
نیروی جاذبه
advance force
نیروی پیشروی
adhesiveness
نیروی چسبندگی
yoghourts
نیروی ذخیره
field force
نیروی میدانی
equilibrant
نیروی متعادل
external force
نیروی خارجی
external force
نیروی بیرونی
explosive force
نیروی انفجار
exchange force
نیروی تبادلی
air forces
نیروی هوایی
air force
نیروی هوایی
repulsion force
نیروی دافعه
reserve force
نیروی احتیاط
yoghurt
نیروی ذخیره
yoghurts
نیروی ذخیره
yogurts
نیروی ذخیره
electromotive force
نیروی برقرانی
electromotive force
نیروی الکتروموتوری
adhesive stress
نیروی چسبندگی
electrostatic force
نیروی الکتروستاتیکی
adhesive force
نیروی چسبنده
adhesive force
نیروی چسبندگی
propellent
نیروی محرکه
propelling force
نیروی پیشران
psychic energy
نیروی روانی
psychic force
نیروی روحی
fire power
نیروی اتش
pulling power
نیروی کشش
emf
نیروی برقرانی
tractive power
نیروی کشش
purchase element
نیروی منتجه
cohesive force
نیروی همچسبی
body force
نیروی حجمی
internal voltage
نیروی الکتروموتوری
impact force
نیروی ضربهای
compressive force
نیروی تراکمی
blocking force
نیروی سد کننده
hydroelectric power
نیروی برقابی
joint force
نیروی مشترک
juvenility
نیروی جوانی
concurrent force
نیروی همرس
conservation force
نیروی باقی
hydro
نیروی محرکه اب
contractile force
نیروی انقباضی
holding force
نیروی بازدارنده
coriolis force
نیروی کوریولیس
hoisting power
نیروی صعودی
auxiliary forces
نیروی کمکی
brake horsepower
نیروی ترمز
brake pressure
نیروی ترمز
cohesive force
نیروی همدوسی
impulsive force
نیروی ضربهای
inertia force
نیروی اینرسی
inertial force
نیروی لختی
inertial force
نیروی ماند
cohesive force
نیروی چسبندگی
internal force
نیروی داخلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com