English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
grip نیروی گرفتن ادراک و دریافت
gripped نیروی گرفتن ادراک و دریافت
gripping نیروی گرفتن ادراک و دریافت
grips نیروی گرفتن ادراک و دریافت
Other Matches
obtained گرفتن یا دریافت کردن
obtains گرفتن یا دریافت کردن
obtain گرفتن یا دریافت کردن
holds دریافت کردن گرفتن توقف
hold دریافت کردن گرفتن توقف
to refresh oneself نیروی تازه گرفتن
recruit نیروی تازه گرفتن
recruiting نیروی تازه گرفتن
recruited نیروی تازه گرفتن
recruits نیروی تازه گرفتن
catch نیروی اولیه بازوی شناگر در شروع حرکت ماهی گرفتن
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
DSR سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
checks حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
acknowledge 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
sentencing ادراک
sentient با ادراک
understanding ادراک
of no understanding بی ادراک
understanding ادراک
realization ادراک
mother wit ادراک
mental perception ادراک
ideas ادراک
realising [British] ادراک
conceptualization ادراک
understandings ادراک
sentences ادراک
sense ادراک
sensed ادراک
senses ادراک
cognizance ادراک
knowledge ادراک
savvy ادراک
savviest ادراک
savvier ادراک
sentence ادراک
cognition ادراک
realizing ادراک
conceptions ادراک
hindsight ادراک
conception ادراک
cognisance [British] ادراک
savvey ادراک
uptake ادراک
cognition ادراک
sentience ادراک
perceptions ادراک
perception ادراک
scent ادراک
scents ادراک
scenting ادراک
inapprehensive بی ادراک
concepts ادراک
notional ادراک
subliminal perception ادراک زیراستانهای
time perception ادراک زمان
realizer ادراک کننده
self perception ادراک خویشتن
subaudition ادراک ضمنی
selective perception ادراک انتخابی
perceptible ادراک شدنی
telesthesia ادراک فراحسی
perceptual speed سرعت ادراک
person perception ادراک اشخاص
stereognosis ادراک سه بعدی
space perception ادراک فضایی
perceptibility ادراک پذیری
social perception ادراک اجتماعی
perceived ادراک کردن
depth perception ادراک عمق
perceives ادراک کردن
impression ادراک خاطره
impressions ادراک خاطره
perceiving ادراک کردن
percipient ادراک کننده
notions ادراک فکری
notion ادراک فکری
inapprehensible غیرقابل ادراک
nous قوه ادراک
sixth sense قوه ادراک
perceive ادراک کردن
agnosia ادراک پریشی
extrasensory perception ادراک فراحسی
comprehensions قوه ادراک
comprehension قوه ادراک
esp ادراک فراحسی
Impressionism در باره ادراک
visual perception ادراک دیداری
animadversion قوهء ادراک
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
color agnosia ادراک پریشی رنگ
head piece ادراک ادم باهوش
prosopagnosia ادراک پریشی چهرهای
coconsciousness ادراک چیزهای یکسان
perceived self خود ادراک شده
percipient وابسته به ادراک وبینش
subception ادراک نیمه هشیار
pattern perception test ازمون ادراک طرحها
coconscious ادراک چیزهای یکسان
autotopagnosia ادراک پریشی اندامی
tactile agnosia ادراک پریشی بساوشی
perception مشاهده قوه ادراک
astereognosis ادراک پریشی بساوشی
perceptions مشاهده قوه ادراک
anosognosia ادراک پریشی نقیصهای
auditory agnosia ادراک پریشی شنیداری
unknowing غیرقابل ادراک و فهم
unknowingly غیرقابل ادراک و فهم
asomatognosia ادراک پریشی تنی
non compos mentis فاقدقوه تعقل و ادراک
visual agnosia ادراک پریشی دیداری
simultanagnosia ادراک پریشی همزمانی
auditory projection area ناحیه ادراک شنیداری
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
anomaloscope نابهنجاری سنج ادراک رنگ
esthesia فرفیت احساس و ادراک حساسیت
unknowable غیر قابل ادراک و فهم
inconceivable غیر قابل ادراک باور نکردنی
brainpower قوه ادراک شخص خوش فکروبا قریحه
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
wot هوش زیرکی فهم ادراک عقل بذله گویی
gestalt psychology مطالعه قوه ادراک و رفتار از نقطه نظرواکنش شخصی در برابرامورکلی
to take medical advice دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
calebrate جشن گرفتن عید گرفتن
take in <idiom> زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up درز گرفتن کاغذ گرفتن
grips طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag کفه گرفتن تفاله گرفتن
clam بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams بچنگال گرفتن محکم گرفتن
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
bourgeois <adj.> از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
receiving دریافت
transmission/reception of messages دریافت
sensing دریافت
collection دریافت
apprehensions دریافت
reception دریافت
percipience دریافت
apprehension دریافت
synecdoche هم دریافت
delivery دریافت
deliveries دریافت
collections دریافت
mental perception دریافت
receipts دریافت
comprehension دریافت
receptions دریافت
discernment دریافت
receipt دریافت
inception دریافت
apperception دریافت
sentience دریافت
comprehensions دریافت
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
without understanding فهم چیز فهم نافهم بی ادراک بی شعور
handshaking آماده دریافت
hear from <idiom> دریافت نامه
perceptions دریافت احساس
recovering دریافت کردن
perception دریافت احساس
recieve only دریافت محض
receiver دریافت کننده
recover دریافت کردن
receiver متصدی دریافت
catcher's side سمت دریافت
receives دریافت کردن
receivers دریافت کننده
recovers دریافت کردن
recieve دریافت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com