Dictiornary-Farsi | نیرو گذاری بازداشتی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
anticathexis	نیرو گذاری بازداشتی


Other Matches

inhibitory	بازداشتی
counterinvestment	نیروگذاری بازداشتی
countercathexis	نیروگذاری بازداشتی
inhibitory potential	پتانسیل بازداشتی
generalized inhibitory potential	پتانسیل بازداشتی تعمیم یافته
service peculiar	امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
transducer	دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
residential investments	سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle	یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment	سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
punctuation mark	علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks	علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
overcapitalization	سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cooperative scorer	بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment	سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
public	روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze	ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing	چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
high-powered	پر نیرو
forcing	نیرو
forces	نیرو
materials	نیرو
material	نیرو
puissance	نیرو
loads	نیرو
load	نیرو
tonus	نیرو
tuck	نیرو
tucking	نیرو
tucks	نیرو
energy	نیرو
pep	نیرو
thrust	نیرو
thrusting	نیرو
thrusts	نیرو
vigour	نیرو
leverage	نیرو
energies	نیرو
sinewless	بی نیرو
troop carrier	نیرو بر
blood	نیرو
PR	نیرو
strengths	نیرو
strength	نیرو
gutting	نیرو
guts	نیرو
gut	نیرو
vigor	نیرو
vim	نیرو
vis	نیرو
sapless	بی نیرو
zips	نیرو
life blood	نیرو
powering	نیرو
powered	نیرو
fibreless	بی نیرو
power	نیرو
letter of attorney	نیرو
force	نیرو
powers	نیرو
zipped	نیرو
zip	نیرو
line of force	خط نیرو
zipping	نیرو
equipollent	هم نیرو
equipotential	هم نیرو
afforce	نیرو دادن
energize	نیرو بخشیدن
power	توان نیرو
generating plant	پست نیرو
prosternation	تحلیل نیرو
super power	ابر نیرو
power	قدرت نیرو
ground state	کمترین نیرو
life force	زیست نیرو
powers	قدرت نیرو
powers	توان نیرو
powering	قدرت نیرو
powering	توان نیرو
dynamometer	نیرو سنج
powered	قدرت نیرو
powered	توان نیرو
ti lift one's head	نیرو گرفتن
force field	میدان نیرو
invigorating	نیرو بخش
power system	شبکه نیرو
couple	جفت نیرو
couple	زوج نیرو
powerlessly	با نداشتن نیرو
coupled	زوج نیرو
couples	جفت نیرو
torque	گشتاور نیرو
couples	زوج نیرو
entireforce	کلیه نیرو
generation	تولید نیرو
generations	تولید نیرو
tuck	نیرو روحیه
tucks	نیرو روحیه
force constant	ثابت نیرو
invigorate	نیرو دادن
tucking	نیرو روحیه
pound force	پوند نیرو
juice up	نیرو و جان به
on one's/its last legs <idiom>	نیرو وسودمندی
field of force	میدان نیرو
power down	قطع نیرو
forces	بردار نیرو
power mains	شبکه نیرو
world power	جهان نیرو
energy production	تولید نیرو
superpowers	ابر نیرو
moment of a force	گشتاور یک نیرو
moment of force	گشتاور نیرو
nervine	نیرو بخش پی
weakens	کم نیرو شدن
weakening	کم نیرو شدن
weakened	کم نیرو شدن
weaken	کم نیرو شدن
resultant of force	برایند نیرو
instinct with force	نیرو یافته
order of battle	ترتیب نیرو
coupled	جفت نیرو
refreshment	نیرو بخشی
refreshments	نیرو بخشی
emphasised	نیرو دادن به
lines of force	خطوط نیرو
mechanical disadvantage	نیرو گیری
mechanics	نیرو برد
superpower	ابر نیرو
load factor	ضریب نیرو
load spread	انتشار نیرو
extend	باحداکثر نیرو
extending	باحداکثر نیرو
extends	باحداکثر نیرو
incapacitating	بی نیرو ساختن
breaths	نیرو جان
breath	نیرو جان
incapacitates	بی نیرو ساختن
mecanical advantage	نیرو دهی
incapacitated	بی نیرو ساختن
incapacitate	بی نیرو ساختن
energizing	نیرو بخشیدن
energizes	نیرو بخشیدن
energising	نیرو بخشیدن
impoverish	بی نیرو کردن
bandeung ryouic	نیرو- واکنش
emphasized	نیرو دادن به
forcing	بردار نیرو
emphasizes	نیرو دادن به
application of a force	فرود نیرو
application of a force	کاربرد نیرو
emphasizing	نیرو دادن به
force	بردار نیرو
heam yoei vooly	نظریه نیرو
might	نیرو انرژی
impoverished	بی نیرو کردن
impoverishing	بی نیرو کردن
armies	نیرو زمینی
emphasize	نیرو دادن به
emphasising	نیرو دادن به
emphasises	نیرو دادن به
energised	نیرو بخشیدن
army	نیرو زمینی
impoverishes	بی نیرو کردن
energises	نیرو بخشیدن
landing craft assault	قایق نیرو پیاده کن
reanimate	دوباره نیرو دادن
reinvigorate	باز نیرو بخشیدن
self energizing	مولد نیرو در خود
transfer case	جعبه انتقال نیرو
deployment	به کاربردن نیرو تفرقه
brawn	نیرو نیروی عضلانی
generating station	پست نیرو نیروگاه
pep	چالاکی نیرو دادن
exoergic	ازاد کننده نیرو
power generating plant	تاسیسات تولید نیرو
newton	واحد نیرو دردستگاه .S.K.
pep pill	قرص نیرو بخش
pep pills	قرص نیرو بخش
embolden	دوباره نیرو دادن
acopon	داروی نیرو بخش
countenance [encourage]	دوباره نیرو دادن
potentiometer	نیرو سنج برق
point of application of a force	نقطه فرود نیرو
landing ship	ناو نیرو پیاده کن
elate	دوباره نیرو دادن
encourage	دوباره نیرو دادن
power plant	مرکز تولید نیرو
power plant	دستگاه مولد نیرو
energy plant	کارخانه تولید نیرو
power plants	مرکز تولید نیرو
upload	همنه قائم نیرو
arms	نشان دولتی نیرو
power plants	دستگاه مولد نیرو
kinetics	علم جنبش و نیرو
to exert force [on]	نیرو وارد کردن [بر]
hearten	دوباره نیرو دادن
reanimate	دوباره نیرو دادن
capacitor	تا دو هفته نیرو فراهم کند.
newton	واحد نیرو در سیستم متریک