Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 206 (13 milliseconds)
English	Persian
pinch	نیشگون گرفتن
pinches	نیشگون گرفتن
Search result with all words
tweak	نیشگون گرفتن وکشیدن
tweaked	نیشگون گرفتن وکشیدن
tweaking	نیشگون گرفتن وکشیدن
tweaks	نیشگون گرفتن وکشیدن
Other Matches
pinches	نیشگون
pinch	نیشگون
tweaks	نیشگون تیز
tweaking	نیشگون تیز
tweaked	نیشگون تیز
pincher	نیشگون گیر
tweak	نیشگون تیز
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
abated	اب گرفتن از
abate	اب گرفتن از
indwell	جا گرفتن
retreat	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
to get at	گرفتن
abating	اب گرفتن از
take	گرفتن
abates	اب گرفتن از
pushing	گرفتن
resuming	از سر گرفتن
resume	از سر گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
resumed	از سر گرفتن
resumes	از سر گرفتن
get at	گرفتن
to hunt out	گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
fleas	کک گرفتن
flea	کک گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
takes	گرفتن
retaking	پس گرفتن
retakes	پس گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
infold	در بر گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
retaken	پس گرفتن
getting	گرفتن
gets	گرفتن
get	گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
false grip	گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
hold	گرفتن
acquires	گرفتن
acquiring	گرفتن
to call back	پس گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
tithes	ده یک گرفتن از
capture	گرفتن
to catch on	گرفتن
captures	گرفتن
overtakes	گرفتن
capturing	گرفتن
overtaken	گرفتن
overtake	گرفتن
acquire	گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
puddle	گل گرفتن
holds	گرفتن
wed	گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
accompany	دم گرفتن
accompanies	دم گرفتن
accompanied	دم گرفتن
catch	گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
to break in	گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
puddles	گل گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
raclaim	پس گرفتن
retrieve	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
obturate	گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
To go bad and stink.	بو گرفتن
to draw back	پس گرفتن
break out	در گرفتن
cease	گرفتن
ceased	گرفتن
seizes	گرفتن
ceases	گرفتن
seized	گرفتن
ceasing	گرفتن
seize	گرفتن
skimmed	کف گرفتن از
recapture	پس گرفتن
catch on	گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
lutes	گل گرفتن
withdraw	پس گرفتن
deglutinate	گرفتن
tong	گرفتن
accustom	خو گرفتن
nail	گرفتن
nailed	گرفتن
nails	گرفتن
accustoming	خو گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
withdraws	پس گرفتن
lute	گل گرفتن
accustoms	خو گرفتن
reclaims	پس گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recapturing	پس گرفتن
resumption	از سر گرفتن
unsay	پس گرفتن
grabbing	گرفتن
skim	گرفتن کف
skimmed	گرفتن کف
encumber	گرفتن
grabbed	گرفتن
skim	کف گرفتن از
skims	کف گرفتن از
encumbered	گرفتن
encumbering	گرفتن
grab	گرفتن
skims	گرفتن کف
adeem	پس گرفتن
encumbers	گرفتن
to take up	گرفتن
wive	زن گرفتن
grabs	گرفتن
detracts	گرفتن
detract	گرفتن
reclaim	پس گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
cork	گرفتن
situates	جا گرفتن
corks	گرفتن
situating	جا گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
receive	گرفتن
renovate	از سر گرفتن
renovated	از سر گرفتن
to lay a wager	گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
renovating	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
situate	جا گرفتن
disesteem	کم گرفتن
devest	گرفتن
despumate	کف گرفتن از
retake	پس گرفتن
receives	گرفتن
detracting	گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
detracted	گرفتن
to shut off	را گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
snares	با تله گرفتن
differentiating	مشتق گرفتن
wrestled	کشتی گرفتن
differentiates	دیفرانسیل گرفتن
wrestle	کشتی گرفتن
celebrate	یادبود گرفتن
accomplishing	صورت گرفتن
to stuff up a hole	سوراخی را گرفتن
celebrates	جشن گرفتن
differentiate	مشتق گرفتن
differentiate	دیفرانسیل گرفتن
celebrating	یادبود گرفتن
wrestles	کشتی گرفتن
celebrating	جشن گرفتن
to take a d.	تصمیم گرفتن
differentiates	مشتق گرفتن
celebrates	یادبود گرفتن
celebrate	جشن گرفتن
snatching	گرفتن مقدار کم
embrace	دراغوش گرفتن
originate	سرچشمه گرفتن
to take example	عبرت گرفتن
originated	سرچشمه گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com