English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
couchette نیمکت قابل تبدیل به تختخواب
couchettes نیمکت قابل تبدیل به تختخواب
Other Matches
sofa-beds نیمکت که تبدیل به تختخواب میشود
sofa-bed نیمکت که تبدیل به تختخواب میشود
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
interchangeable قابل تبدیل
convertible قابل تبدیل
interconvertible قابل تبدیل
transmutable قابل تبدیل
convertibles قابل تبدیل
transmutative قابل تبدیل
convertible currency ارز قابل تبدیل
convertibles قابل تسعیر و تبدیل
vitrifiable قابل تبدیل به شیشه
convertible money پول قابل تبدیل
liquefiable قابل تبدیل به مایع
saponifiable قابل تبدیل بصابون
convertible قابل تسعیر و تبدیل
catch penny قابل تبدیل به پول
ne varirtur غیر قابل تبدیل
pulverable قابل تبدیل به پودر
pulverizable قابل تبدیل به پودر
luminous energy نیروی قابل تبدیل بنور
convertibles آنچه قابل تبدیل است
vitrifiable قابل تبدیل بحالت زجاجی
convertible آنچه قابل تبدیل است
transformative قابل تبدیل دگرگون شونده
commutable دگرگونی پذیر قابل تبدیل
inconvertible currency ارز غیر قابل تبدیل
negotiable قابل تبدیل به پول نقد
insolvable غیر قابل تبدیل به پول نقد
incommutable تبدیل ناپذیر غیر قابل تعویض
bondable قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
binder را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند
packets شبکه قابل ارسال باشد تبدیل میکند
binders را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند
packet شبکه قابل ارسال باشد تبدیل میکند
convertibles پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
omr و به صورتی که قابل پردازش در کامپیوتر باشد تبدیل میکند
convertible پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
sound تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
soundest تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
sounds تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
digitize تبدیل سیگنالهای آنالوگ به دیجیتال که قابل پردازش با کامپیوتر باشد
atoms مقدار یا رشتهای که به حالت ساده تری قابل تبدیل نیست
atom مقدار یا رشتهای که به حالت ساده تری قابل تبدیل نیست
sounded تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
reduces تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
reduce تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
visualization تبدیل اعداد یا داده به صورت گرافیکی که راحت تر قابل فهم باشد
signaled تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signal تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
reducing تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
decompression تبدیل یک تصویر یا فایل داده فشرده به حالتی که قابل دیدن شود
signalled تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
normalizes تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalises تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalising تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalize تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalised تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
convertor وسیلهای که سیگنال آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
converter وسیلهای که سیگنال آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
quantizer وسیله تبدیل سیگنال ورودی آنالوگ به عددی که توسط کامپیوتر قابل پردازش است
image [وسیله ورودی که متن ها یا رسم ها یا عکس ها را به حالت دیجیتال و قابل خواندن ماشین تبدیل میکند.]
analog وسیلهای که سیگنال ورودی آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
cards وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
card وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
images وسیله ورودی که متن ها یا رسم ها یا عکس ها را به حالت دیجیتال و قابل خواندن ماشین تبدیل میکند
optical وسیلهای که تصویر را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند که قابل ذخیره سازی و نمایش روی کامپیوتر هستند
analogue ی که سیگنال ورودی آنالوگ را به حالت خروجی دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
scanners وسیله ورودی که متن یا رسم یا عکس را به حالت دیجیتالی قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند
analogues ی که سیگنال ورودی آنالوگ را به حالت خروجی دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
readers وسیلهای که داده روی پانچ کارت را به صورتی که توسط کامپیوتر قابل تشخیص است تبدیل میکند
scanner وسیله ورودی که متن یا رسم یا عکس را به حالت دیجیتالی قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند
reader وسیلهای که داده روی پانچ کارت را به صورتی که توسط کامپیوتر قابل تشخیص است تبدیل میکند
pooler وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
critical raynold's number عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
mouse برنامهای که داده محل ارسالی را از mouse به مختصات استاندارد تبدیل میکند تا توسط نرم افزار قابل استفاده باشد
mouses برنامهای که داده محل ارسالی را از mouse به مختصات استاندارد تبدیل میکند تا توسط نرم افزار قابل استفاده باشد
preparation تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
compile تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
compiled تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
preparations تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
compiles تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
compiling تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
magnetic tape ماشینی که سیگنالهای ذخیره شده روی نوار مغناطیسی را می خواند و به صورت الکترونیکی تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل فهم است
magnetic tapes ماشینی که سیگنالهای ذخیره شده روی نوار مغناطیسی را می خواند و به صورت الکترونیکی تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل فهم است
hand-held وسیله کوچکی که در دست جا میشود براس اسکن عکسهای کوچک و رسم خط و تبدیل آنها به تصاویر گرافیکی که قابل استفاده در کامپیوتر هستند
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
illiquid غیر مایع غیر قابل تبدیل به پول
document وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documented وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documenting وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
inputted وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
input وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
digitizer مبدل آنالوگ به دیجیتال یاوسیلهای که سیگنالهای آنالوگ را به دیجیتال تبدیل میکند تا قابل فهم برای کامپیوتر شود
scanner وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanners وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
coupler وسیلهای که به دستگاه تلفن وصل است و داده دودویی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند که روی یک خط تلفن قابل ارسال است
novatio non presumiter تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
optical وسیلهای که حروف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و تشخیص میدهد و کد قابل خواندن ماشین تبدیل میکند برای پردازش کامپیوتر
ocr وسیلهای که حرف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و برای پردازش در کامپیوتر به حالت قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند
sofas نیمکت
bench نیمکت
sofa نیمکت
pews نیمکت
thwarted نیمکت
thwart نیمکت
squab نیمکت
settee نیمکت
couches نیمکت
seated نیمکت
couched نیمکت
seat نیمکت
seats نیمکت
couch نیمکت
pew نیمکت
settees نیمکت
benches نیمکت
bedsteads تختخواب
bedstead تختخواب
davenport نیمکت راحتی
stage نیمکت اویزان
stages نیمکت اویزان
garden bench نیمکت باغ
benches نیمکت گذاشتن
sofa-bed نیمکت تختخوابی
benches نیمکت ذخیره ها
bench نیمکت ذخیره ها
park bench نیمکت پارک
sofa-beds نیمکت تختخوابی
banquette نیمکت پیاده رو
bench نیمکت گذاشتن
footboard پایه تختخواب
counterpanes روپوش تختخواب
hammock تختخواب سفری
counterpane روپوش تختخواب
cots تختخواب سفری
cot تختخواب سفری
hammocks تختخواب سفری
bedding تختخواب و ملافه ان
hay تختخواب پاداش
bedspread روپوش تختخواب
cribs تختخواب بچه
cribbing تختخواب بچه
cribbed تختخواب بچه
crib تختخواب بچه
bedspring فنر تختخواب
Bed and Breakfast [B&B] تختخواب و صبحانه
bedspreads روپوش تختخواب
bedsteads چهارچوب تختخواب
waterbeds تختخواب آبی
waterbed تختخواب آبی
twin bed تختخواب یکنفره
twin beds تختخواب یکنفره
bedstead چهارچوب تختخواب
sleigh bed تختخواب سورتمهای
bedroll تختخواب سفری
bedstand چهارچوب تختخواب
adapter کارت جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. این کارت داده کامپیوتری را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند تا قابل ارسال در کابل شبکه باشد
circular bench نیمکت گرد [دایره ای]
to sit on the bench روی نیمکت نشستن
chaises longues نوعی نیمکت دراز
cross bench نیمکت بیطرفان در مجلس
chaise longue نوعی نیمکت دراز
modem وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
coverlets لحاف روپوش تختخواب
sleeper واگن تختخواب دار
cots تختخواب سفری نظامی
bedpost پایه یا ستون تختخواب
charpoy تختخواب سبک هندی
bunk هرگونه تختخواب تاشو
coverlet لحاف روپوش تختخواب
bunks هرگونه تختخواب تاشو
sleepers واگن تختخواب دار
cot تختخواب سفری نظامی
bunk beds تختخواب چند طبقه
bunk covers روکش نسوز تختخواب
box spring فنر مارپیچ تختخواب
sleeping carriage واگن تختخواب دار
bunk bed تختخواب چند طبقه
optical فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری
sofa نیمکت مبلی نرم وفنری
knife board نیمکت دوطرفه دربالای امنیبوس
benchstool نیمکت [صندلی] بدون پشتی
backless bench نیمکت [صندلی] بدون پشتی
sofas نیمکت مبلی نرم وفنری
tree bench [bench encircling a tree trunk] نیمکت [دور تنه ] درخت
conversion scale مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration تبدیل صورت تبدیل هیئت
bunk تختخواب نفرات در کشتی رختخواب بندی
sleeping car واگن تختخواب دار راه اهن
sleeping cars واگن تختخواب دار راه اهن
stateroom اتاق ویژه تختخواب دارو مجلل
bunks تختخواب نفرات در کشتی رختخواب بندی
bench تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
bench روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
benches تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
benches روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
lounger کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
for half board برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com