Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
nonwinner
هرگز برنده نشده
Search result with all words
maiden race
مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
Other Matches
maiden
اسبی که هنوز برنده نشده
maidens
اسبی که هنوز برنده نشده
novillero
گاوبازی که هنوز برنده نشده
unpremediated
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unbroke
رام نشده سوقان گیری نشده
unpicked
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
undisciplined
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unbaoked
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unresolved
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unborn
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unobligated
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
over one's dead body
<idiom>
هرگز
when hell freezes over
<idiom>
هرگز
neer
هرگز
never
هرگز
not for an instant
هرگز
Eternal (everlasting)life.
ابدا" (هرگز ) !
ever-
هرگز هیچ
nulipara
زن هرگز نزاییده
ever
هرگز هیچ
nevermore
هرگز دیگر
never more
هرگز دیگر
the jealouse never had tranquillity.
<proverb>
یسود هرگز نیاسود .
unsought
جستجو نشده کشف نشده
unset
جایگزین نشده جاانداخته نشده
unredeemed
جبران نشده سبک نشده
unasked
خواسته نشده پرسیده نشده
untried
امتحان نشده محاکمه نشده
undirected
رهبری نشده راهنمایی نشده
irredenta
انجام نشده جبران نشده
unsifted
الک نشده رسیدگی نشده
uncharged
محسوب نشده رسمامتهم نشده
inconsummate
تکمیل نشده انجام نشده
he has never seen a lion
او هرگز شیر ندیده است
I could never make her understand .
هرگز موفق نشدم به او بفهمانم
that will be the day
<idiom>
چیزی که هرگز تکرار نخواهد شد
he never saw a lion
او هرگز شیر ندیده است
Better late then never.
<proverb>
تاخیر بهتر از هرگز است .
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
I never saw anything like it.
من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
Better late than never!
<proverb>
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Not on your life !
هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
Better late than never.
<proverb>
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
A tale never loses in the telling .
<proverb>
یک یکایت هرگز با نقل گشتن کاسته نگردد.
Never look a gift horse in the mouth.
<proverb>
دهان اسب پیشکشى را هرگز معاینه نکن .
THe flesh will never be separated from the finger .
<proverb>
گوشت هرگز از ناخن جدا نمى شود .
an impersonal deity
خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
Two cas and a mouse , two wives in one house , two.
<proverb>
دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
Time and tide wait for no man .
<proverb>
زمان و جریان آب هرگز منتظر کسى نمى مانند.
A watched pot never boils.
<proverb>
چون به قورى چشم دوزى هرگز بجوش نیاید .
Borrowed garments never fit well .
<proverb>
لباس عاریه هرگز به خوبى اندازه نمى شود.
Never put off till tomorrow what maybe done today.
<proverb>
آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
incomplete
انجام نشده پر نشده
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
winnings
برنده
cutting
برنده
vehicles
برنده
heuristic
پی برنده
vehicle
برنده
discoverers
پی برنده
winner
برنده
winners
برنده
mutilator
برنده
discoverer
پی برنده
incisive
برنده
high proof
برنده
winning
برنده
conductive
برنده
deferent
برنده
portative
برنده
foretooth
برنده
incisor tooth
برنده
trenchant
برنده
cutters
برنده
scissile
برنده
cutter
برنده
incisory
برنده
victors
برنده مسابقه
medallist
برنده مدال
contender
برنده احتمالی
user
بکار برنده
users
بکار برنده
medallists
برنده مدال
dark horses
برنده غیرمترقبه
heiresses
ارث برنده زن
contenders
برنده احتمالی
wearing
تحلیل برنده
dark horse
برنده غیرمترقبه
winning move
حرکت برنده
winner of a match
برنده مسابقه
utilizer
بکار برنده
decision
برنده با امتیاز
decisions
برنده با امتیاز
uplifter
بالا برنده
shoo-in
<idiom>
برنده مطلق
victor
برنده مسابقه
heiress
ارث برنده زن
winning position
پوزیسیون برنده
medalist
برنده مدال
perseus
برنده سر دیو
dissolvent
حل کننده برنده
deferent
بیرون برنده
matrolinous
بارث برنده
prizewinner
برنده جایزه
promotor
پیش برنده
propulsive
جلو برنده
cutting head
نوک برنده
prizer
برنده جایزه
edged tool
الت برنده
persi
برنده سر دیو
incisively
بطور برنده
impellor
پیش برنده
impeller
پیش برنده
highest bidder
برنده مزایده
lacerative
برنده یا درنده
gonfalonier
برنده پرچم
gestatorial
برنده پاپ
outpoint
برنده با امتیاز
resolutive
تحلیل برنده
promoter
پیش برنده
winners
برنده بازی
achiever
از پیش برنده
edge tool
الت برنده
boosters
بالا برنده
propelling
پیش برنده
booster
بالا برنده
raiders
یورش برنده
annihilator
از بین برنده
raider
یورش برنده
uptake
بالا برنده
promoters
پیش برنده
winner
برنده بازی
medalists
برنده مدال
Never spend money before you have earned it.
هرگز قبل از پول درآوردن، پول خرج نکنید.
file cutter
قسمت برنده سوهان
emulous
رشک برنده طالب
emasculatory
برنده نیروی مردی
painstaking
ساعی رنج برنده
benefic
فایده برنده نیکوکار
limivorous
فرو برنده گل ولای
liquidators
برچیننده از بین برنده
liquidator
برچیننده از بین برنده
emasculative
برنده نیروی مردی
myrmecophilous
بهره برنده ازمورچه
carry the day
<idiom>
برنده یا موفق شدن
painstakingly
ساعی رنج برنده
Nobel Prize winner
برنده جایزه نوبل
walk all over someone
<idiom>
براحتی برنده شدن
chung seung
برنده هوگوابی تکواندو
cutler
فروشنده الات برنده
decision
برنده کشتی با امتیاز
raise the hand
بالابردن دست برنده
Nobel laureate
برنده جایزه نوبل
benefitical
منتفع فایده برنده
bearing capacity
قدرت برنده باربرد
won ending
اخر بازی برنده
winterer
بسر برنده زمستان
decisions
برنده کشتی با امتیاز
backsword
شمشیر یک لبهء برنده
jackpots
برنده تمام پولها
jackpot
برنده تمام پولها
to ease to a victory
به سادگی برنده شدن
[ورزش]
assimilator
تحلیل برنده همانند سازنده
sharp tongued
بکار برنده سخنان زننده
hellward
سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
gulf
هر چیز بلعنده وفرو برنده
hoong seung
برنده هوگو قرمز تکواندو
to scramble a victory
بزحمت برنده
[پیروز]
شدن
To win on points.
با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
gulfs
هر چیز بلعنده وفرو برنده
hybrid propulation
نیروی پیش برنده مختلط
cutting angle
سطح برنده تیغه برش
scissors
چیز برنده قطع کننده
waltz off with
<idiom>
فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
procrustean
بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
cupholder
برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
runners-up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
dye-remover
از بین برنده رنگ
[سفید کننده]
blade
قسمت برنده لبههای تیغ دار
runner up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner-up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
defoliating agent
عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
open water
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
defoliants
مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
shoo in
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
I have not played my trump ( winning ) card .
ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
The tongue is not steel , yet it cuts.
<proverb>
زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
photo finish
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
ingestive
بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
compound helicopter
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
head
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
free-for-alls
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-all
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
saving
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
winner's circle
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
long shot
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
adjudicates
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com