English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
coroner هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
coroners هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
Other Matches
coroners مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroner مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
western european union ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
even so <idiom> درحالیکه -ولیکن
warsaw treaty پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
primate of all england سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
fenestration چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
aspects جنبه
leer جنبه
leered جنبه
leering جنبه
leers جنبه
aspect جنبه
perspective جنبه فکری
self شخصیت جنبه
fortes جنبه قوی
pro- جنبه مثبت
forte جنبه قوی
ambivalence دارای دو جنبه
provisionality جنبه موقتی
pro جنبه مثبت
perspectives جنبه فکری
sights جنبه چشم
sight جنبه چشم
juridical قضایی
juratory قضایی
judicial قضایی
judiciary قضایی
jurisdiction قضایی
jural قضایی
prospect پیش بینی جنبه
rheostat جنبه مقاومت الکتریکی
prospected پیش بینی جنبه
pragmatism جنبه عملی قطعیت
prospecting پیش بینی جنبه
prospects پیش بینی جنبه
personalize جنبه شخصی دادن به
phase اهله قمر جنبه
sinify جنبه چینی دادن
laicize جنبه عامیانه دادن به
phased اهله قمر جنبه
phases اهله قمر جنبه
There are two sides to every question . <proverb> هر مساله ای دو جنبه دارد.
mysteriousness جنبه سری مرموزیت
spiritualization جنبه روحانی دادن به
materiality جنبه مادی ضرورت
politick جنبه سیاسی دادن به
litigation دعوی قضایی
precedent رویه قضایی
precedents رویه قضایی
jurisdiction حوزهء قضایی
presumption juris tantum اماره قضایی
institution تاسیس قضایی
rogatory نیابت قضایی
legal aid معاضدت قضایی
judicial precedent رویه قضایی
judicature قوه قضایی
quasi judicial شبه قضایی
law court دادگاه قضایی
judiciary قوه قضایی
judicial settlement تسویه قضایی
law agent نماینده قضایی
the rule of law تامین قضایی
legal suit تعقیب قضایی
legal assistance مشاوره قضایی
judicial settlement حل اختلاف قضایی
law courts دادگاه قضایی
judicial assistance معاضدت قضایی
judicial immunity مصونیت قضایی
judicature حوزه قضایی
judicial delegation تفویض قضایی
legal شرعی قضایی
judicial circumstantial evidence اماره قضایی
miscarriage of justice اشتباه قضایی
miscarriages of justice اشتباه قضایی
the reverse of the medal طرف یا جنبه دیگر موضوع
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
sub judice بدون تصمیم قضایی
district attorney بازپرس بخش قضایی
district attorneys بازپرس بخش قضایی
enforcement of judgement اجرای احکام قضایی
justiciar مامور قضایی عالیرتبه
extrajudicial خارج ازصلاحیت قضایی
legal advice مشورت یا نظر قضایی
specifying جنبه خاصی قائل شدن برای
specify جنبه خاصی قائل شدن برای
despiritualize فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
specifies جنبه خاصی قائل شدن برای
congress party (indian national congress حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
Soc ازادی دراخذ تصمیم قضایی
legal assistance کمکهای قضایی شرح علایم
dictums گفته افهار نظر قضایی
circuits حوزه قضایی یک قاضی دور
dictum گفته افهار نظر قضایی
adjudge با حکم قضایی فیصل دادن
circuit حوزه قضایی یک قاضی دور
proetor متصدی امور قضایی وکشوری
politicises سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizing سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
The pros and cons ( of something ) . جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
politicised سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicized سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicising سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicization سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
anthropomorphize جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
anthropomorphism قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
politicize سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
c استفاده مشابه از کامپیوتر در هر جنبه طراحی و ساخت
politicizes سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
letters rogatory نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
rogatory letters نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
qui tam action دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
perverse verdict درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
sokeman فرد ساکن حوضه قضایی لرد یا امیر
cadres واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
cadre واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
wise کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wiser کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wisest کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
kenosis اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
exegesis تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
exegeses تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
judge made law نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
congregationalism استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
concurrent jurisdiction رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
knight marshal کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
permission اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
prohibition حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
legalism اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
commercialize بصورت تجارتی دراوردن جنبه تجارتی دادن به
sinicize جنبه چینی دادن چینی کردن
adjudged با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudging با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudges با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
international court of justice دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
disqualification عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualifications عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
misdirection در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
more بیشتر
the more better the best هر چه بیشتر
large adv بیشتر
as much as possible هر چه بیشتر
more and more هی بیشتر
more than بیشتر از
as early aspossible هر چه بیشتر
principally بیشتر
the more بیشتر
rather بیشتر
for the most part بیشتر
mostly بیشتر
further بیشتر
furthered بیشتر
furthers بیشتر
it is mostly iron بیشتر
furthering بیشتر
mainly بیشتر
outsit بیشتر نشستن از
outstand بیشتر ایستادن
the many بیشتر مردم
over crowding بیشتر باشد
nine times out ten بیشتر اوقات
multichannel با بیشتر از یک کانال
most people بیشتر مردم
hypercard یات بیشتر
so many menŠso many minds هر چه اشخاص بیشتر
so many menŠso many minds عقیده بیشتر
by superir wisdom با خرد بیشتر
in the main بیشتر اصلا
surviver بیشتر عمرکننده
more and more بیشتر ازبیشتر
better part قسمت بیشتر
most of them بیشتر انها
the most that i can do بیشتر انها
oddson بیشتر محتمل
to overcomein number بیشتر بودن از
above average <adj.> بیشتر از حد متوسط
above-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
over-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
no longer نه بیشتر [زمانی]
no more نه دیگر [بیشتر]
outshine بیشتر درخشیدن
outshines بیشتر درخشیدن
outshining بیشتر درخشیدن
outshone بیشتر درخشیدن
further information آگاهی بیشتر
major بیشتر اعظم
The more the better . هر چه بیشتر بهتر
not any more دیگر نه [بیشتر نه]
majored بیشتر اعظم
majoring بیشتر اعظم
rather ... than بیشتر ...تا [ترجیحا ... تا]
better نیکوتر بیشتر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
outlast بیشتر طول کشیدن از
put someone's best foot forward <idiom> بیشتر تلاش کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com