Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
capitalization unit
هزینهای که صرف دارایی ثابت میشود
Other Matches
capital goods
دارایی ثابت
margin cost
مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
capitalized expense
در ضمن اصل دارایی نیز منظور میشود
assessed value
ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
economizing
صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
foreign attachment
توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
dower
درCL این مقدار معادل ثلث کل دارایی مرد اعم از اعیان وعرصه است که به طریق عمری به زوجه اش واگذار میشود
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
head phone
گوشی تلفن وغیره که بوسیله گیره بر روی گوش ثابت میشود
head set
یک زوج گوشی تلفن وغیره که بوسیله گیره روی سر ثابت میشود
stirling cycle
سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
boost charge
ولتاژ ثابت و اولیهای که به باطری داده میشود تا انرابرای استارت موتور اماده نگه دارد
auto lean
مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
sumptuary
هزینهای
sumption
هزینهای
elements of expense
عوامل هزینهای
cost category
اقلام هزینهای
indemnify
هزینهای راپرداختن
he inherited a large fortune
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
to fix a person with costs
هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
financed
رسته دارایی دارایی
finance
رسته دارایی دارایی
financing
رسته دارایی دارایی
finances
رسته دارایی دارایی
auto rich
مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
controllable cost
هزینهای که بر حسب مقدارتولید تغییر میکند
capital expenditure
هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
out of pocket expenses
هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
current expenditure
هزینهای که فایده ان منحصر به یک دوره مالی باشد
capital expenditure
هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
consulage
هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
cost absoption
هزینهای که در قیمت تولید کالا منظورنمیشود و از مشتری دریافت نمیگردد
static employment
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
top
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
fixed capital
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
capitalized expense
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
sector
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
standing orders
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing order
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
sampled
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
holding
دارایی
finances
دارایی
purse
دارایی
pursed
دارایی
purses
دارایی
financing
دارایی
pursing
دارایی
possession
دارایی
financed
دارایی
fortune
دارایی
finance
دارایی
asset
دارایی
property
دارایی
portfolio
دارایی
portfolios
دارایی
estate
دارایی
wealth
دارایی
fortunes
دارایی
estates
دارایی
means
دارایی
standing
ثابت دستورالعمل ثابت
financial agency
اداره دارایی
possession
دارایی متصرفات
private property
دارایی شخصی
hereditament
دارایی غیرمنقول
liabilities and assets
بدهی و دارایی
weals
ثروت دارایی
installation property
دارایی قسمت
weal
ثروت دارایی
finance office
اداره دارایی
current assets
دارایی جاری
intendant
پیشکار دارایی
temporality
دارایی دینوی
current asset
دارایی جاری
property tax
مالیات دارایی
personalty
دارایی شخصی
personal state
دارایی منقول
finance officer
افسر دارایی
hab
داشتن دارایی
finance ministry
وزارت دارایی
cham cell or of the e.
وزیر دارایی
thing
اسباب دارایی
circulating asset
دارایی در گردش
circulating asset
دارایی جاری
assets and equities
دارایی ودیون
money bag
دارایی دولت
fortune
دارایی ثروت
fortunes
دارایی ثروت
personal chattels
دارایی منقول
ministry of f.
وزارت دارایی
the furniture of ones pocket
دارایی جیب
inventory
دفتر دارایی
Chancellor of the Exchequer
وزیر دارایی
Chancellors of the Exchequer
وزیر دارایی
to take an inventory of
صورت دارایی
equity
دارایی شرکاء
equities
دارایی شرکاء
assets
مایملک دارایی
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
capital account
حساب دارایی وسرمایه
disinvestment
خرج دارایی بی چیزی
draw up inventory
تنظیم صورت دارایی
private property
دارایی شخصی بلامعارض
church warden
متصدی دارایی کلیسا
property book
دفتر دارایی یکان
real property
دارایی غیر منقول
paraphernal
وابسته به دارایی شخصی زن
dedicated assets
دارایی وقف شده
finances
قسمت مالی یا دارایی
financing
قسمت مالی یا دارایی
finance
قسمت مالی یا دارایی
financed
قسمت مالی یا دارایی
jointure
دارایی مشترک زن و شوهر
hotch
سرجمع کردن دارایی
immovable
دارایی غیر منقول
to come into a property
دارایی را بدست اوردن
belonging
متعلقات واموال دارایی
inventory
صورت دارایی موجودی
holding
دراختیار داشتن دارایی
hereditaments
دارایی غیر منقول
personal property
دارایی شخصی منقول
real account
حساب دارایی غیرمنقول
personal chattels
دارایی شخصی منقول
echoed
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
perfoliate
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
form
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
forms
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
formed
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
trace
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traces
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traced
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
average
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaging
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
load
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
loads
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
softest
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
dummy
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
soft
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
dummies
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
softer
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
inventory reconciliation
تطابق موجودی با دارایی یکان
benefical owner of an estate
مالک بهره برداریک دارایی
appreciation
افزایش ارزش دارایی و موجودی
The ministry of economic affairs and finance
وزارت امور اقتصاد و دارایی
appreciations
افزایش ارزش دارایی و موجودی
assets
ابزار تجهیزات مایملک و دارایی
state of in her itance
ملک یا دارایی قابل توارث
installation property book
دفتر دارایی قسمت یا یکان
to sell up a debtor
دارایی بدهکاری راگروکشیدن وفروختن
inventorial
مربوط به دفتر دارایی فهرستی
contents of a vessel
دارایی یامحتویات فرف مظروف
impropriator
تفریط کننده دارایی کلیسا
realty
دارایی غیرمنقول و نمائات و منضمات ان
realty
دارایی غیر منقول ملک
heir in tail
وارث دارایی حبس شده
chattel
مال منقول دارایی شخصی
throughput
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
town fog
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
suffix notation
عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید
mastered
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
master
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
seconded
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
masters
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
seconds
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconding
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
second
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
faxing
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxed
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxes
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
workgroup
خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
fax
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
finances
علم دارایی تهیه پول کردن
heirloom
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
financing
علم دارایی تهیه پول کردن
heirlooms
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
i parted from
تمام ان دارایی یا مال را ازدست دادم
financed
علم دارایی تهیه پول کردن
jus mariti
حق مرد نسبت به دارایی منقول زنش
sell up a debtor
دارایی بدهکاری را گرو کشیدن و فروختن
finance
علم دارایی تهیه پول کردن
all that property
تمام ان دارایی یامال داازدست دادم
adventitious property
دارایی که بطورغیر مستقیم به ارث برسد
horned scully
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
capital assets
دارایی طویل المده اعم ازمالی واعتباری
insured
کسی که زندگی و دارایی اش بیمه شده باشد
hotchpot
سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
chancery
مقام وزارت دارایی دفتر مهردار سلطنتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com