Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
handling charges
هزینههای جابجایی کالا
Other Matches
selling costs
هزینههای فروش کالا
ordering costs
هزینههای مربوط به سفارش کالا
handling of goods
جابجایی کالا
cargo handling at port
جابجایی کالا در بندر
direct materials costs
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
tangible costs
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
differential cost analysis
تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
business expenses
هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
capital outlays
هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
rightsizing
فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc
tasks
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
task
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
cob web theorem
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department store
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
barter with someone
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
ordering costs
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
shelf life
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter
[to trade by barter]
دادوستد کالا با کالا کردن
say's law
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
consignee
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
aggregate expenditures
هزینههای کل
fixed costs
هزینههای ثابت
dock dues
هزینههای لنگرگاه
fixed costs
هزینههای سرمایهای
deferred charges
هزینههای انتقالی
real costs
هزینههای واقعی
design costs
هزینههای طراحی
financial expenses
هزینههای مالی
freight charges
هزینههای حمل
prime costs
هزینههای اولیه
material costs
هزینههای مواد
incidental expenses
هزینههای واقعی
implicit costs
هزینههای نامرئی
implicit costs
هزینههای ضمنی
increasing cost
هزینههای صعودی
national expenditures
هزینههای ملی
on costs
هزینههای غیرمستقیم
operational costs
هزینههای عملیاتی
government expenditures
هزینههای دولت
overhead costs
هزینههای اضافی
overhead costs
هزینههای حاشیهای
overhead costs
هزینههای عمومی
overhead costs
هزینههای بالاسری
pilot charges
هزینههای راهنما
preliminary expenses
هزینههای مقدماتی
preliminary expenses
هزینههای ابتدائی
joint costs
هزینههای مشترک
sunk cost
هزینههای اضافی
supplementary costs
هزینههای مکمل
supplementary costs
هزینههای اضافی
transaction costs
هزینههای معاملاتی
increasing cost
هزینههای فزاینده
capital outlays
هزینههای تاسیساتی
capital expenditures
هزینههای سرمایهای
overheads
هزینههای بالاسری
overheads
هزینههای عمومی
capital expenditure
هزینههای سرمایهای
capital charges
هزینههای سرمایه
building costs
هزینههای ساختمان
bank charges
هزینههای بانکی
bank charge
هزینههای بانکی
storage costs
هزینههای انبارداری
anchor dues
هزینههای لنگر
consumption expenditures
هزینههای مصرفی
selling costs
هزینههای فروش
competition cost
هزینههای رقابتی
personal outlays
هزینههای شخصی
spillover costs
هزینههای خارجی
standard costs
هزینههای نرمال
standard costs
هزینههای استاندارد
comparative costs
هزینههای نسبی
constant cost industry
صنعت هزینههای ثابت
unliquidated obligation
هزینههای پرداخت نشده
avoidable costs
هزینههای قابل اجتناب
surcharges
درصد هزینههای اضافی
loading participation in profits
هزینههای مشارکت در سود
surcharge
درصد هزینههای اضافی
outlays
هزینههای سرمایهای مخارج
cost category
هزینههای انجام شده
stevedoring charges
هزینههای بارگیری وباراندازی
opportunity cost
هزینههای کالای تولیدی
taxation of costs
ارزیابی هزینههای دعوی
increasing cost industry
صنایع با هزینههای افزایشی
recurring costs
هزینههای تکرار شونده
analysis
یات هزینههای محصول جدید
privy purse
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
life cycle costs
هزینههای دوره عمر یک محصول
unforeseen expenses
هزینههای پیش بینی نشده
pad the bill
<idiom>
اضافه شدن هزینههای کاذب
average cost
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
secondary costs
هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
cost analysis
تجزیه تحلیل هزینههای کار
contango
هزینههای دیرکرد خرید سهم
discounted cash flow
ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
dock charges
هزینههای حوض dock-dues : syn
fixed costs
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
correlation
جدول نسبت بین هزینههای متغیر تولید
handling
جابجایی
commutation
جابجایی
head posisioning
جابجایی هد
relocation
جابجایی
displeacement of water
جابجایی اب
convection
جابجایی
displacement ton
تن جابجایی
dislocation
جابجایی
deplacement
جابجایی
displacement
جابجایی
contingent fund
اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
loading for contingencies
کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
docl pass
گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
bimolecular displacement
جابجایی دو مولکولی
cost of removal
هزینه جابجایی
shifted
جابجایی شعاعی
relocation register
ثبات جابجایی
shifted
جابجایی مرکزقوس
block move
جابجایی بلوک
shift
جابجایی مرکزقوس
stokes shift
جابجایی استوک
chemical shift
جابجایی شیمیایی
static relocation
جابجایی ایستا
commutation relation
رابطه جابجایی
commutation rules
قواعد جابجایی
commutative
جابجایی پذیر
commutative law
قانون جابجایی
commutativity
جابجایی پذیری
shift reagent
واکنشگر جابجایی
shear displacements
جابجایی برشی
shift
جابجایی شعاعی
associative shift
جابجایی تداعی
relocation factor
ضریب جابجایی
hydride shift
جابجایی هیدریدی
field displacement
جابجایی میدان
shifts
جابجایی شعاعی
shifts
جابجایی مرکزقوس
allesthesia
جابجایی بساوشی
doppler shift
جابجایی دوپلر
allach
جابجایی بساوشی
alkyl shift
جابجایی الکیلی
program relocation
جابجایی برنامه
handling of goods
جابجایی امتعه
image shift
جابجایی تصویر
eluviation
جابجایی خاک
angular displacement
جابجایی زاویهای
dislocation defect
نقص جابجایی
displacement current
جریان جابجایی
materials handling
جابجایی مواد
doppler frequency
جابجایی دوپلر
dynamic relocation
جابجایی پویا
deferred expense
هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
matrix
جابجایی سط ر و ستون در آرایه
matrixes
جابجایی سط ر و ستون در آرایه
rotation
جابجایی سط ر و ستون در یک آرایه .
translation
جابجایی
[ریاضی]
[فیزیک]
advection
جابجایی افقی هوا
Abelian group
[math.]
گروه جابجایی
[ریاضی]
ammunition handler
متصدی جابجایی مهمات
allochiria
جابجایی بساوشی متقارن
allocheiria
جابجایی بساوشی متقارن
blue shift
جابجایی به سوی ابی
commutative rule
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
commutative law
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
commutative group
[math.]
گروه جابجایی
[ریاضی]
commutative property
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
stock handling cost
هزینه جابجایی موجودی
hubble effect
جابجایی به سوی قرمز
image displacement
تغییر یا جابجایی تصویرتلویزیون
red shift
جابجایی به سوی قرمز
output per unit of displacement
توان در واحد جابجایی
sand cone method
طریقه جابجایی ماسه
itineration
ازیک جابجایی دیگر
drunkennes
خطای جابجایی یا لغزش
free movement of capital
ازادی جابجایی سرمایه
modular constraint
محدودیت در جابجایی تصاویر
shifts
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
shifted
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
cartridges
دیسک سخت قابل جابجایی
cartridge
دیسک سخت قابل جابجایی
Abelian group
[math.]
گروه جابجایی پذیر
[ریاضی]
globally
تابع جابجایی که یک قطعه متن
global
تابع جابجایی که یک قطعه متن
chemical shift equivalent protons
پروتونهای با جابجایی شیمیایی برابر
chemical shift non equivalent protons
پروتونهای با جابجایی شیمیایی نابرابر
commutative group
[math.]
گروه جابجایی پذیر
[ریاضی]
shift
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه
removable
آنچه قابل جابجایی است
crowding out effect
نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
right
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست
shifts
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست .
righted
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست
shift
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com