English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
private cost هزینه خصوصی
Other Matches
private automatic branch exchange رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
cost center قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
lighterage هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
cost contract قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
private خصوصی
private line خط خصوصی
privates خصوصی
off the record <idiom> خصوصی
personal خصوصی
subrosa خصوصی
necessary house خصوصی
informal خصوصی
jackes خصوصی
quasi private نیمه خصوصی
private school اموزشگاه خصوصی
proprietary company شرکت خصوصی
private sector بخش خصوصی
quasi private شبه خصوصی
private enterprise شرکت خصوصی
private detectives کاراگاه خصوصی
special relativity نسبیت خصوصی
semiprivate نیمه خصوصی
private schools اموزشگاه خصوصی
relator شاکی خصوصی
relator مدعی خصوصی
camarin نیایشگاه خصوصی
apsidiole نیایشگاه خصوصی
private enterprise عمل خصوصی
privately بطور خصوصی
private eyes کارآگاه خصوصی
privatize خصوصی کردن
closet گنجه خصوصی
Citizens' Band باند خصوصی
pillow talk حرفهای خصوصی
privatizing خصوصی کردن
privatizes خصوصی کردن
privatized خصوصی کردن
private eye کارآگاه خصوصی
privatization خصوصی کردن
privatised خصوصی کردن
privatising خصوصی کردن
closeted گنجه خصوصی
closeting گنجه خصوصی
very own <adj.> خصوصی [شخصی]
personal منقول خصوصی
party lines خط خصوصی تلفن
party line خط خصوصی تلفن
tutor معلم خصوصی
tutored معلم خصوصی
tutors معلم خصوصی
closets گنجه خصوصی
privatises خصوصی کردن
private detective کاراگاه خصوصی
private consumption مصرف خصوصی
private corporation شرکت خصوصی
private debt بدهی خصوصی
private deed سند خصوصی
off the record محرمانه و خصوصی
off-the-record محرمانه و خصوصی
backstage محرمانه خصوصی
private treaty معامله خصوصی
private employees کارکنان خصوصی
casket نامه خصوصی
private company شرکت خصوصی
in petto بطور خصوصی
passkey کلید خصوصی
paticular خصوصی بابت
praivate ownership مالکیت خصوصی
private agreement قرارداد خصوصی
private اختصاصی خصوصی
privates اختصاصی خصوصی
private benefits منافع خصوصی
private borrowing استقراض خصوصی
caskets نامه خصوصی
private enterprises موسسات خصوصی
private property دارائیهای خصوصی
private investigator کاراگاه خصوصی
private saving پس انداز خصوصی
private talk صحبت خصوصی
private property مالکیت خصوصی
private ownership مالکیت خصوصی
privately leased line خط اجارهای خصوصی
private lessons تدریس خصوصی
private institutions موسسات خصوصی
private finance مالیه خصوصی
private tutoring [American E] تدریس خصوصی
private law حقوق خصوصی
private tuition تدریس خصوصی
privy خصوصی محرمانه
subjective فاعلی خصوصی
extra tuition تدریس خصوصی
pbx تبادل انشعاب خصوصی
personal staff ستاد خصوصی فرمانده
principle of exclusion در مورد کالاهای خصوصی
curtain lecture صحبتهای خصوصی زن وشوهر
sitting in camera جلسه خصوصی دادگاه
special theory of relativity نظریه نسبیت خصوصی
jurists متخصص حقوق خصوصی
private enterprise اقتصاد بخش خصوصی
private rate of discount نرخ تنزیل خصوصی
jurist متخصص حقوق خصوصی
private broadcasting پخش برنامه خصوصی
backsides عقب هر چیزی خصوصی
private branch exchange مبادله انشعاب خصوصی
backside عقب هر چیزی خصوصی
private rate of return نرخ بازده خصوصی
to give private lessons درس خصوصی دادن
tutors درس خصوصی دادن به
tutored درس خصوصی دادن به
tutor درس خصوصی دادن به
to be privately insured بیمه خصوصی داشتن
tutorials درس خصوصی دادن به
tutorial درس خصوصی دادن به
to have private insurance [cover] بیمه خصوصی داشتن
behind the stage <adj.> <adv.> خصوصی [اصطلاح مجازی]
private international law حقوق بین الملل خصوصی
objective علمی و بدون نظر خصوصی
objectives علمی و بدون نظر خصوصی
privy purse اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
private enterprise اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
To have selfish motives . to have an axe to grind. غرض شخصی ( خصوصی ) داشتن
palor اطاق برای گفتگو خصوصی
marginal net private product محصول خصوصی نهائی خالص
with average شامل خسارات خصوصی وجزئی
offstage خارج از صحنه نمایش درزندگی خصوصی
committee هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
to keep one's feet on the ground <idiom> علمی ماندن و بدون نظر خصوصی
committees هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
behind the scenes در پشت پرده دارای اطلاعات خصوصی یا خارجی
to tutor somebody in English به کسی درس خصوصی در زبان انگلیسی دادن
privilege cab درشگه کرایهای که حق دارددر جاهای خصوصی بایستد
table talk صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
toll traverse وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
pabx Exchange AutomaticBranch Private تبادل انشعاب خودکار خصوصی
qui tam action دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
personals بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
eminent domain قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
ante-chapel [قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
introduces شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduce شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduced شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introducing شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
crowding out effect نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
Internet می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
Big Brother دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
crowding out effect اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
blind dialling توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
led یک واحد نمایش الفبا عددی متداول که هر گاه با ولتاژبه خصوصی تغذیه شود می درخشد دیود ناشر نور
charge هزینه
light expense هزینه کم
cost benefit ratio هزینه
outgoing هزینه
overall cost هزینه کل
outgo هزینه
out goings هزینه
mise هزینه
outlays هزینه
outlay هزینه
tab هزینه
tabs هزینه
battels هزینه
overhead expenses به هزینه
at the expence of به هزینه
benefit cost analysis هزینه
expense هزینه
goings-on هزینه ها
charges هزینه
at someone expense به هزینه
tolling هزینه
voucher هزینه
levies هزینه
total cost هزینه کل
eight bit system کم هزینه
vouchers هزینه
levied هزینه
expenditure هزینه
toll هزینه
disbursement هزینه
levying هزینه
outgoings هزینه
tolls هزینه
expenditures هزینه ها
cost expenditure هزینه
levy هزینه
cost هزینه
CB مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
living cost هزینه زندگی
energy expenditure هزینه انرژی
estimated cost هزینه براوردی
expenditure approach روش هزینه
expenditure credit اعتبار هزینه
economic cost هزینه اقتصادی
differential cost هزینه نهایی
incremental cost هزینه نهایی
marketing cost هزینه بازاریابی
debit note سند هزینه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com