English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
operating cost هزینه عملیاتی
Other Matches
current operating allowance سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
cost center قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
lighterage هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
operation code کد عملیاتی
operations code کد عملیاتی
operational عملیاتی
operating عملیاتی
operational code کد عملیاتی
operational readiness امادگی عملیاتی
operation map نقشه عملیاتی
operational headquarters ستاد عملیاتی
operation annexes پیوستهای عملیاتی
operating weight وزن عملیاتی
operationalism عملیاتی نگری
operational costs هزینههای عملیاتی
operational definition تعریف عملیاتی
operations code رمز عملیاتی
operational environment محیط عملیاتی
operational route جاده عملیاتی
operational route مسیر عملیاتی
operational reserve ذخیره عملیاتی
operational research تحقیق عملیاتی
operation research پژوهش عملیاتی
action parameters پارامترهای عملیاتی
operational problems مسائل عملیاتی
operational management مدیریت عملیاتی
operational reserve احتیاط عملیاتی
operation order دستور عملیاتی
operation overlay کالک عملیاتی
functional specification مشخصه عملیاتی
element عنصر عملیاتی
operating budget بودجه عملیاتی
elements عنصر عملیاتی
preoperational پیش عملیاتی
operating temperature دمای عملیاتی
mission load اماد عملیاتی
cruising range برد عملیاتی
staging area منطقه عملیاتی
concept of operation تدبیر عملیاتی
flowchart شمای عملیاتی
operating ratio نسبت عملیاتی
operating cost مخارج عملیاتی
operating expenses مخارج عملیاتی
endurance برد عملیاتی
incidents حادثه عملیاتی
operating staff کارمندان عملیاتی
operating ratio نرخ عملیاتی
operating speed سرعت عملیاتی
incident حادثه عملیاتی
operating profit سود عملیاتی
operating loss زیان عملیاتی
throughput توان عملیاتی
component operation عناصر عملیاتی
economic of scale کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
operational command فرماندهی از نظر عملیاتی
radius of action برد عملیاتی هواپیما
action کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
actions کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
operational weapon جنگ افزار عملیاتی
mission load بار مبنای عملیاتی
standing operating procedures روش جاری عملیاتی
commander's concept تدبیر عملیاتی فرمانده
operational amplifier تقویت کننده عملیاتی
operational performance category طبقه امادگی عملیاتی
operational performance category امادگی عملیاتی از طبقه
scheme of command طرح عملیاتی یکان
effective through put توان عملیاتی موثر
fleet operating base پایگاه عملیاتی ناوگان
functional units of a computer واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
not operationally ready غیر اماده ازنظر عملیاتی
game cycle دورههای عملیاتی بازی جنگ
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
chop تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chopped تعویض کنترل عملیاتی یکانها
zeroed out غیر عملیاتی شدن یکان
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
present work عملیاتی که اکنون انجام شده است
sequential عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
alternate escort operating base پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
sop رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
change of operation control تغییر در نوع کنترل عملیاتی یاتعویض ان
sops رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
operationally ready حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
radiological operations عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
routing عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
monadic مربوط است به عملیاتی که فقط از یک اپراند استفاده میکند
rated through put ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
target offset methode روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
counter revolution عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
fix 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
fixes 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
process bound برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
atomic 1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
simulation عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
unmodified instruction دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
finder عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
Perl برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
niladic مربوط است به عملیاتی که برای ان هیچ عملوندی مشخص نشده است
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
commissions بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
parkerizing عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
operation عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
flight ration جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
at someone expense به هزینه
at the expence of به هزینه
expenditure هزینه
overhead expenses به هزینه
tab هزینه
tabs هزینه
eight bit system کم هزینه
cost benefit ratio هزینه
toll هزینه
tolling هزینه
tolls هزینه
voucher هزینه
benefit cost analysis هزینه
vouchers هزینه
outgoing هزینه
light expense هزینه کم
expenditures هزینه ها
battels هزینه
outlays هزینه
outlay هزینه
expense هزینه
goings-on هزینه ها
charge هزینه
charges هزینه
mise هزینه
total cost هزینه کل
levying هزینه
levies هزینه
overall cost هزینه کل
levied هزینه
outgoings هزینه
disbursement هزینه
outgo هزینه
out goings هزینه
levy هزینه
cost هزینه
cost expenditure هزینه
debit note سند هزینه
indirect cost هزینه غیرمستقیم
decreasing cost هزینه نزولی
cost push فشار هزینه
initial cost هزینه اولیه
cost to entry هزینه ورود
maintenance cost هزینه نگهداری
manufacturing cost هزینه ساخت
dockage هزینه اسکله
living cost هزینه زندگی
cost variance نوسانات هزینه
costs of proceedings هزینه دادرسی
incremental cost هزینه نهائی
current expenditure هزینه جاری
historical costs هزینه واقعی
historical costs هزینه اولیه
family expenditure هزینه خانواده
handing charge هزینه باربری
income and expenditure درامد و هزینه
incremental cost هزینه اضافی
incremental cost هزینه نهایی
gross expenditure هزینه ناخالص
indirect materials هزینه موادغیرمستقیم
grant in aid کمک هزینه
external cost هزینه خارجی
job costing ارزیابی هزینه ها
joint costs هزینه مشترک
extra cost هزینه اضافی
freightage هزینه حمل
family expenditure هزینه خانوار
labor cost هزینه کار
least cost حداقل هزینه
freight rate هزینه حمل
first cost هزینه اولیه
flow of expenditure جریان هزینه
living expenses هزینه زندگی
explicit cost هزینه اشکار
initial expenses هزینه ابتدائی
household expenditure هزینه خانوار
initial expenses هزینه نخستین
defrayal تحمل هزینه
differential cost هزینه نهایی
direct cost هزینه مستقیم
economic cost هزینه اقتصادی
freight forwarder هزینه حمل
energy expenditure هزینه انرژی
estimated cost هزینه براوردی
expenditure approach روش هزینه
flow of expenditure گردش هزینه
overall costs هزینه کامل
total costs هزینه کامل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com