English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
brassage هزینه مشکوک نمودن شمش
Other Matches
cost center قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
lighterage هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
obscuring مشکوک
precarious <adj.> مشکوک
obscurest مشکوک
questionable مشکوک
obscure مشکوک
obscured مشکوک
skeptic مشکوک
uncertain مشکوک
doubtful مشکوک
open to question <adj.> مشکوک
uncertainly مشکوک
impeachable مشکوک
obscures مشکوک
dubitable مشکوک
fishy مشکوک
esoteric مشکوک
unsuspected نا مشکوک
touch and go مشکوک
suspicious مشکوک
obscurer مشکوک
in dispute مشکوک
suspecta مشکوک شدن
ambiguities سخن مشکوک
toss up مسئله مشکوک
obscuring مشکوک ساختن
to admit of d مشکوک بودن
suspected مشکوک مظنون
toss-up مسئله مشکوک
obscures مشکوک ساختن
dubious مورد شک مشکوک
vacillatory مردد مشکوک
dubiously بطور مشکوک
obscured مشکوک ساختن
left-handed دورو مشکوک
ambiguity سخن مشکوک
obscurer مشکوک ساختن
problematically بطور مشکوک
obscure مشکوک ساختن
dubitable مورد شک مشکوک
questionable results نتایج مشکوک
doutful category کشتی مشکوک
obscurest مشکوک ساختن
questionable سوال برانگیز مشکوک
shady سایه افکن مشکوک
to become suspected مشکوک [مظنون] شدن
suspect battery اتشبار مشکوک دشمن
doubtful account طلب مشکوک الوصول
it is of doubtful proveance مبدا ان مشکوک است
bad dept طلب مشکوک الوصول
inquests بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
doubtful ترکش مشکوک مورد تردید
inquest بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
apocryphal دارای اعتبار مشکوک ساختگی
The suspected offender [perpetrator] is a previously respectable father. پدری تا به حال محترم مشکوک به جرم است .
economic of scale کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
precarious عاریهای بسته بمیل دیگری مشروط بشرایط معینی مشکوک
pseudepigrapha نوشته هاوکتابهای مشکوک الاعتباری که تالیف انهارابنویسندگان نسبت میدهد
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
purple در رهگیری هوایی یعنی یکان یا هواپیمای تعیین شده مشکوک به حمل جنگ افزاراتمی است
animadvert نمودن
abstract نمودن
to gain any ones ear نمودن
dont نمودن
showŠetc نمودن
dost نمودن
shows نمودن
abstracts نمودن
seemed نمودن
animalize نمودن
seem نمودن
show نمودن
seems نمودن
abstracting نمودن
showed نمودن
standardizes استاندارد نمودن
dissociates تفکیک نمودن
dissociating تفکیک نمودن
cater فراهم نمودن
dissociate تفکیک نمودن
imprisons حبس نمودن
imprisoning حبس نمودن
imprison حبس نمودن
sums خلاصه نمودن
standardised استاندارد نمودن
sum خلاصه نمودن
standardises استاندارد نمودن
standardising استاندارد نمودن
standardize استاندارد نمودن
sorting مرتب نمودن
standardizing استاندارد نمودن
mirroring معکوس نمودن
catered فراهم نمودن
depilate ازاله مو نمودن از
sketches رسم نمودن
sketched رسم نمودن
doubled up مضاعف نمودن
doubled مضاعف نمودن
double مضاعف نمودن
installs منصوب نمودن
installing منصوب نمودن
install منصوب نمودن
affixing اضافه نمودن
affixes اضافه نمودن
affixed اضافه نمودن
to humble oneself افتادگی نمودن
dusk تاریک نمودن
digitizing دیجیتالی نمودن
fill up خاکریزی نمودن
indorsation تصویب نمودن
instal منصوب نمودن
microjustification ریزتراز نمودن
numeralization عددی نمودن
authorise مجاز نمودن
assimilatc مقایسه نمودن
arraign احضار نمودن
anneal بادوام نمودن
stock piling ذخیره نمودن
affix اضافه نمودن
abating رفع نمودن
abates رفع نمودن
curtails مختصر نمودن
curtailing مختصر نمودن
curtailed مختصر نمودن
curtail مختصر نمودن
impeaching احضار نمودن
impeaches احضار نمودن
impeached احضار نمودن
impeach احضار نمودن
friends یاری نمودن
friend یاری نمودن
caters فراهم نمودن
acquit نمودن برائت
acquits نمودن برائت
abated رفع نمودن
abate رفع نمودن
misrepresentation بد ارائه نمودن
accommodates تطبیق نمودن
accommodated تطبیق نمودن
accommodate تطبیق نمودن
sends ارسال نمودن
sending ارسال نمودن
send ارسال نمودن
sketch رسم نمودن
acquitting نمودن برائت
catering فراهم نمودن
plot رسم نمودن
adjust تسویه نمودن
waived اغماض نمودن
waives اغماض نمودن
adjust تصفیه نمودن
plots رسم نمودن
plotted رسم نمودن
account محاسبه نمودن
waive اغماض نمودن
anticlimax بیان قهقرایی نمودن
index اندکس فهرست نمودن
reciprocate مقابله به مثل نمودن
reciprocated مقابله به مثل نمودن
bashed دست پاچه نمودن
receipts اعلام وصول نمودن
reciprocates مقابله به مثل نمودن
receipt اعلام وصول نمودن
indexes اندکس فهرست نمودن
anticlimaxes بیان قهقرایی نمودن
indexed اندکس فهرست نمودن
magnetic tape sorting مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
brutalization حیوان صفت نمودن
frequency stabilization پایدار نمودن فرکانس
commits متعهدبانجام امری نمودن
committed متعهدبانجام امری نمودن
committing متعهدبانجام امری نمودن
bestialize جانور خوی نمودن
cornering the market قبضه نمودن بازار
pontify خودرا مقدس نمودن
decipher کشف رمز نمودن
compass مدارچیزی راکامل نمودن
hedges کسب مصونیت نمودن
rebuilds تجدید بنا نمودن
rebuild تجدید بنا نمودن
hedge کسب مصونیت نمودن
hedged کسب مصونیت نمودن
credit insurance بیمه نمودن اعتبار
sign a waiver قبول اغماض نمودن
bashing دست پاچه نمودن
bash دست پاچه نمودن
bashes دست پاچه نمودن
commit متعهدبانجام امری نمودن
price fixing ثابت نمودن قیمت
accoutre با تجهیزات اماده نمودن
deciphers کشف رمز نمودن
deciphered کشف رمز نمودن
alphanumeric sort مرتب نمودن الفبا عددی
texture دارای بافت ویژهای نمودن
supplying تامین موجودی عرضه نمودن
glamorizing فریبا نمودن طلسم کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com