Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
English
Persian
job costing
هزینه یابی کار
Search result with all words
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost centre
مرکز هزینه یابی
cost unit
واحد هزینه یابی
costing and pricing
هزینه یابی و قیمت گذاری
marginal costing
هزینه یابی نهائی
marginal costing
هزینه یابی نهایی
Other Matches
involution
توان یابی قوه یابی
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
sofar
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lighterage
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
accessing
دست یابی
extrapolations
برون یابی
addressing
نشانی یابی
marketing
بازار یابی
orientating
جهت یابی
obstacle sense
حس مانع یابی
positioning
موقع یابی
ranging
مسافت یابی
castaways
عمق یابی
castaway
عمق یابی
attainments
دست یابی
position finding
موقعیت یابی
edgings
حاشیه یابی
edging
حاشیه یابی
interpolations
میان یابی
matchmaking
زوج یابی
interpolations
درون یابی
interpolation
میان یابی
interpolation
درون یابی
signal detection
علامت یابی
summation
مجموع یابی
troubleshooting
اشکال یابی
achievement
دست یابی
achievements
دست یابی
orientate
جهت یابی
sourcing
منابع یابی
extrapolation
برون یابی
trapping
غلط یابی
levelling
ارتفاع یابی
patterning
طرح یابی
quadricycle
چهارچرخه یابی
termination
پایان یابی
range finding
مسافت یابی
orientates
جهت یابی
troubleshooting
عیب یابی
cost finding
ارزش یابی
i. and evdevolution
توان یابی
calibration
خصلت یابی
insinuation
رخنه یابی
fringing
ریشه یابی
acquisition
هدف یابی
acquisitions
هدف یابی
knowledge acquisition
آگاهی یابی
orientation
جهت یابی
goniometry
زاویه یابی
locations
مکان یابی
location
مکان یابی
error detection
خطا یابی
factoring
عامل یابی
fault detection
عیب یابی
fault diagnosis
عیب یابی
fault finding
عیب یابی
direction finding
جهت یابی
mark sensing
نشان یابی
accesses
دست یابی
accessed
دست یابی
debugger
اشکال یابی
attainment
دست یابی
access
دست یابی
localization
موضع یابی
survey
زمینه یابی
surveyed
زمینه یابی
surveys
زمینه یابی
interpolated
درون یابی کردن
interpolates
درون یابی کردن
interpolate
درون یابی کردن
survey tests
ازمونهای زمینه یابی
spatial orientation
موقعیت یابی فضایی
space orientation
موقعیت یابی فضایی
target aquisition
سیستم هدف یابی
direction finding aerial
انتن جهت یابی
sound ranging
مسافت یابی صوتی
extrapolate
برون یابی کردن
interpolating
درون یابی کردن
direction finding
سمت یابی کردن
extrapolated
برون یابی کردن
extrapolates
برون یابی کردن
direction finding
جهت یابی کردن
extrapolating
برون یابی کردن
direction finding station
پست جهت یابی
trace
رد یابی کردن نشان
plumb
ژرف یابی کردن
performance evaluation
ارز یابی کارایی
parallel access
با دست یابی موازی
localization of function
موضع یابی کارکرد
ranging
مسافت یابی کردن
locate mode
باب مکان یابی
absurdities test
ازمون مهمل یابی
attitude survey
زمینه یابی نگرش
acoustic minehunting
مین یابی صوتی
aerial target aquisition
هدف یابی هوایی
item scaling
مقیاس یابی پرسشها
quick access
با دست یابی تند
traced
رد یابی کردن نشان
traces
رد یابی کردن نشان
excitor
عصب یابی محرک
extender board
وسیله عیب یابی
continuous levelling
تراز یابی پیوسته
ranging pole
شاخصهای مسافت یابی
random processing
با دست یابی تصادفی
flash ranging
مسافت یابی نوری
radio direction finding
جهت یابی بی سیم
frigid manners
اطوارخنک یابی مزه
maximum direction finding
جهت یابی حداکثر
three dimensional direction finding
جهت یابی فضایی
sound
عمق یابی کردن
soundest
عمق یابی کردن
detail
یات و مسیر یابی
detailing
یات و مسیر یابی
spots
مسافت یابی کردن
sounded
عمق یابی کردن
sounds
عمق یابی کردن
spot
مسافت یابی کردن
snipping
ادم کوچک یابی اهمیت
an unerring aim
نشان درست یابی خطا
snip
ادم کوچک یابی اهمیت
tomnoddy
ادم خرف یابی کله
knotty pate
ادم خرف یابی کله
eventration
جنین بی شکم یابی روده
snipped
ادم کوچک یابی اهمیت
inelegantly
ازروی بی فرافتی یابی ذوقی
echo sounding
عمق یابی انعکاس صوت
paramorphic
دارای خاصیت تغییر یابی
stramline flow
جریان موازی یابی ممانعت
disinterestedly
ازروی بی طرفی یابی علاقگی
paramorphous
دارای خاصیت تغییر یابی
dumb barge
کرجی بی بادبان یابی موتور
quadrantal
مربوط به اشتباه در دستگاه جهت یابی
locating
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locate
مستقر ساختن مکان یابی کردن
in suspense
درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
high frequency radio direction finding
جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
located
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates
مستقر ساختن مکان یابی کردن
contumeliously
ازروی اهانت یابی حرمتی مغرورانه
range sensing
تخمین زدن برد مسافت یابی کردن
quadrantal points
نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
flash ranging location
تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
ES IS
امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
there is no royal road to learning
<proverb>
تن به دود چراغ و بی خوابی ننهادی هنر کجا یابی
landscape
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscaping
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscaped
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscapes
جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
end system
پروتکل استاندارد OSI که به کامپیوترهای میزبان اجازه محل یابی یک router را می دهند.
diagnostic
روش محل یابی خطاها درنرم افزاز یا سخت افزار با بررسی مدارها یا برنامه ها
mise
هزینه
tab
هزینه
outgo
هزینه
outgoing
هزینه
out goings
هزینه
at someone expense
به هزینه
goings-on
هزینه ها
expense
هزینه
cost benefit ratio
هزینه
outlays
هزینه
expenditures
هزینه ها
eight bit system
کم هزینه
outlay
هزینه
at the expence of
به هزینه
overhead expenses
به هزینه
light expense
هزینه کم
battels
هزینه
benefit cost analysis
هزینه
charges
هزینه
charge
هزینه
cost expenditure
هزینه
tabs
هزینه
outgoings
هزینه
toll
هزینه
tolling
هزینه
total cost
هزینه کل
tolls
هزینه
overall cost
هزینه کل
levies
هزینه
levying
هزینه
cost
هزینه
disbursement
هزینه
levy
هزینه
vouchers
هزینه
voucher
هزینه
levied
هزینه
expenditure
هزینه
flow of expenditure
جریان هزینه
with costs
با هزینه دادرسی
gross expenditure
هزینه ناخالص
handing charge
هزینه باربری
historical costs
هزینه اولیه
historical costs
هزینه واقعی
extra cost
هزینه اضافی
grant in aid
کمک هزینه
external cost
هزینه خارجی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com