English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English Persian
proton هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
protons هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
Other Matches
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
hydrogenate دارای هیدروژن کردن
halve مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
halved مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
hydrochloric دارای هیدروژن و کلورین جوهر نمک
three square دارای سه ضلع مساوی
equidistant دارای مسافت مساوی
equiangular دارای زوایای مساوی
isodiametric دارای ابعاد مساوی
isotonic دارای کشش مساوی
isodiametric دارای قطر مساوی
isoelectric دارای فشارالکتریکی مساوی
equicaloric دارای کالری و نیروی مساوی
isotonic دارای اهنگ مساوی هم توان
isodynamic دارای نیروی مغناطیسی مساوی
equimolal دارای غلظت ملکولی مساوی
like as we lie طرفین دارای ضربات مساوی
nucleate دارای هسته
binucleated دارای دو هسته
binuclear دارای دو هسته
binucleate دارای دو هسته
dehydrogenize هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenate هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
nucleole جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
isotherm خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
isallobaric خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobar خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
hydric هیدروژن دار وابسته به هیدروژن
tonner کشتی دارای تعداد معینی فرفیت
polyploid دارای کروموسومهایی چندبرابر تعداد اصلی
trouty دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
haplont موجوداتی که دارای تعداد کروموزوم هایی مانندسلولهای جنسی هستند
dehydroisomerization همپارش با هیدروژن زدایی ایزومر شدن با هیدروژن زدایی
catalytic hydrogenation هیدروژن دار کردن کاتالیزوری هیدروژن دارشدن کاتالیزوری
multimult پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
hydrogenation هیدروژن دار کردن هیدروژن دار شدن
karyology هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
shields هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shield هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
combinatorics محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
nuclide کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
roundest تعداد تیر تعداد شلیک دور
round تعداد تیر تعداد شلیک دور
nucleon اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
odd ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
oddest ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
magnetic nuclear resonance تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
nuclear magnetic resonance تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
hydrogen هیدروژن
hydrodimerization دی مرشدن با هیدروژن
hydrogen sulphide سولفید هیدروژن
tertiary hydrogen هیدروژن 3 درجه
heydrogenize هیدروژن دادن
heavy hydrogen هیدروژن سنگین
orthohydrogen هیدروژن ارتو
active hydrogen هیدروژن فعال
parahydrogen هیدروژن پارا
hydrocracking کراکینگ با هیدروژن
hydrogenate هیدروژن دادن
hydrodimerization دوپارش با هیدروژن
acid hydrogen هیدروژن اسیدی
hydrogenolysis هیدروژن کافت
hydrotreating هیدروژن کاری
dehydrogenation هیدروژن زدایی
liquid hydrogen هیدروژن مایع
hydrogenation هیدروژن دهی
acid function یون هیدروژن
secondary hydrogen هیدروژن 2 درجه
hydrogenator هیدروژن ساز
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
pyrolytic dehydrogenation هیدروژن زدایی تفکافتی
tertiary hydrogen هیدروژن نوع سوم
sodium hydrogen carbonate سدیم هیدروژن کربنات
secondary hydrogen هیدروژن درجه دوم
labile hydrogen هیدروژن تند اثر
light hydrogen هیدروژن سبک یا معمولی
hydro carbon ترکیب هیدروژن و کربن
standard hydrogen electrode الکتورد هیدروژن استاندارد
hydrodesulfurizing گوگرد زدایی با هیدروژن
hydrogenation عمل تبدیل به هیدروژن
sulphide نمک یااسترسولفید هیدروژن
hydrogen like orbital اوربیتال هیدروژن مانند
sulfide نمک یااسترسولفید هیدروژن
hydrogen like atom اتم هیدروژن مانند
hydrogen flame detector اشکارساز شعلهای هیدروژن
hydrogen depleted structure ساختار هیدروژن زدوده
sodium monohydrogen carbonate سدیم مونو هیدروژن کربنات
hydride ترکیب هیدروژن دار هیدروکسید
dehydrocyclization حلقهای شدن با هیدروژن زدایی
atomic hydrogen arc welding جوش قوسی بوسیله اتم هیدروژن
hydrogenate سبب ترکیب چیزی با هیدروژن شدن
chlorinated hydrocarbon ماده حلال هیدروکلروکربن محلول هیدروژن و کلروکربن
monad ذره بسیط که نیروی ترکیبی یک هیدروژن است
squaring مساوی
equivalents مساوی
split مساوی
squares مساوی
equivalent مساوی
square مساوی
no set مساوی
all square مساوی
all مساوی
equalise مساوی
all- مساوی
hikiwate مساوی
squared مساوی
adequate مساوی
euqal مساوی
even <adj.> مساوی
tie مساوی
save off مساوی
ties مساوی
bracketed مساوی
plus/equals key مساوی
peel مساوی
peels مساوی
identic مساوی
identical مساوی
draw مساوی
draws مساوی
nonpareil غیر مساوی
equally <adv.> به طور مساوی
adequate مساوی ساختن
equalizing مساوی کردن
equalizes مساوی کردن
equalled برابر مساوی
equalized مساوی کردن
just as well <adv.> به طور مساوی
equal برابر مساوی
equaling برابر مساوی
tie vote اراء مساوی
equalised مساوی کردن
go halves <idiom> تقسیم مساوی
On an equal footing. بر پایه مساوی
equaled برابر مساوی
measure up <idiom> مساوی بودن
paripassu مساوی همدرجه
equalize مساوی کردن
moiety قسمت مساوی
equidistance مسافت مساوی
equalling برابر مساوی
dead even کاملا مساوی
even تراز مساوی
equals برابر مساوی
part جزء مساوی
equalises مساوی کردن
equalising مساوی کردن
pH علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
equates برابرگرفتن مساوی پنداشتن
stand-offs مساوی یاهیچ به هیچ
homographic مساوی از حیث املاء
equate برابرگرفتن مساوی پنداشتن
stand-off مساوی یاهیچ به هیچ
equaliser امتیاز مساوی کننده
chronologer مساوی است بازاقخگخمخلهسف
equated برابرگرفتن مساوی پنداشتن
stand off مساوی یاهیچ به هیچ
equals : برابر شدن با مساوی بودن
aliquot بدوقسمت مساوی تقسیم کردن
equaling : برابر شدن با مساوی بودن
equal : برابر شدن با مساوی بودن
deuce مساوی در امتیاز 41 که به 61 ختم میشود
coursed rubble masonry سنگ بادبر با ارتفاع مساوی در یک رگ
equaled : برابر شدن با مساوی بودن
amortization پرداخت بدهی به اقساط مساوی
fair play <idiom> عدالت ،مساوی ،عمل درست
equalling : برابر شدن با مساوی بودن
even money مبلغ مساوی در شرط بندی
spacing در فواصل مساوی تقسیم بندی
equalled : برابر شدن با مساوی بودن
ana ازهر کدام بمقدار مساوی
equalize مساوی یاهم شکل کردن
equalized مساوی یاهم شکل کردن
equalizes مساوی یاهم شکل کردن
equalizing مساوی یاهم شکل کردن
equalises مساوی یاهم شکل کردن
equally بیک درجه بطور مساوی
skittering ماهیگیری با نخ و چوب به میزان مساوی
tie break بهم خوردن وضع مساوی
to add equals اعداد مساوی را با هم جمع کردن
tie-break بهم خوردن وضع مساوی
tie-breaks بهم خوردن وضع مساوی
equalised مساوی یاهم شکل کردن
equalising مساوی یاهم شکل کردن
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
furlongs واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
sou مسکوک فرانسه یا سویس مساوی 50/0 فرانک
trisect بسه بخش مساوی تقسیم کردن
furlong واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
velocity stacks لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
quarter به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
neck and neck <idiom> درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
isochronal همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com