English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 32 (3 milliseconds)
English Persian
warning هشدار
warnings هشدار
alarm هشدار
alarmed هشدار
alarmingly هشدار
alarms هشدار
Other Matches
alarm calls فریادهای هشدار
tip (someone) off <idiom> هشدار دادن
alarm reaction واکنش هشدار
warning cries فریادهای هشدار
advisory signal علامت هشدار
warned هشدار دادن
warnings اژیر هشدار
warns هشدار دادن
warning اژیر هشدار
warn هشدار دادن
alarms : هشدار اگاهی از خطر
read the riot act <idiom> به کسی هشدار دادن
warning radar رادار هشدار دهنده
alert box پنجره یا جعبه هشدار
alarum : هشدار اگاهی از خطر
alarmingly : هشدار اگاهی از خطر
alarm : هشدار اگاهی از خطر
alarmed : هشدار اگاهی از خطر
warning اعلام خطر کردن هشدار
warnings اعلام خطر کردن هشدار
Drive on dimmed headlights ! [Warning to drivers] با نور پایین حرکت کنید! [هشدار به رانندگان]
He warned he would go on a termless hunger strike. او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
fore فریاد هشدار به نفر جلو زمین در مورد گوی که بسمت اومیرود
action oriented management report گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
diver's flag پرچم قرمز با نوار سفید روی قایق برای هشدار به قایقرانان تا از منطقه غواصی دور شوند
signalling 1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com