English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (3 milliseconds)
English Persian
lift helicopter هلی کوپتر باری
Other Matches
cargo sling طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
laager هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
choppers هلی کوپتر
chopper هلی کوپتر
rotor ملخ هلی کوپتر
helipad فرودگاه هلی کوپتر
compound helicopter هلی کوپتر مرکب
black hawk هلی کوپتر سیکورسکی
armed helicopter هلی کوپتر مسلح
rotors ملخ هلی کوپتر
lightening bug ship هلی کوپتر نورافکن دار
drone antisubmarine helicopter هلی کوپتر بی خلبان ضدزیردریایی
sling load بار خارجی هلی کوپتر
scout helicopter هلی کوپتر شناسایی یا گشتی
helicopter team تیم سوار بر هلی کوپتر
heliports باند فرود و پرواز هلی کوپتر
heliport باند فرود و پرواز هلی کوپتر
lightening bug ship هلی کوپتر روشن کننده گشتی
landing strip باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
picketing شیرجه کردن هواپیما یا هلی کوپتر
landing strips باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
smokey the bear وسیله تولید پرده دود در هلی کوپتر
composite squadron گردان سوار زرهی یا هلی کوپتر مختلط
dustoff وسیله تخلیه و حمل مجروحینی که روی هلی کوپتر نصب میشود
utility باری
barye باری
empty load بی باری
infecundity بی باری
sterility بی باری
infertility بی باری
unloads بی باری
unload بی باری
unloaded بی باری
idle runing بی باری
idling بی باری
freighter باری
freighters باری
no load switching سوئیچینگ بی باری
praam باری یاتوپدار
raft قایق باری
railroad carriage واگن باری
road transport vehicle ماشین باری
scow یدک کش باری
fright car واگن باری
no load current جریان بی باری
fourgon واگون باری
rafts قایق باری
no load speed سرعت بی باری
idle current جریان بی باری
idle frequency فرکانس بی باری
idle period پریود بی باری
no load voltage ولتاژ بی باری
lighterage قایق باری
lorries ماشین باری
lorry ماشین باری
motortruck کامیون باری
idling cycle سیکل بی باری
neutral position وضعیت بی باری
idle time زمان بی باری
no load condition حالت بی باری
freight car واگن باری
dead weight tonnage گنجایش باری
cargo liner کشتی باری
cargo boat کشتی باری
lighter قایق باری
vans واگن باری
freight trains قطار باری
lighters قایق باری
freight train قطار باری
cargo ship کشتی باری
freight cars واگن باری
van واگن باری
vans واگن باری سرپوشیده
lorries اتومبیل باری گاری
lorry اتومبیل باری گاری
no load torque گشتاور پیچشی بی باری
lighters کشتی باری کوچک
promiscuity بی بند و باری جنسی
floating cargo باری که دردریا است
lighter کشتی باری کوچک
no load loss تلف یا تلفات بی باری
autoloading باری نیم خودکار
van واگن باری سرپوشیده
boxcar یکنوع واگن باری
idle current connection اتصال جریان بی باری
truckload به گنجایش یک ماشین باری
sexual promiscuity بی بند و باری جنسی
perfunctory باری بهر جهت
truckloads به گنجایش یک ماشین باری
cargo master نوعی هواپیمای باری
ideal no load d.c. voltage ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
ideal no load voltage ولتاژ بی باری ایده ال
idling current connection اتصال جریان بی باری
overload principle اصل اضافه باری
wanigan سقف تراکتور یا ماشین باری
the supreme خداوند متعال باری تعالی
wannigan سقف تراکتور یا ماشین باری
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
nosing باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
freighter کرایه کننده کشتی باری
galliot کرجی باری یا ماهی گیری
freighters کرایه کننده کشتی باری
floating cargo باری که باکشتی حمل میشود
pioneer heliport فرودگاه هلی کوپتر صحرایی فرودگاه موقت
carack کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
lighters با قایق باری کالا حمل کردن
galiot کرجی باری یاماهی گیری هلندی
carrack کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
lighter با قایق باری کالا حمل کردن
globe master نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
plateform car واگن باری بدون دیوار راه اهن
entrucking table جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
milner bary gambit گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج
heian sandan اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
compartment marking تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
limit load بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
portable کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences. این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
maids of honor ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
maid of honor ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
maid of honour ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
neutral position وضعیت خنثی یا خلاص حالت خلاص یا بی باری
donkey sonar ردیاب صوتی هلی کوپتر ردیاب صوتی
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
coaling bag گونی حمل بار هلی کوپتر گونی حمل بار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com