Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
English
Persian
drone antisubmarine helicopter
هلی کوپتر بی خلبان ضدزیردریایی
Other Matches
attack teacher
وسیله اموزش عملیات ضدزیردریایی وانمودساز تک ضدزیردریایی
cargo sling
طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
antisubmarine support
پشتیبانی از عملیات ضدزیردریایی پشتیبانی ضدزیردریایی
laager
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
copilot
کمک خلبان خلبان دوم
antisubmarine barrier
سد ضدزیردریایی
net laying ship
کشتی تورگذار و ضدزیردریایی
search attack unit
یکان تجسس و تک ضدزیردریایی
mouse trap
نوعی جنگ افزار ضدزیردریایی
antisubmarine carrier group
ناو گروه هواپیمابر ضدزیردریایی
commitment position
نقطه پرتاب بمب ضدزیردریایی
antisubmarine air escort
هواپیمای پاسور هوایی ضدزیردریایی
aspects
رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
aspect
رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
neptune
نوعی هواپیمای جت دوموتوره ضدزیردریایی
choppers
هلی کوپتر
chopper
هلی کوپتر
black hawk
هلی کوپتر سیکورسکی
helipad
فرودگاه هلی کوپتر
compound helicopter
هلی کوپتر مرکب
armed helicopter
هلی کوپتر مسلح
rotors
ملخ هلی کوپتر
lift helicopter
هلی کوپتر باری
rotor
ملخ هلی کوپتر
lightening bug ship
هلی کوپتر نورافکن دار
helicopter team
تیم سوار بر هلی کوپتر
scout helicopter
هلی کوپتر شناسایی یا گشتی
sling load
بار خارجی هلی کوپتر
lightening bug ship
هلی کوپتر روشن کننده گشتی
heliport
باند فرود و پرواز هلی کوپتر
landing strips
باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
landing strip
باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
picketing
شیرجه کردن هواپیما یا هلی کوپتر
heliports
باند فرود و پرواز هلی کوپتر
smokey the bear
وسیله تولید پرده دود در هلی کوپتر
composite squadron
گردان سوار زرهی یا هلی کوپتر مختلط
dustoff
وسیله تخلیه و حمل مجروحینی که روی هلی کوپتر نصب میشود
submarine sanctuaries
مناطق مخصوص تمرینات غیررزمی زیردریایی مناطق تمرین اموزشی ضدزیردریایی
hedgehog
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
underwater demolition
تخریب ضدزیردریایی تخریب موانع زیرابی
aeronaut
خلبان
fly boy
خلبان
aviators
خلبان
aivatrix
خلبان زن
pilotless
بی خلبان
aviator
خلبان
pilots
خلبان
piloted
خلبان
pilot
خلبان
flying officer
افسر خلبان
drone
هواپیمای بی خلبان
co-pilot
کمک خلبان
droned
هواپیمای بی خلبان
drones
هواپیمای بی خلبان
compilot
کمک خلبان
soloists
خلبان تک پرواز
copilot
کمک خلبان
co-pilots
کمک خلبان
cockpit
کابین خلبان
co pilot
کمک خلبان
first pilot
خلبان اول
nautical
خلبان کتاب
droning
هواپیمای بی خلبان
cockpits
اطاقک خلبان
cockpits
کابین خلبان
cockpit
اطاقک خلبان
automatic pilots
خلبان اتوماتیک
beep
هواپیمای بی خلبان
beeped
هواپیمای بی خلبان
soloist
خلبان تک پرواز
autopilot
خلبان اتوماتیک
automatic pilot
خلبان اتوماتیک
cockpit canopy
سایبان خلبان
beeps
هواپیمای بی خلبان
beeping
هواپیمای بی خلبان
cockpits
اطاقک خلبان درهواپیما
cockpit
اطاقک خلبان درهواپیما
army aviator
خلبان هوانیروز نیروزفر
army aviator
خلبان نیروی زمینی
aces
خلبان ماهر و متهور
ace
خلبان ماهر و متهور
fury
نوعی جت تک موتوره و تک خلبان
sailplaner
خلبان هواپیمای بی موتور
pilot's trace
کالک دستی خلبان
unattended
به طور خودکار بی خلبان
pilot's trace
کالک راهنمای خلبان هواپیما
kamikaze
خلبان ازجان گذشته ژاپنی
test pilot
خلبان ازمایش کننده هواپیما
test pilots
خلبان ازمایش کننده هواپیما
pilot
خلبان هواپیما راننده کشتی
piloted
خلبان هواپیما راننده کشتی
pilots
خلبان هواپیما راننده کشتی
pioneer heliport
فرودگاه هلی کوپتر صحرایی فرودگاه موقت
autopilot
[A/P]
خلبان اتوماتیک
[حمل و نقل هوایی]
autopilot
[A/P]
خلبان خودکار
[حمل و نقل هوایی]
automatic pilot
[A/P]
خلبان خودکار
[حمل و نقل هوایی]
automatic pilot
[A/P]
خلبان اتوماتیک
[حمل و نقل هوایی]
How can I make such pilot
چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
helicopter pilot
خلبان هلیکوپتر
[شغل]
[حمل و نقل هوایی]
sky surfer
هواپیمای بی موتور کوچک که خلبان از ان اویزان میشود
helicopter pilot
خلبان چرخبال
[شغل]
[حمل و نقل هوایی]
hand glider
هواپیمای بی موتور کوچک که خلبان از ان اویزان میشود
clamshell
کاناپه خلبان که از جلو یاعقب لولا شده
decision height
حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
decision altitude
ارتفاع نهایی مسیرفرودهواپیمای بی خلبان حداکثرارتفاع در مسیر فرود
standing wave
موج نوساندار هوا که در اوج خلبان از ان استفاده میکند
astrodome
گنبد شیشهای که خلبان میتواند از وراء ان اسمان رامشاهده کند
wingman
خلبانی که خارج از فرمان دسته هوایی حرکت میکند خلبان جناحی
artificial horizon
یکی از الات اصلی کابین خلبان که وضعیت هواپیما را نسبت به افق نشان میدهد
cartridge actuated device
وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
wobble pump
پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
drone
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droned
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
cabin pressure altimeter
ارتفاع سنج نشان دهنده فشارکابین خلبان فشار سنج کابین
fire bee
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
skipper
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippering
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippered
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippers
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
pressure breathing
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
donkey sonar
ردیاب صوتی هلی کوپتر ردیاب صوتی
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
coaling bag
گونی حمل بار هلی کوپتر گونی حمل بار
command ejection
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com