Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
s.c
همان دعوی
Other Matches
same
یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
No sooner was he gone than he was kI'lled .
رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
It is the same pottage and the same bowl.
<proverb>
همان آش است و همان کاسه .
synchronous
فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
restitution of conjugal rights
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same
همان چیز همان
pretend
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
trover
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
pleadings
افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
this same
همان
identic
همان
thingummy
همان
idem
همان
same
همان
selfsame
همان
identical
همان
very
همان
for that matter
<idiom>
به همان علت
same
همان کار
nothing short of
عینا همان
self same
همان خود
self-same
همان خود
one
یکی از همان
same
همان جور
i went that instant
در همان ان رفتم
it is the same thing
همان است
very
همان همین
s.c
همان پرونده
selfsame
درست همان
just as well
<adv.>
همان مقدار
equally
<adv.>
به همان طریق
ones
یکی از همان
that once
همان یک بار
the reinbefore
همان سندیاقرارداد
therabout
در همان نزدیکی
of that ilk
اهل همان جا
of that ilk
دارای همان جا
accordingly
از همان قرار
just as well
<adv.>
به همان طریق
instatu quo
در همان حال
of the same kind
از همان نوع
i went on the instant
در همان ان رفتم
equally
<adv.>
همان مقدار
at the very beginning
از همان اولش
idem
همان نویسنده در همانجا
of even date
دارای همان تاریخ
even
دارای همان تاریخ
ones
عین همان یکی
we are in the same way
ما هم همان حال را داریم
In the ( same ) usual place.
در همان جای همیشگه
it is much the same
تقریبا همان است
She promised to bring it but never did .
همان آوردنی که بیاورد !
quasi-
مشابه یا تقریباگ همان
He would never retract .
هر چه بگوید همان است
Just as well you didnt come .
همان بهتر که نیامدی
one
عین همان یکی
It comes to the same thing .
باز هم همان ؟ یشود
What so ever a man soweth ,that shall he also reap.
<proverb>
هر چه بکارى ,همان درو مى کنى .
step jump
پرش و برگشت روی همان پا
lighter shade
از همان رنگ ولی روشن تر
What wI'll be woll be.
هر چقدر قسمت با شد همان می شود
about as high
تقریبا` همان اندازه بلند
synchronous
آنچه همان با دیگری اجرا شود.
thereinbefore
در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
equivalents
همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
isomeric
متشابه الترکیب دارای همان اجزا
i wrote as neatly as he did
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
equivalent
همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
quarrels
دعوی
quarrel
دعوی
strife
دعوی
pretensions
دعوی
quarreling
دعوی
suit at law
دعوی
claimed
دعوی
quarreled
دعوی
professions
دعوی
quarrelling
دعوی
quarrelled
دعوی
claim
دعوی
profession
دعوی
lawsuits
دعوی
lawsuit
دعوی
pretension
دعوی
claiming
دعوی
cases
دعوی
case
دعوی
claims
دعوی
echoing
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
This is just what I want . This is the very thing I want .
این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
what you see is what you get
انچه می بینید همان است که بدست می اورید
per
همان طور که در الگو نشان داده شده
echo
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
This is the very thing I wanted.
این همان چیزی است که دلم می خواست
echoed
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
time
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
echoes
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
abs
پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
one two
تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
times
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
timed
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final .
همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
desistement
انصراف از دعوی
hypothetical case
دعوی فرضی
object of claim
خواسته دعوی
pretensions
دعوی خودفروشی
desistement
ترک دعوی
nullity proceeding
دعوی بطلان
jactitation
دعوی دروغ
lis mota
شروع دعوی
jactation
دعوی دروغ
mertis of the case
ماهیت دعوی
relinquishment of a claim
ترک دعوی
initiating proceedings
اقامه دعوی
quitclaim
ترک دعوی
parties
اصحاب دعوی
pretension
دعوی خودفروشی
claimants
اصحاب دعوی
remedy sought by plaintiff
خواسته دعوی
cross action
دعوی متقابل
opponent
طرف دعوی
acquittance
ترک دعوی
acquittance
سندترک دعوی
possessory action
دعوی مالکیت
admissible case
دعوی مسموع
ancillary suit
دعوی طاری
personal action
دعوی شخصی
personal action
دعوی منقول
party to a suit
طرف دعوی
bringing an action
اقامه دعوی
claim for restitution
دعوی استرداد
cause of claim
منشاء دعوی
civil action
دعوی مدنی
post litem motam
پس از طرح دعوی
prime impression
دعوی بدوی
criminal action
دعوی جزایی
opponents
طرف دعوی
parties of dispute
اصحاب دعوی
counterclaim
دعوی متقابل
proceeding for damage
دعوی خسارت
counter claim
دعوی متقابل
prime impression
دعوی ابتدایی
hearing
استماع دعوی
hearings
استماع دعوی
litigant
طرف دعوی
parties to a dispute
اصحاب دعوی
restitution of conjugal rights
دعوی تمکین
quarreled
دعوی کردن
quarrels
دعوی کردن
issues
موضوع دعوی
splitting a cause of action
تجزیه دعوی
relinquishment of a claim
اسقاط دعوی
issued
موضوع دعوی
issue
موضوع دعوی
vexatious action
دعوی ایذائی
waiving a claim
اسقاط دعوی
cases
دعوی مورد
substituted service
اوراق دعوی
quarrelling
دعوی کردن
subject of debate
موضوع دعوی
quarrel
دعوی کردن
quarreling
دعوی کردن
suing
دعوی کردن
sues
دعوی کردن
sued
دعوی کردن
sue
دعوی کردن
pleas
پاسخ دعوی
plea
پاسخ دعوی
quarrelled
دعوی کردن
cases
دعوی مرافعه
case
دعوی مورد
retraxit
استرداد دعوی
suit
خواستگاری دعوی
litigants
اصحاب دعوی
suited
خواستگاری دعوی
suits
خواستگاری دعوی
right of action
حق اقامه دعوی
litigation
دعوی قضایی
litigation
ترافع دعوی
the litigants
طرفین دعوی
disclaimer
ترک دعوی
disclaimers
ترک دعوی
set up claim to
دعوی کردن
case
دعوی مرافعه
withdrawal of a case
استرداد دعوی
set off
دعوی متقابل
time
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
ipsilateral
قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
democratic network
شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
timed
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
times
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
loop jump
پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
European rose
طرح گل رز اروپایی
[که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
positive
که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
constant
فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constants
فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com