Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
fire support coordinator
هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
Other Matches
fire support coordination
هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
screen coordinator
هماهنگ کنند پوشش دریایی
PRI
پشتیبانی کنند
primary
که کانالهای B جداگانه را که میتواند ارسال سیگنال و کنترل پاس چند کیلوبایت در ثانیه را که روی کانال D ارسال می کنند را پشتیبانی کند
synchronising
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronizes
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronised
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronises
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronize
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
support command
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
to provoke somebody until a row breaks out
<idiom>
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
noncompatibility
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
multiprocessing system
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
modes
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
collision detection
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
combat airlift support
پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
intersectional service
قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
MMU
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
antisubmarine support
پشتیبانی از عملیات ضدزیردریایی پشتیبانی ضدزیردریایی
harmonic
هماهنگ
coordinated
هماهنگ
synchronous
هماهنگ
consonants
هماهنگ
harmonious
هماهنگ
monotone
هماهنگ
consonant
هماهنگ
harmonises
هماهنگ کردن
harmonized
هماهنگ کردن
harmonised
هماهنگ کردن
harmonizing
هماهنگ کردن
harmonizes
هماهنگ کردن
harmonize
هماهنگ کردن
harmonising
هماهنگ کردن
proportional
متقابل یا هماهنگ
cooperating bishop
دو فیل هماهنگ
subharmonic
هماهنگ فرعی
sequencer
شیر هماهنگ
coordination
هماهنگ سازی
coordinator
هماهنگ کننده
harmonic motion
حرکت هماهنگ
coordinate
هماهنگ ساختن
harmonic oscillator
نوسانگر هماهنگ
harmonic vibration
ارتعاش هماهنگ
harmonic wave
موج هماهنگ
harmonic
هماهنگ همساز
sequence valve
شیر هماهنگ کننده
simple harmonic motion
حرکت هماهنگ ساده
synchronizing mechanism
ساز و کار هماهنگ
coordinating authority
مقام هماهنگ کننده
damped harmonic oscillator
نوسانگر هماهنگ میرا
autosyn
هماهنگ کننده خودکار
executive area
ناحیه هماهنگ ساز
damped harmonic motion
حرکت هماهنگ میرا
creeping attack
تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
coordinate
متناسب یا هماهنگ کردن
monotone
صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
bsc
SynchronousCommunication Binaryارتباطات هماهنگ دودویی
concrescent
دارای رشد مشترک یا هماهنگ
companding
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
area coordination group
گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
compatability
قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
synchronised
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
air distant support
پشتیبانی هوایی دور پشتیبانی هوایی از راه دور
orient
توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
cim
استفاده هماهنگ از کامپیوتر در هر مرحله از طراحی و ساخت
orienting
توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orients
توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
proportional clothing
لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
pseudostereo
ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
in support of
در پشتیبانی از
in support of
در پشتیبانی
afloat support
پشتیبانی
backing
پشتیبانی
support
پشتیبانی
patronage
پشتیبانی
protection
پشتیبانی
supporting
تقویت پشتیبانی
maintain
پشتیبانی کردن
tower of strength
<idiom>
پشتیبانی محکم
sustaining
پشتیبانی کننده
air support
پشتیبانی هوایی
global backup
پشتیبانی کلی
aiding
پشتیبانی کردن
propugn
پشتیبانی کردن از
storeship
ناو پشتیبانی
aid
پشتیبانی کردن
backup
پشتیبانی کردن
service support
پشتیبانی خدمات
area support
پشتیبانی منطقه
archival backup
پشتیبانی بایگانی
aided
پشتیبانی کردن
general support
پشتیبانی عمومی
support
پشتیبانی کردن
geo deu reo
پشتیبانی کننده
logistic support
پشتیبانی لجستیکی
play up to
پشتیبانی کردن از
logistic support
پشتیبانی تدارکاتی
rallies
پشتیبانی کردن
rally
پشتیبانی کردن
champion
پشتیبانی کردن
championed
پشتیبانی کردن
championing
پشتیبانی کردن
champions
پشتیبانی کردن
countenances
پشتیبانی کردن
countenanced
پشتیبانی کردن
countenance
پشتیبانی کردن
maintains
پشتیبانی کردن
rallied
پشتیبانی کردن
naval support
پشتیبانی دریایی
maintenance support
پشتیبانی نگهداری
maintenance support
پشتیبانی تعمیراتی
nonsupport
عدم پشتیبانی
memory protection
پشتیبانی ازحافظه
vindicating
پشتیبانی کردن از
vindicates
پشتیبانی کردن از
vindicated
پشتیبانی کردن از
vindicate
پشتیبانی کردن از
countenancing
پشتیبانی کردن
maintained
پشتیبانی کردن
back up
پشتیبانی یا کمک
support programs
برنامههای پشتیبانی
supporting distance
مسافت پشتیبانی
tactical support
پشتیبانی رزمی
close support
پشتیبانی نزدیک
combat support
پشتیبانی رزمی
technical support
پشتیبانی فنی
direct support
پشتیبانی مستقیم
to agitate
[for]
پشتیبانی کردن
corrective maintenance
پشتیبانی اصلاحی
timed backup
پشتیبانی دورهای
back-up
پشتیبانی یا کمک
support program
برنامه پشتیبانی
support command
فرماندهی پشتیبانی
support command
یکان پشتیبانی
fire support
پشتیبانی اتش
supply support
پشتیبانی تدارکات
supply support
پشتیبانی اماد
support brigade
تیپ پشتیبانی
deep supporting fire
اتش پشتیبانی عمیق
division support command
فرماندهی پشتیبانی لشگر
to bolster somebody up
از کسی پشتیبانی کردن
to get behind somebody
از کسی پشتیبانی کردن
to back somebody up
از کسی پشتیبانی کردن
fire support sector
منطقه پشتیبانی اتش
fire support element
عنصر پشتیبانی اتش
prop
نگهداشتن پشتیبانی کردن
remote servicing
پشتیبانی از راه دور
decision support system
سیستم پشتیبانی تصمیم
remote maintenance
پشتیبانی از راه دور
fire support base
پایگاه پشتیبانی اتش
deep air support
پشتیبانی هوایی دور
deep supporting fire
اتش پشتیبانی در عمق
fire support base
مبنای پشتیبانی اتش
direct support
پشتیبانی مستقیم کردن
aerial fire support
پشتیبانی اتش هوایی
processes
و وسایل کنترل و پشتیبانی
supported
یکان پشتیبانی شده
division support area
منطقه پشتیبانی لشگر
general support
یکان پشتیبانی عمومی
afloat support
پشتیبانی لجستیکی در روی آب
beach support area
منطقه پشتیبانی ساحلی
area support command
فرماندهی پشتیبانی منطقه
close air support
پشتیبانی هوایی نزدیک
ancestral file
سیستم پشتیبانی فایل ها
close support mission
ماموریت پشتیبانی نزدیک
process
و وسایل کنترل و پشتیبانی
direct support unit
یکان پشتیبانی مستقیم
combat support troops
عدههای پشتیبانی رزمی
combat support troops
یکانهای پشتیبانی رزمی
combat support arms
رسته پشتیبانی رزمی
combat support arms
یکان پشتیبانی رزمی
propped
نگهداشتن پشتیبانی کردن
propping
نگهداشتن پشتیبانی کردن
field service
پشتیبانی سرویس رزمی
combat service support
پشتیبانی خدمات رزمی
ancillary facilities
تاسیسات پشتیبانی تقویتی تاسیسات تقویتی پشتیبانی
supporting range
برد پشتیبانی سلاحها
tape backup unit
دستگاه پشتیبانی نوار
Thank you for your support
با تشکر برای پشتیبانی شما.
close covering group
ناو گروه پشتیبانی نزدیک
supporting weapons
جنگ افزارهای پشتیبانی کننده
hard disk backup program
برنامه پشتیبانی دیسک سخت
fire support element
عنصرهماهنگ کننده پشتیبانی اتش
direct air support center
مرکز پشتیبانی مستقیم هوایی
mission call
درخواست پشتیبانی هوایی کردن
naval support
یکان پشتیبانی کننده دریایی
populism
پشتیبانی از حزب مردم درامریکا
airmobile support party
گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
cim
استفاده هماهنگ از میکروفیلم برای ذخیره سازی داده کامپیوتر و روشهای خواندن داده
supporting range
شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
fans
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com