English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (7 milliseconds)
English Persian
tribade همجنس خواه فاعلی
Other Matches
tribadism همجنس خواهی فاعلی
gays همجنس خواه
gayer همجنس خواه
gay همجنس خواه
homosexual همجنس خواه
gayest همجنس خواه
homosexuals همجنس خواه
nominative حالت فاعلی فاعلی
l like like بازبا باز کند همجنس با همجنس پرواز
relatives خواهر عمو وعمه خواه تنی باشند خواه ناتنی اطلاق میشود
liberalparty حزب ازادی خواه یا ترقی خواه
nominative case حالت فاعلی
subjective فاعلی خصوصی
subjectivity فاعلی بودن
intersubjective چند فاعلی
active participial abjective صفت اسم فاعلی
active participial abjective اسم فاعلی که بطورصفات بکار رود
nominative subject اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
cognate همجنس
congeneric همجنس
homosexuality همجنس گرایی
consubstantiate همجنس کردن
assimilative همجنس کننده
biotype ژنوتیپ همجنس
isophilic همجنس دوست
butch همجنس باز
homosexuality همجنس خواهی
inversions همجنس خواهی
inversion همجنس خواهی
uranism همجنس خواهی
homosexuals همجنس باز
homoerotism همجنس خواهی
sapphism همجنس خواهی
homogeneously بطور همجنس
homosexual همجنس گرا
homogen جزء همجنس
homosexual همجنس باز
homosexuals همجنس گرا
sapphism همجنس خواهی زنان
overt homosexuality همجنس خواهی اشکار
urning در همجنس خواهی مردان
latent homosexuality همجنس خواهی نهفته
of a piece with each other ازسر هم همجنس یکدیگر
faute de mieux همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
cannibal جانوری که همجنس خود را میخورد
cannibals جانوری که همجنس خود را میخورد
physalis عروسک پس پرده و گلهای همجنس ان
homogen گروه چند چیز همجنس
whether خواه
or خواه
ill minded بد خواه
ill wisher بد خواه
if خواه
stylolite ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
holophytic تغذیه کننده از گیاهان سبز همجنس خوار
monarchic سلطنت خواه
apologist پوزش خواه
nolens volens خواه و ناخواه
progressive ترقی خواه
progressist ترقی خواه
invert هم جنس خواه
person aganist whom appeal فرجام خواه
inverting هم جنس خواه
one who asks for a loan وام خواه
repulican جمهوری خواه
inverts هم جنس خواه
progressivist ترقی خواه
one who appeals to the supreme court فرجام خواه
progressionist ترقی خواه
Republicans جمهوری خواه
Republican جمهوری خواه
apologizer معذرت خواه
appellant پژوهش خواه
avenger کین خواه
blackmailers باج خواه
blackmailer باج خواه
constitutionalist مشروطه خواه
halophyte نمک خواه
apologists پوزش خواه
votary هوا خواه
homoeopaths جور درمان خواه
homeopaths جور درمان خواه
homeopath جور درمان خواه
propitious شفیع خیر خواه
liberals ازادی خواه زیاد
appellant فرجام خواه مستانف
progressionist عضوحزب ترقی خواه
liberal ازادی خواه زیاد
well wishing ادم نیکخواه خیر خواه
will heŠnill he چه بخواهد چه نخواهد خواه ناخواه
nationalists ازادی خواه واستقلال طلب
respondents پژوهش خواه مستانف علیه
repulican عضو حزب جمهوری خواه
nationalist ازادی خواه واستقلال طلب
well wisher ادم نیکخواه خیر خواه
respondent پژوهش خواه مستانف علیه
modernists هوا خواه اصول امروزی
modernist هوا خواه اصول امروزی
ministerialist هواه خواه وزارت وقت
progressist عضو حزب ترقی خواه
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
henchman هواه خواه سیاسی نوکر
henchmen هواه خواه سیاسی نوکر
culturist فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
well intentioned خوش نیت خیر خواه خیرخواهانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com