English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
give someone the benefit of the doubt <idiom> همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
Other Matches
brand leader بهترین علامت تجاری بهترین مارک
evergreens همیشه سبز همیشه بهار
everblooming همیشه بهار همیشه شکوفا
evergreen همیشه سبز همیشه بهار
talk up <idiom> صحبت درمورد
hold forth <idiom> صحبت کردن درمورد
in on <idiom> اطلاعاتی داشتن درمورد
what about <idiom> چطور(درمورد چیزی)
get the goods on someone <idiom> فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
use one's head/bean/noodle/noggin <idiom> عمیقا فکر کردن درمورد
To be biased (prejudiced). درمورد چیزی تعصب داشتن
get wise to something/somebody <idiom> درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
smoke out <idiom> درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
food for thought <idiom> درمورد چیز باارزش فکر کردن
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
freeboard حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
cross a bridge before one comes to it <idiom> درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
monomaia جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
search one's soul <idiom> کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
hen and chickens همیشه بهار همیشه بهار باغی
perverse verdict درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
To be patient with someone . درمورد کسی صبر وشکیبائی نشان دادن
We must inquire into this matter. درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
tie up <idiom> تمام مدت درمورد کسی حرف زدن
I have been deceived in you . درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
achloropsia نوعی نابینایی درمورد رنگها مخصوصا رنگ سبز
context sensitive help key کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
demarche عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
aerostatics علمی که درمورد گازها درحالت سکون و تعادل بحث میکند
target dossiers پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
first class بهترین
priding بهترین
pride بهترین
prides بهترین
prided بهترین
gilt edge بهترین
gilt-edged بهترین
gilt edged بهترین
tiptop بهترین
best بهترین
foremost بهترین
the best of all بهترین
of the first water بهترین
let go <idiom> به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
In the best possible manner. به بهترین وجه
best efforts بهترین مساعی
qualities بهترین کیفیت
quality بهترین کیفیت
best به بهترین وجه
top-notch <idiom> عالی ،بهترین
optimum بهترین امکان
best بهترین کار
referendum حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referenda حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
cw system سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
primes کمال بهترین قسمت
naps بهترین شرکت کننده
napped بهترین شرکت کننده
nap بهترین شرکت کننده
second best theory نظریه بهترین دوم
prime کمال بهترین قسمت
tip top بهترین اعلی درجه
skimeister بهترین اسکی باز
primed کمال بهترین قسمت
best move بهترین حرکت شطرنج
classics مطابق بهترین نمونه
designated tournament مسابقه بهترین بازیگران
dressed to kill <idiom> بهترین لباس را پوشیدن
napping بهترین شرکت کننده
(live off the) fat of the land <idiom> بهترین از هرچیز را داشتند
classic مطابق بهترین نمونه
first-class درخورمردم طبقه یک بهترین
back on one's feet <idiom> به بهترین سلامتی رسیدن
lion share بزرگترین یا بهترین بخش
You are counted among my best friends. شما را از بهترین دوستانم می شمارم
hit it off with someone <idiom> بهترین همراه با کسی داشتن
beluga نام بهترین نوع خاویار
honesty is the best policy راستی ودرستی بهترین رویه
best governed country کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
dress up <idiom> بهترین لباس خود را پوشیدن
History is the best testimony. تاریخ بهترین شاهد است
the best thatone can do بهترین کاری که میتوان کرد
The best advice is, not to give any <idiom> بهترین اندرز ندادن آن است
flight بهترین نتیجه دور مقدماتی
full power اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
coroner مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroners مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
the best game out بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
I wish you the best of luck. بهترین موفقیتها رابرایتان آرزومی کنم
optima legum ilerpres est consuetudo عرف و عادت بهترین تفسیرقانونی است
Which is the best way to Tehran ? بهترین راه به تهران کدام است ؟
make the best of <idiom> دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
i had best to leaveit بهترین کاران است که ان راول کنیم
golden shoe بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
ground badge علامت بهترین درجه دار یاسرباز
pan- در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
money player ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
cover search جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
heisman trophy جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
immunity به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
Shoppers were scrambling to get the best bargains. خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
to make the most of به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
sullivan award جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
least cost design بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
Hunger is the best sauce. <proverb> گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است. [ضرب المثل ]
best ball بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
record prices بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
at all hours <adv.> همیشه
ever همیشه
any time <adv.> همیشه
ever- همیشه
always همیشه
incessantly همیشه
anytime <adv.> همیشه
year in year out همیشه
for ever and aday همیشه
everywhen همیشه
evermore همیشه
ayŠaye همیشه
for evermore همیشه
sempre همیشه
eer همیشه
alway همیشه
at all times همیشه
ay همیشه
at any time <adv.> همیشه
frequenter همیشه رو
handicap مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicaps مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
once and for all <idiom> برای همیشه
forever and a day <idiom> برای همیشه
on tap <adj.> همیشه در دسترس
sempiternity برای همیشه
eternity برای همیشه
foreverness برای همیشه
eternality برای همیشه
immortality برای همیشه
infinite time برای همیشه
ad infinitum برای همیشه
forever برای همیشه
aeon برای همیشه
perpetuity برای همیشه
sinedie برای همیشه
insenescible همیشه جوان
immortally تا جاودان همیشه
marigold گل همیشه بهار
marigolds گل همیشه بهار
for good برای همیشه
forever برای همیشه
adinfinitum برای همیشه
amaranth همیشه بهار
as ever مانند همیشه
as usual مانند همیشه
ay برای همیشه
calendula گل همیشه بهار
dead load همیشه بار
evermore برای همیشه
permafrost همیشه یخبسته
residents که همیشه درکامپیوتراست
tipple همیشه نوشیدن
stiller راکد همیشه
stills راکد همیشه
tippled همیشه نوشیدن
tipples همیشه نوشیدن
tippling همیشه نوشیدن
stillest راکد همیشه
resident که همیشه درکامپیوتراست
love lies bleeding گل همیشه بهار
still راکد همیشه
tilt and swivel که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
chucker پرتابگر همیشه خطازن
for keeps <idiom> تا ابد ،برای همیشه
for good <idiom> برای همیشه ،پایدار
japanese andromeda بوته همیشه سبزاسیایی
i always photograph badly عکس من همیشه بد در می اید
positive definite matrix ماتریس همیشه مثبت
i have got him on my brain همیشه به اوفکر میکنم
I always stick to my word. من همیشه سر حرفم می ایستم
at someone's beck and call <idiom> همیشه آماده پذیرایی
evergreen trees درختان همیشه سبز
abjuring برای همیشه ترک گفتن
perennially بطور ماندگاریا دائمی همیشه
non scrollable که همیشه نمایش داده میشود.
to get straight A's همه درسها را [همیشه] ۲۰ گرفتن
He always gives in to his wife. همیشه تسلیم زنش است
abjure برای همیشه ترک گفتن
never to be at a loss for an answer همیشه حاضر جواب بودن
abjures برای همیشه ترک گفتن
abjured برای همیشه ترک گفتن
nervous Nelly آدم همیشه نگران و دلواپس
panicky person آدم همیشه نگران و دلواپس
jitterbug آدم همیشه نگران و دلواپس
she always had her way همیشه موافق میل اوعمل می شد
to pledge one's troth قول همیشه وفادار را دادن
to always look for things to find fault with همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
cast the first stone <idiom> همیشه آماده جنگیدن است
go steady <idiom> همیشه بایک نفر قرارگذاشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com