Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (6 milliseconds)
English
Persian
I arrived as soon as he left ( went ) .
همین که رفت من آمدم
Other Matches
There is the rub .
گیر کار همین جاست (همین است )
When I came in
زمانی که من تو آمدم
I am here on business.
برای کار اینجا آمدم.
I am here on business.
برای تجارت اینجا آمدم.
I dropped in to say hello.
آمدم اینجا یک سلامی بکنم
I am here on holiday.
من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
I am here for a language course
من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
this same
همین
thus
[therefore]
<adv.>
بخاطر همین
in this wise
<adv.>
بخاطر همین
in this manner
<adv.>
بخاطر همین
in consequence
<adv.>
بخاطر همین
by implication
<adv.>
بخاطر همین
as a result
<adv.>
بخاطر همین
therefore
<adv.>
بخاطر همین
whereby
<adv.>
بخاطر همین
in this way
<adv.>
بخاطر همین
immediately next door
<adv.>
همین جنبی
immediately next door
<adv.>
همین همسایه ای
alike
<adv.>
به همین نحو
all the same
<adv.>
به همین نحو
ditto
<adv.>
به همین نحو
in like manner
<adv.>
به همین نحو
likewise
<adv.>
به همین نحو
as a consequence
<adv.>
بخاطر همین
consequently
<adv.>
بخاطر همین
hence
<adv.>
بخاطر همین
in this vein
<adv.>
بخاطر همین
one of these o c shortlies
در همین روزها
not long a go
همین تازگی ها
very
همان همین
for this reason
<adv.>
بخاطر همین
in this sense
<adv.>
بخاطر همین
in so far
<adv.>
بخاطر همین
insofar
<adv.>
بخاطر همین
in this respect
<adv.>
بخاطر همین
by impl
<adv.>
بخاطر همین
that is a
همین است
for that reason
<adv.>
بخاطر همین
as a result of this
<adv.>
بخاطر همین
One of these days .
همین روزها
In the vicinity ( neighbourhood ).
همین نزدیکی ها
that is a
همین بود
that is it
همین است
that once
همین یکبار
This very day .
همین امروز
this once
همین یکبار
this very question
دقیقا همین پرسش
steadied
همین راه برو
Right now .
همین الان ( حالا)
I'll bring it right away .
همین الان می آورم
the th inst
پنجم همین ماه
letter of even date
نامه همین تاریخ
last sunday
همین یکشنبه که گذشت
steadying
همین راه برو
steadies
همین راه برو
steadiest
همین راه برو
steady
همین راه برو
In fact, that is just what is good about it.
اتفاقا"خوبیش در همین است
stick around
<idiom>
همین دوروبر منتظر ماندن
from now on
<idiom>
درست از همین لحظه به بعد
For example ( instance ) , lets take Iran .
مثلا" فرضا" همین ایران
This is precisely ( exactly) what I wanted to know .
همین رامی خواستم بدانم
repeat range
با همین مسافت تیراندازی کنید
the whole of morality is there
همه اخلاق همین جا است
I have to study
من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
He just went outside.
او
[مرد]
همین الان رفت به بیرون.
Is that your final word ?
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
He just stepped out.
او
[مرد]
همین الان رفت به بیرون.
She is obsessed with it .
فکر وذکرش فقط همین است وبس
pan cosmism
اعتقاد باینکه هر چه هست همین مادیات است
That is all we needed!That caps ( beats ) all !
واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
Wherever you go the sky has the same colour .
<proverb>
به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
Knock off your fighting right now!
همین الآن از توی سر همدیگر زدن دست بکشید !
Akstafa peacock
طرح طاووس در فرش های ترکمنی و قفقازی مربوط به همین نام
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now.
من فردا با او
[مرد]
تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
universal roll
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
subjective
فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
acanthus design
طرح پیچک
[الهام گرفته شده از گیاهی به همین نام یعنی آکانتوس که بیشتر در طرح گل فرنگ یا گوبلن دیده می شود]
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
close corporation
شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
Ushak medallion
ترنج عشاق
[این ترنج مربوط به شهری به همین نام در ترکیه است که دارای سابقه پانصد ساله در بافت فرش است.]
Lenkoran medallion
ترنج لن کران
[این نوع ترنج در فرش های قفقازی و ترکمنی بکار می رود و نام آن از شهری به همین اسم در آذربایجان روسیه گرفته شده و جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
fragment
[فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
karachoph design
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
Lori Pambak motif
ترنج لری
[پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
Gohar carpet
فرش گوهر
[این فرش که توسط بافنده ای به همین نام از اهالی ارمنستان وسیه بافته شده از فرش های شاخص و کلیدی این منطقه محسوب شده و طرح آنرا مربوط به قره باغ می دانند.]
Mina-khani design
طرح میناخانی
[این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com