English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (9 milliseconds)
English Persian
It is both pilgrimage and commerce. <proverb> هم زیارت است هم تجارت .
Other Matches
lawmerchant حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
custom of a trade عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
pilgrimage زیارت
pilgrimages زیارت
hadj زیارت حج
pilgrimage زیارت رفتن
hadji زیارت حج حاجی
to go on pilrimage زیارت رفتن
pilgrimages زیارت رفتن
pilgrimage زیارت اعتاب مقدسه سفر
pilgrimages زیارت اعتاب مقدسه سفر
visit ملاقات کردن زیارت کردن
visited ملاقات کردن زیارت کردن
visits ملاقات کردن زیارت کردن
traffics تجارت
graphics, business تجارت
furriery تجارت خز
business تجارت
traffic تجارت
trafficked تجارت
trafficking تجارت
businesses تجارت
commerce تجارت
mysteries تجارت
mystery تجارت
trade تجارت
traded تجارت
unfavorable trade تجارت نامساعد
free in trade تجارت ازاد
unfavorable trade تجارت نامطلوب
foreign trade تجارت خارجی
floating trade تجارت دریایی
fair trade تجارت عادلانه
chamber of commerce اتاق تجارت
chamber of trade اتاق تجارت
commercial code قانون تجارت
commercial law قانون تجارت
commercial law حقوق تجارت
counter trade تجارت متقابل
flax trade تجارت کتان
fair trade تجارت مشروع
fair trade تجارت منصفانه
traditional trade تجارت سنتی
free trader تجارت ازاد
regional trade تجارت منطقهای
joint adventure تجارت مشترک
open trade تجارت ازاد
law merchant حقوق تجارت
law merchant قانون تجارت
law of the staple حقوق تجارت
maritime trade تجارت دریایی
mercantile law قانون تجارت
restraint of trade محدودیت تجارت
freedom of enterprise ازادی تجارت
freedom of trade ازادی تجارت
internal trade تجارت داخلی
home trade تجارت داخلی
internal commerce تجارت داخلی
trade deficit کسری تجارت
trade barrier مانع تجارت
merchandies تجارت کردن
laissez-faire ازادی تجارت
businesses موضوع تجارت
merchandise تجارت کردن
refinance از نو تجارت کردن
refinanced از نو تجارت کردن
business موضوع تجارت
traffic تجارت غیرقانونی
trafficking تجارت غیرقانونی
traffics تجارت غیرقانونی
free trade تجارت ازاد
refinances از نو تجارت کردن
refinancing از نو تجارت کردن
enterprise تعهد تجارت
carring trade تجارت داخله
cabotage تجارت ساحلی
business law حقوق تجارت
bilateral trade تجارت دوجانبه
trafficked تجارت غیرقانونی
chamber of commerce اطاق تجارت
commercialism تجارت گرائی
commercial مربوط به تجارت
enterprises تعهد تجارت
carrying-trade تجارت حمل و نقل
carrying business تجارت حمل و نقل
carrying trade تجارت حمل و نقل
shipping trade تجارت حمل و نقل
transport business تجارت حمل و نقل
trade magazine مجله تخصصی تجارت
visibles اقلام مرئی تجارت
transport trade تجارت حمل و نقل
mentoring مرشدی [تجارت و بازرگانی]
transport industry تجارت حمل و نقل
multilateral trade تجارت چند جانبه
balance of foreign trade تراز تجارت خارجی
traded تجارت داد و ستد
commerce معاشرت تجارت کردن
trafficked تجارت هدایت شده
trafficking تجارت هدایت شده
traffics تجارت هدایت شده
free enterprise تجارت ومعامله ازاد
downtown مرکز تجارت شهر
contraband تجارت قاچاق یاممنوع
trade تجارت داد وستد
adventure تجارت مخاطره آمیز
adventures تجارت مخاطره امیز
traffic تجارت هدایت شده
automobile trade صنعت یا تجارت اتومبیل
traded تجارت داد وستد
free trade area حوزه تجارت ازاد
international trade تجارت بین المللی
invisible items of trade اقلام نامرئی تجارت
free trade area منطقه تجارت ازاد
invisible trade تجارت غیرقابل رویت
international trade تجارت بین الملل
free enterprise system نظام تجارت ازاد
trade تجارت داد و ستد
gains from trade منافع حاصل از تجارت
commercial center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
aids to trade خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
micro-economics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
microeconomics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
mentoring مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
take a bath <idiom> ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
barter away تجارت یا معامله پایاپای کردن
interstate commerce commission کمیسیون تجارت بین ایالات
Free pree (trade,port). مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
multilateral trade تجارت باچند کشور در ان واحد
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
copartner سهیم وشریک در تجارت وغیره
restrictive trade practices روشهای محدود کردن تجارت
shopping center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
business که باعث میشود یک تجارت کار باشد
businesses که باعث میشود یک تجارت کار باشد
(not) have anything to do with someone <idiom> نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
wool stapler کسیکه تجارت پشم خام میکند
vent for surplus theory of trade نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
trade follows the flag تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
white slave استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
dumping سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
Trade ( business ) is slack this week . این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
mail order house تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
technology قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
stock control program نرم افزاری که برای کمک به مدیریت انبار در تجارت طراحی شده است
restraint of trade قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
silicon valley محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
fair trade laws قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
e f t a (european free trade association اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
agribusiness تجارت محصولات کشاورزی کار و کسب کشاورزی
trade تجارت کردن با داد وستد کردن
traded تجارت کردن با داد وستد کردن
joint venture سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
international commercial terms (incoterm قراردادهای تجارت بین الملل که بوسیله اتاق بازرگانی بین الملل تهیه شده است
collieries تجارت ذغال ذغال فروشی
colliery تجارت ذغال ذغال فروشی
economic nationalism ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com