Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
all weather fighter
هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
Other Matches
vertical take off and landing
هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
director
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
directors
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
landplane
هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
ZMODEM
گونه پیشرفته پروتکل ارسالی MODEM که قادر به تشخیص خطا و توانایی ارسال مجدد است در صورتی که اتصال قط ع شود
aerospace vehicle
هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
hypermedia
متن با کلمات کلیدی خاص که قادر به نمایش تصویر و صوت باشد
commodity
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
commodities
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
medium
هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
mediums
هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
at owner's risk
معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
monoplance
هواپیمایی یک باله هواپیمایی که یک جفت بال دارد
shaggy ugs
فرش های با پرز بلند
[این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
do while
یک دستور برنامه نویسی زبان سطح بالا که تا موقعی که شرایط معینی وجود داشته باشد دستورالعملهای حلقهای را اجرا میکند
upward compatible
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
approval by acclamation
تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
double coincidence of wants
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
dynamic condition
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
synoptic situation
شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
floral design
طرح گل و بته
[قدیمی ترین فرش بافته شده با این طرح مربوط به قرن هجدهم میلادی در منطقه قفقاز روسیه می باشد. این طرح به گونه های مختلف بافته شده و ریشه در فرهنگ کشور دارد مثل گل لاله در فرش ترکیه.]
updates
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
aviation
هواپیمایی
counter air
ضد هواپیمایی
anti air
ضد هواپیمایی
sea plane
هواپیمایی دریایی
aeromechanics
فن مکانیک هواپیمایی
air officer
افسر هواپیمایی
avionics
الکترونیک هواپیمایی
aviation authority
امور هواپیمایی
aircraft section
قسمت هواپیمایی
aviate
هواپیمایی کردن
airline
شرکت هواپیمایی
antiair warfare
جنگ ضد هواپیمایی
airlines
شرکت هواپیمایی
fixed geometry
هواپیمایی با بال ثابت
ejector seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
ejection seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
aeromechanic
مربوط به مکانیک هواپیمایی
Civil Aviation Organization
سازمان هواپیمایی کشور
air traffic
رفت و آمد هواپیمایی
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
conventional take off and landing
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
aviation sotre keeper
انبار دار قسمت هواپیمایی
quadraplane
هواپیمایی با چهار بال روی هم
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
C.A.B.s
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
squadrons
گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
hydro airplane
هواپیمایی که میتواند روی اب فرود اید
squadron
گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
C.A.B
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
variable geometry aircraft
هواپیمایی که شکل کلی ان تغییر کند
chopper
هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
snooper
هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
choppers
هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
motile
قادر بجنبش
omnipotent
قادر مطلق
omnipotent
قادر متعال
all-powerful
قادر مطلق
free swimming
قادر به شنا
almightly
قادر مطلق
numerate
قادر شمردن
aircraft defective
هواپیمایی که به علت نقص فنی نتواندپرواز کند
high tailed aircraft
هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
solvents
قادر به پرداخت دیون
enables
قادر ساختن توانا
enabled
قادر ساختن توانا
solvent
قادر به پرداخت قروض
enable
قادر ساختن توانا
solvable
قادر بتادیه وام
solvent
قادر به پرداخت دیون
solvents
قادر به پرداخت قروض
able to justify bail
قادر به تقبل ضمانت
literacy
قادر به خواندن بودن
enabling
قادر ساختن توانا
maritime aircraft
هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
autogyro
هواپیمایی سنگین که توسط چند رتور حرکت میکند
limiting speed
بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
ornithopter
هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
may
توانایی داشتن قادر بودن
acatamathesia
قادر بدرک سخن نبودن
thermoduric
قادر به استقامت در برابرحرارت زیاد
capability
قادر به انجام کاری بودن
facility
قادر به انجام کاری به سادگی بودن
enable
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
eurybathic
قادر به زندگی کردن در اعماق مختلف اب
enabled
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabling
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
streamliner
قطار یا هواپیمایی که مقاومت هوا را درهم شکسته وانرا تعدیل کند
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
able to withstand contamination
<adj.>
قادر به مقاومت در برابر آلودگی
[بوم شناسی]
ectogenic
قادر بادامه زندگی درخارج از میزبان خود
absolutism
حکومت مطلقه اعتقاد به قادر علی الاطلاق
storage
مواد مختلف که قادر به ذخیره داده هستند
batch processing
سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
interactive
برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
lifting body
هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
graphics
چاپگری که قادر به چاپ تصاویر map-bit است
macro
برنامه اسمبلر که قادر به کدگشایی دستورات ماکرو است
programmer
شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
music chip
مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
programmers
شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
navigates
گونه
haffet
گونه
haffit
گونه
natures
گونه
of all sorts
از هر گونه ای
nature
گونه
navigating
گونه
cheeks
گونه
navigated
گونه
variation
گونه ها
variations
گونه ها
variant
گونه
species
گونه
sorted
گونه
sort
گونه
sorts
گونه
navigate
گونه
cheek
گونه
the five predicables
گونه
breed
گونه
kind
گونه
kindest
گونه
breeds
گونه
kinds
گونه
sailwing
هواپیمایی که بالهای ان تنهادرصورت وجود باد نسبی شکل و برش نمای یک ایرفویل را به خود میگیرند
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
communicating word processor
پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
faulted
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
faults
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
communication
ترمینال یا مودمی که قادر به ذخیره سازی داده ارسال شده است
recorders
قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
handles
نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
recorder
قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
edp
پردازشگر کلمه که قادر به انجام توابع پردازش داده مشخص است
fault
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
handle
نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
at all hazard
با هر گونه مخاطره
model
گونه یک محصول
modeled
گونه یک محصول
modelled
گونه یک محصول
allomorph
واژک گونه
models
گونه یک محصول
ilk
جور گونه
allomorph
واج گونه
diversity
گونه گونی
climax species
گونه اوج
subspecies
زیر گونه
malar bone
استخوان گونه
diversities
گونه گونی
octagons
هشت گونه
octagon
هشت گونه
prototypes
پیش گونه
zoomorphic
<adj.>
جانور گونه
prototype
پیش گونه
thus
بدین گونه
suchlike
از این گونه
rooting reflex
بازتاب گونه
spasmodic
اسپاسم گونه
cheekbone
استخوان گونه
spectral class
گونه طیقی
type
گونه الگو
typed
گونه الگو
types
گونه الگو
zygomatic
استخوان گونه
zygomatic bone
استخوان گونه
ckeek bone
استخوان گونه
cheekbones
استخوان گونه
schizotypal
اسکیزوفرنی گونه
releases
گونه یک محصول
hypnoid
خواب گونه
gnathitis
اماس گونه
release
گونه یک محصول
spasmodically
اسپاسم گونه
hysteroid
هیستری گونه
blowzy
سرخ گونه
blowzed
سرخ گونه
blowsy
سرخ گونه
hypnoidal
خواب گونه
germplasm bank
بانک گونه ها
buccal
وابسته به گونه
released
گونه یک محصول
integrated
نوعی طراحی مدار که قادر به تولید قط عات با توان پایین و کوچک است
chips
اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chip
اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com