English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
exhaust air هوای خروجی
Search result with all words
variable geometry engine موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
Other Matches
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
queue روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
turbocharger گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
inequivalence تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
non equivalence function تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که ورودی ها مثل هم نباشند وگرنه خروجی غلط است
NEQ تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است
equivalence تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
near letter quality خروجی چاپ شده توسط چاپگرهای نقطه ماتریسی که به اندازه خروجی چاپگرهای با کیفیت حروف عالی خوانانمیباشد
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
flip-flopping قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
input output processor پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
moist air هوای تر
petticoatsfever هوای زن
air blast هوای دم
carburetor air هوای کاربراتور
In the open air. در هوای آزاد.
open air در هوای ازاد
compressed air هوای فشرده
emergency air هوای اضطراری
compressed air هوای متراکم
stable air هوای پایدار
drippy هوای گرفته
dead air هوای راکد
temperate climate اب و هوای معتدل
circulationg air هوای در گردش
the open هوای ازاد
out of doors در هوای ازاد
hot blast هوای دم داغ
humid air هوای شرجی
intake air هوای ورودی
low air pressure فشار هوای کم
marine climate اب و هوای دریایی
marsh malaria هوای مردابی
out of door در هوای ازاد
swelter هوای گرم
sweltered هوای گرم
passion هوای نفس
humid air هوای نمناک
heavy weather هوای طوفانی
secondry air هوای ثانویه
forced draft هوای با فشار
foul weather هوای خراب
foul weather هوای نامساعد
raininess هوای بارانی
queen's weather هوای باز
heavy weather هوای خراب
swelters هوای گرم
air هوای دم هوا
aired هوای دم هوا
air breathing هوای تنفسی
blast roasting تشویه با هوای دم
adverse weather هوای نامساعد
agglutinant هوای التیام
airs هوای دم هوا
liquid air هوای مایع
broken weather هوای بی قرار
owl light هوای گرگ و میش
twilight هوای گرگ ومیش
forced draft هوای تحت فشار
secondary airflow جریان هوای فرعی
saturated air هوای اشباع شده
outdoorsy <adj.> عاشق هوای آزاد
free living تسلیم هوای نفس
lowers هوای گرفته وابری
lowering هوای گرفته وابری
lowered هوای گرفته وابری
lower هوای گرفته وابری
hot blast cupola کوپل هوای گرم
torchlight هوای گرگ ومیش
blast هوای دم کوره بلند دم
oh what a nasty weather چه هوای کثیفی است
air tank کپسول هوای غواصی
warm front جبهه هوای گرم
warm fronts جبهه هوای گرم
acclimating به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
open exercise ورزش در هوای ازاد
blasts هوای دم کوره بلند دم
hot blast main هدایت هوای دم داغ
intake air هوای مکیده شده
intake air heater گرمکن هوای ورودی
liquid air هوای مایع شده
liquid air container مخزن هوای مایع
lour هوای گرفته وابریwerewolf
mouthguard لوله هوای غواص
mouthpiece لوله هوای غواص
mouthpieces لوله هوای غواص
air compressor هوای فشرده ساز
out door court زمین هوای ازاد
cold fronts جبهه هوای سرد
blow hot هوای گرم دمیدن
cold front پیشان هوای سرد
cold front جبهه هوای سرد
heatwave موج هوای گرم
ego trips تسلیم به هوای نفس
ego trip تسلیم به هوای نفس
effulge برق هوای باز
cooling air هوای سرد کننده
bleed air هوای کمپرس شده
cooling blower دمنده هوای سرد
tire pressure فشار هوای لاستیک
tire inflation فشار هوای لاستیک
dusk هوای گرگ ومیش
blow cold هوای سرد دمیدن
cold fronts پیشان هوای سرد
choke damp دم :هوای ته چاه یاکان
caisson foundation پی سازی با هوای فشرده
Beautiful music ( weather ) . موسیقی ( هوای ) قشنگ
heatwaves هوای گرم طولانی
heatwaves موج هوای گرم
fair weather دارای هوای صاف
heatwave هوای گرم طولانی
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
brisk air هوای خنک و فرح بخش
thermostats تنظیم کننده هوای سرد
Keep an eye on things. هوای کاررا داشته باش
To have a fancy for something . هوای چیزی را درسر داشتن
To cherish a desire for something . هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
air space قشر هوای دیوار خالی
heaving رقص ناو در هوای طوفانی
smog هوای الوده به دود وبخار
air lift دستگاه ابکش با هوای فشرده
inclement weather هوای بسیار سرد یا طوفانی
fair-weather خوب هنگام هوای صاف
sidewinder موشک هوا به هوای سایدویندر
caliduct پخش کننده هوای گرم
acclimatization عادت کردن به هوای کوهستان
acclimatation توافق بااب و هوای یک محیط
terrestrial environment وضع عوارض و اب و هوای زمین
sensualize پیروی از هوای نفس کردن
acclimatization توافق بااب و هوای یک محیط
thermostat تنظیم کننده هوای سرد
acclimation اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
self will خود رایی هوای نفس
sensualist پیرو هوای نفس واحساس
storm door درب عایق هوای توفانی
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
thermal target هوای گرم بالارونده برای بالون
out door صحرایی در هوای ازاد انجام شده
Make sure the statuette doesnt topple over . هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
swim bladder کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
surfboat قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
She has a craving to travel . دلش هوای سفر کرده است
to weather something in winter چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
Sea [mountain] air makes you hungry. هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
velocity stacks لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
The sun is all the more welcome. In this cold weather. دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
genies موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
humidor صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
k valve شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
genie موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
sparrow نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
sparrows نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
The room is stuffy . هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
stationary front جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
airspeed سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeeds سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
The room is stuffy. هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
williwaw جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
falcon موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
falcons موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
williwa وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
cruise valve سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
priming پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
tartars نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
pneumatic disatch بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
tartar نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
serenades ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenading ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
redeye موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
endemic بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
serenaded ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenade ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
blast valve سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
carburator restricter plate صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
j valve سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
purge valve لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
blast hole drill مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
vacuum concrete ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
condensation shock چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
compressed air tunnel تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
air-conditioned اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
Indian summers هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summer هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
typhoons نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoon نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
handler خروجی
outputs خروجی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com