Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
dead air
هوای راکد
Search result with all words
stationary front
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
Other Matches
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
turbocharger
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
resting
راکد
dulls
راکد
slack water
اب راکد
mere
اب راکد
dulling
راکد
dullest
راکد
standing
راکد
duller
راکد
still
راکد
dulled
راکد
stiller
راکد
dull
راکد
stillest
راکد
merest
اب راکد
non moving water
اب راکد
stills
راکد
inert
راکد
latent
راکد
amort
راکد
stagnant
راکد
racquetball racket
راکد
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
dead space
فضای راکد
dead records
بایگانی راکد
dead file
پرونده راکد
idle deposit
سپرده راکد
idle money
پول راکد
liquid capital
سرمایه راکد
stagnating
راکد شدن
stagnates
راکد شدن
records depository
بایگانی راکد
stills
راکد همیشه
stagnated
راکد شدن
stagnate
راکد شدن
stillest
راکد همیشه
stiller
راکد همیشه
still
راکد همیشه
morgue
بایگانی راکد
statgnate
راکد شدن
morgues
بایگانی راکد
lentic
وابسته به ابهای راکد
liquidity perference
فهرست پول راکد
the market is dull
بازار راکد است
lentic
زیست کننده در ابهای راکد
stagnicolous
زندگی کننده دراب راکد
wind shadow
منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
backwater
محل راکد
[عقب افتاده]
[عقب مانده]
[واژه تحقیری]
air blast
هوای دم
moist air
هوای تر
petticoatsfever
هوای زن
emergency air
هوای اضطراری
foul weather
هوای نامساعد
exhaust air
هوای خروجی
foul weather
هوای خراب
forced draft
هوای با فشار
drippy
هوای گرفته
heavy weather
هوای طوفانی
blast roasting
تشویه با هوای دم
heavy weather
هوای خراب
broken weather
هوای بی قرار
carburetor air
هوای کاربراتور
circulationg air
هوای در گردش
compressed air
هوای فشرده
compressed air
هوای متراکم
marine climate
اب و هوای دریایی
marsh malaria
هوای مردابی
the open
هوای ازاد
out of door
در هوای ازاد
secondry air
هوای ثانویه
queen's weather
هوای باز
raininess
هوای بارانی
temperate climate
اب و هوای معتدل
low air pressure
فشار هوای کم
In the open air.
در هوای آزاد.
hot blast
هوای دم داغ
humid air
هوای نمناک
humid air
هوای شرجی
intake air
هوای ورودی
liquid air
هوای مایع
stable air
هوای پایدار
air
هوای دم هوا
out of doors
در هوای ازاد
passion
هوای نفس
open air
در هوای ازاد
adverse weather
هوای نامساعد
agglutinant
هوای التیام
air breathing
هوای تنفسی
swelters
هوای گرم
sweltered
هوای گرم
airs
هوای دم هوا
swelter
هوای گرم
aired
هوای دم هوا
ego trips
تسلیم به هوای نفس
liquid air
هوای مایع شده
lower
هوای گرفته وابری
twilight
هوای گرگ ومیش
tire pressure
فشار هوای لاستیک
intake air heater
گرمکن هوای ورودی
intake air
هوای مکیده شده
lowered
هوای گرفته وابری
cold fronts
پیشان هوای سرد
ego trip
تسلیم به هوای نفس
dusk
هوای گرگ ومیش
lowering
هوای گرفته وابری
lowers
هوای گرفته وابری
cold fronts
جبهه هوای سرد
cold front
پیشان هوای سرد
liquid air container
مخزن هوای مایع
blasts
هوای دم کوره بلند دم
mouthpieces
لوله هوای غواص
torchlight
هوای گرگ ومیش
mouthpiece
لوله هوای غواص
warm front
جبهه هوای گرم
owl light
هوای گرگ و میش
warm fronts
جبهه هوای گرم
out door court
زمین هوای ازاد
open exercise
ورزش در هوای ازاد
oh what a nasty weather
چه هوای کثیفی است
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
mouthguard
لوله هوای غواص
acclimated
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimating
به اب و هوای جدید خو گرفتن
lour
هوای گرفته وابریwerewolf
blast
هوای دم کوره بلند دم
secondary airflow
جریان هوای فرعی
heatwave
موج هوای گرم
bleed air
هوای کمپرس شده
outdoorsy
<adj.>
عاشق هوای آزاد
saturated air
هوای اشباع شده
air tank
کپسول هوای غواصی
cooling blower
دمنده هوای سرد
choke damp
دم :هوای ته چاه یاکان
air compressor
هوای فشرده ساز
caisson foundation
پی سازی با هوای فشرده
blow cold
هوای سرد دمیدن
cooling air
هوای سرد کننده
blow hot
هوای گرم دمیدن
tire inflation
فشار هوای لاستیک
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
cold front
جبهه هوای سرد
free living
تسلیم هوای نفس
heatwaves
هوای گرم طولانی
heatwaves
موج هوای گرم
heatwave
هوای گرم طولانی
hot blast cupola
کوپل هوای گرم
hot blast main
هدایت هوای دم داغ
forced draft
هوای تحت فشار
fair weather
دارای هوای صاف
effulge
برق هوای باز
cold spell or cold snap
<idiom>
یک جعبه هوای سرد
caliduct
پخش کننده هوای گرم
sensualist
پیرو هوای نفس واحساس
sensualize
پیروی از هوای نفس کردن
sidewinder
موشک هوا به هوای سایدویندر
terrestrial environment
وضع عوارض و اب و هوای زمین
Keep an eye on things.
هوای کاررا داشته باش
To have a fancy for something .
هوای چیزی را درسر داشتن
storm door
درب عایق هوای توفانی
self will
خود رایی هوای نفس
To cherish a desire for something .
هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
fair-weather
خوب هنگام هوای صاف
smog
هوای الوده به دود وبخار
inclement weather
هوای بسیار سرد یا طوفانی
heaving
رقص ناو در هوای طوفانی
acclimatation
توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatization
توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatization
عادت کردن به هوای کوهستان
air lift
دستگاه ابکش با هوای فشرده
acclimation
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
thermostats
تنظیم کننده هوای سرد
thermostat
تنظیم کننده هوای سرد
air space
قشر هوای دیوار خالی
brisk air
هوای خنک و فرح بخش
She has a craving to travel .
دلش هوای سفر کرده است
Make sure the statuette doesnt topple over .
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
velocity stacks
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
thermal target
هوای گرم بالارونده برای بالون
Sea
[mountain]
air makes you hungry.
هوای دریایی
[کوهستانی]
گشنگی می آورد.
to weather something in winter
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
out door
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
surfboat
قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
swim bladder
کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
idle balance
مانده راکد مانده غیرفعال
depository
بایگانی مدارک بایگانی راکد
The room is stuffy.
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
sparrow
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
airspeed
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
The room is stuffy .
هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
genie
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
genies
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
airspeeds
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
sparrows
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
k valve
شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com