Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
intake air
هوای ورودی
Search result with all words
carburator restricter plate
صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
intake air heater
گرمکن هوای ورودی
variable geometry engine
موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
Other Matches
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
queueing
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
turbocharger
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
JK flip flop
نوعی flipe=flop با دو ورودی k,g و دو خروجی مخالف که بستگی به ورودی دارند
gate
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gates
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
hash
تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها
hash
الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد
drop down list box
لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
input preamplifier
پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی
list
لیست داده که هر ورودی آدرس ورودی بعدی را دارد
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
dac
مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
d/a converter
مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند
approach channel
کانال ورودی- نهر ورودی
input
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
inputted
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
adder
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adders
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adders
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adder
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
analog
مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند
chain
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
chains
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
full
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
analogues
مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
analogue
مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند
dense index
اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
input
توان ورودی ورودی
inputted
توان ورودی ورودی
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
differences
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
input output processor
پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
exclusive
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
air blast
هوای دم
petticoatsfever
هوای زن
moist air
هوای تر
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
blast roasting
تشویه با هوای دم
stable air
هوای پایدار
temperate climate
اب و هوای معتدل
the open
هوای ازاد
sweltered
هوای گرم
humid air
هوای شرجی
broken weather
هوای بی قرار
In the open air.
در هوای آزاد.
passion
هوای نفس
swelter
هوای گرم
hot blast
هوای دم داغ
agglutinant
هوای التیام
adverse weather
هوای نامساعد
out of door
در هوای ازاد
foul weather
هوای نامساعد
liquid air
هوای مایع
marsh malaria
هوای مردابی
marine climate
اب و هوای دریایی
heavy weather
هوای خراب
air breathing
هوای تنفسی
foul weather
هوای خراب
secondry air
هوای ثانویه
humid air
هوای نمناک
forced draft
هوای با فشار
open air
در هوای ازاد
out of doors
در هوای ازاد
heavy weather
هوای طوفانی
raininess
هوای بارانی
queen's weather
هوای باز
low air pressure
فشار هوای کم
dead air
هوای راکد
airs
هوای دم هوا
emergency air
هوای اضطراری
circulationg air
هوای در گردش
aired
هوای دم هوا
compressed air
هوای متراکم
carburetor air
هوای کاربراتور
compressed air
هوای فشرده
swelters
هوای گرم
air
هوای دم هوا
exhaust air
هوای خروجی
drippy
هوای گرفته
forced draft
هوای تحت فشار
hot blast main
هدایت هوای دم داغ
cold front
جبهه هوای سرد
outdoorsy
<adj.>
عاشق هوای آزاد
oh what a nasty weather
چه هوای کثیفی است
hot blast cupola
کوپل هوای گرم
choke damp
دم :هوای ته چاه یاکان
intake air
هوای مکیده شده
free living
تسلیم هوای نفس
effulge
برق هوای باز
air tank
کپسول هوای غواصی
lour
هوای گرفته وابریwerewolf
ego trips
تسلیم به هوای نفس
air compressor
هوای فشرده ساز
liquid air container
مخزن هوای مایع
owl light
هوای گرگ و میش
open exercise
ورزش در هوای ازاد
liquid air
هوای مایع شده
saturated air
هوای اشباع شده
secondary airflow
جریان هوای فرعی
cold fronts
پیشان هوای سرد
cold fronts
جبهه هوای سرد
cold front
پیشان هوای سرد
mouthguard
لوله هوای غواص
bleed air
هوای کمپرس شده
mouthpiece
لوله هوای غواص
heatwave
موج هوای گرم
out door court
زمین هوای ازاد
caisson foundation
پی سازی با هوای فشرده
ego trip
تسلیم به هوای نفس
acclimates
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated
به اب و هوای جدید خو گرفتن
cold spell or cold snap
<idiom>
یک جعبه هوای سرد
heatwave
هوای گرم طولانی
heatwaves
موج هوای گرم
heatwaves
هوای گرم طولانی
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
twilight
هوای گرگ ومیش
lowers
هوای گرفته وابری
lowering
هوای گرفته وابری
lowered
هوای گرفته وابری
warm fronts
جبهه هوای گرم
mouthpieces
لوله هوای غواص
blow cold
هوای سرد دمیدن
blow hot
هوای گرم دمیدن
blasts
هوای دم کوره بلند دم
blast
هوای دم کوره بلند دم
acclimating
به اب و هوای جدید خو گرفتن
torchlight
هوای گرگ ومیش
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
fair weather
دارای هوای صاف
cooling blower
دمنده هوای سرد
dusk
هوای گرگ ومیش
cooling air
هوای سرد کننده
warm front
جبهه هوای گرم
tire inflation
فشار هوای لاستیک
tire pressure
فشار هوای لاستیک
lower
هوای گرفته وابری
dispersion
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
acclimatation
توافق بااب و هوای یک محیط
heaving
رقص ناو در هوای طوفانی
thermostats
تنظیم کننده هوای سرد
smog
هوای الوده به دود وبخار
thermostat
تنظیم کننده هوای سرد
fair-weather
خوب هنگام هوای صاف
To have a fancy for something .
هوای چیزی را درسر داشتن
acclimatization
عادت کردن به هوای کوهستان
acclimatization
توافق بااب و هوای یک محیط
inclement weather
هوای بسیار سرد یا طوفانی
acclimation
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
self will
خود رایی هوای نفس
sensualist
پیرو هوای نفس واحساس
sensualize
پیروی از هوای نفس کردن
Keep an eye on things.
هوای کاررا داشته باش
sidewinder
موشک هوا به هوای سایدویندر
storm door
درب عایق هوای توفانی
brisk air
هوای خنک و فرح بخش
air space
قشر هوای دیوار خالی
air lift
دستگاه ابکش با هوای فشرده
terrestrial environment
وضع عوارض و اب و هوای زمین
caliduct
پخش کننده هوای گرم
To cherish a desire for something .
هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
equality
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
Sea
[mountain]
air makes you hungry.
هوای دریایی
[کوهستانی]
گشنگی می آورد.
velocity stacks
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
swim bladder
کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
to weather something in winter
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
thermal target
هوای گرم بالارونده برای بالون
surfboat
قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
out door
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
She has a craving to travel .
دلش هوای سفر کرده است
Make sure the statuette doesnt topple over .
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
sparrows
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
humidor
صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
falcon
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
genie
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
stationary front
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
falcons
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
The room is stuffy.
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
The room is stuffy .
هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com