Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
gastrin
هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
Other Matches
yellow bile
مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
liquefacient
عامل موجب ترشح ترشح کننده
gastric juice
شیره معده
peptic gland
دژ پبهی که شیره معده از ان تراوش میکند
hyperinsulinism
درخون که موجب کم شدن قند خون میگردد
lactogenic
موجب ترشح شیر
gastroscope
اسباب معاینه داخلی معده وسیله مشاهده داخل معده
hormonal
هورمونی
progestational
وابسته بتغییرات هورمونی وبدنی زن قبل از حاملگی
suppuration
ترشح ریم ترشح چرک
maw
معده
foul stomach
معده پر
stomached
معده
stomaching
معده
stomachs
معده
stomach
معده
tummy
معده
kyte
معده
tummies
معده
the inner man
معده
orifice of the stomack
معده
antacid
ضداسید معده
stomachache
درد معده
gastric ulcer
زخم معده
gastroscopy
معاینه معده
collywobbles
درد معده
gastritis
اماس معده
maw
حفره معده
gastritis
التهاب معده
stomach pumps
تنقیهی معده
epigastrium
روی معده
craw
معده جانور
cramp of stomach
درد معده
cardialgia
دردفم معده
heartburn
سوزش معده
pneumogastric nerve
پی با عصب شش و معده
stomach pump
تنقیهی معده
gastritis
ورم معده
f.of the stomach
ته یاقعر معده
gastroptosis
سقوط معده
saburra
اخلاط معده
pyrosis
سوزش معده
gastrolith
سنگ معده
rot gut
معده خراب کن
job lot
مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد
job lots
مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد
gastro enteritis
اماس معده وروده
polygastric
دارای چندین معده
psalterium
معده سوم نشخوارکنندگان
breadbasket
معده ناحیه حاصلخیز
upset stomach
ناراحتی معده
[پزشکی]
tummy upset
[coll.]
ناراحتی معده
[پزشکی]
gastrointestinal
مربوط به معده و روده
indigestion
ناراحتی معده
[پزشکی]
gastroenteritis
ورم معده و رودهها
gastroptosis
پایین افتادن معده
dyspepsy
ناراحتی معده
[پزشکی]
stomach pain
معده درد
[پزشکی]
abdominal pain
معده درد
[پزشکی]
antacid
دوای ضد ترشی معده
ascarid
کرم معده اسکاریس
stomach upset
ناراحتی معده
[پزشکی]
roll reversal
حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
juice
شیره
sapless
بی شیره
emulsioned
شیره
sapped
شیره
oozing
شیره
oozed
شیره
sap
شیره
saps
شیره
emulsion
شیره
syrup
شیره
oozes
شیره
juices
شیره
extract
شیره
extracted
شیره
emulsioning
شیره
emulsions
شیره
syrups
شیره
molasses
شیره
juiceless
بی شیره
extracts
شیره
ooze
شیره
extracting
شیره
sirup
شیره
gastroenterologist
متخصص بیماریهای معده وروده
mesogaster
معده بند ناحیه ناف
gastric fever
تب معدهای یارودهای حمای معده
gastroenterology
مطالعه معده و روزده وبیماریهای ان
gastroenteritis
التهاب معده و رودهی باریک
linocut
چاپی که بوسیله کلیشه روی مشمع ایجاد میگردد
grace note
نتی که به اهنگ برای زیبایی اصلی اضافه میگردد
backsliding
کسی که پس از ترکیکعادت بد به عادت سابق خود باز میگردد
fox fire
نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
treasury stock
سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
royalties
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
royalty
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
ashless dispersant oil
نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
accommodation bill
براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
milked
شیره گیاهی
sap
شیره گیاهی
milking
شیره گیاهی
sap
شیره کشیده از
milks
شیره گیاهی
sapped
شیره گیاهی
sapped
شیره کشیده از
juicier
شیره دار
saps
شیره گیاهی
saps
شیره کشیده از
juiciest
شیره دار
extract of rhubard
شیره ریوند
juicy
شیره دار
milk
شیره گیاهی
extract of malt
شیره سمنوی جو
sappy
<adj.>
شیره دار
sap wood
شیره گیاهی
lymph
شیره غذایی
treacle
شیره قند
latex
شیره گیاهی
almond emulsion
شیره بادام
molasses
شیره قند
indican
شیره نیل
viscosity
شیره داری
gravy
شیره گوشت
soy sauce
شیره یا سس سویا
spiel
شیره مالی
gentian bitter
شیره کوشاد
solar plexus
شبکه عصبی ناحیه زیر معده
gastrectomy
عمل برداشتن تمام یا قسمتی از معده
gastro enteric
وابسته به معده وروده معدی امعائی
achlorhydria
فقدان اسید کلریدریک درشیرهء معده
ingestion
قورت دادن داخل معده کردن
mesogaster
پردهای که معده رابدیوارعقبی شکم می پیوند د
bay
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bays
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bayed
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
grout curtain
لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
secretion
ترشح
sprayed
ترشح
splash
ترشح
transudation
ترشح
spraying
ترشح
transudate
ترشح
sprays
ترشح
spray
ترشح
leakages
ترشح
flux
ترشح
splashing
ترشح
splashes
ترشح
leakage
ترشح
spatter
ترشح
spattered
ترشح
spatters
ترشح
sprinkled
ترشح
spattering
ترشح
transpiration
ترشح
splutters
ترشح
splutter
ترشح
spluttered
ترشح
sprinkles
ترشح
spluttering
ترشح
sprinkle
ترشح
pepsin
پپسین انزیم گوارنده پروتئین درشیره معده
pepsine
پپسین انزیم گوارنده پروتئین درشیره معده
milked
دوشیدن شیره کشیدن از
maple syrup
عصاره یا شیره افرا
sucks
شیره کسی را کشیدن
suck
شیره کسی را کشیدن
sucked
شیره کسی را کشیدن
pancreatin
دیاستاز شیره لوزالمعده
milks
دوشیدن شیره کشیدن از
milking
دوشیدن شیره کشیدن از
milk
دوشیدن شیره کشیدن از
spiel
شیره مالی کردن
syrups
شیره یاشهد زدن به
sirup
شیره یاشهد زدن به
syrup
شیره یاشهد زدن به
theriac
پادزهر شیره قند
earthquake factor
مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
paraboloid
سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
internal secretion
ترشح درونی
jakes
ترشح مدفوع
he was splashed all over
سرتا پا ترشح شد
splashy
دارای ترشح
spattering
ترشح کردن
plash
ترشح کردن
anuria
قطع ترشح
spoondrift
ترشح امواج
secretionary
ترشح کننده
actescence
ترشح شیر
brights disease
ترشح بول
salivation
ترشح بزاق
galactopoiesis
ترشح شیر
splatters
ترشح کردن
secrete
ترشح کردن
discharges
انفصال ترشح
splash
صدای ترشح
sprinkle
ترشح کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com