Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English
Persian
juries
هیئت داوران
jury
هیئت داوران
Search result with all words
award
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awards
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
Other Matches
presidium
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
board
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boarded
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardroom
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardrooms
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
panels
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
judicature
هیئت دادرسان هیئت قضاوت
petty jury
هیئت داوری هیئت قضات
panelist
عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
lord chancellor
رئیس کل داوران
jury
هیات داوران
referee's dressing room
رختکن داوران
juries
هیات داوران
marshal
داوران کنار مسیر
marshaled
داوران کنار مسیر
marshaling
داوران کنار مسیر
marshalled
داوران کنار مسیر
marshals
داوران کنار مسیر
clerk of the course
منشی گروه داوران
hant
شور داوران کاراته
split decision
رای اکثریت داوران
defferential assets
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
abstained
خودداری داوران ازدادن رای
abstain
خودداری داوران ازدادن رای
matmen
مجموع کشتی گیران و داوران
abstaining
خودداری داوران ازدادن رای
abstains
خودداری داوران ازدادن رای
pyx jury
هئیت منصفه عیارگیران داوران دینارسنج
rhadamanthus
نام یکی از داوران جهان پایین
committee boat
قایق داوران در اغاز و پایان مسیر
homologate
تصویب نوع اتومبیل بوسیله داوران
the judges were influenced by
داوران زیر نفوذ او واقع شدند
homologate
اعلام و تایید کار حد نصاب سرعت هواپیما به وسیله داوران
postal match
مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
commissioning
هیئت
committees
هیئت
commission
هیئت
commissions
هیئت
guize
هیئت
astronomy
هیئت
confranternity
هیئت
committee
هیئت
attitude
هیئت
configuration
هیئت
panels
هیئت
attitudes
هیئت
corps
هیئت
panel
هیئت
configurations
هیئت
configuration
هیئت پذیری
directorate
هیئت رئیسه
constituencies
هیئت موسسان
directorates
هیئت رئیسه
constituency
هیئت موسسان
institutes
هیئت شورا
juries
هیئت منصفه
professoriat
هیئت استادان
executives
هیئت رئیسه
executive
هیئت رئیسه
governing body
هیئت حاکمه
governing bodies
هیئت حاکمه
jury
هیئت منصفه
top drawer
هیئت حاکمه
instituting
هیئت شورا
political mission
هیئت سیاسی
expedition
هیئت اعزامی
departments
قسمت هیئت
legislative body or assembly
هیئت مققنه
knightage
هیئت شوالیه ها
council ot ministers
هیئت وزراء
astronomically
مطابق هیئت
board of direcotors
هیئت مدیره
board of directers
هیئت مدیره
board of directors
هیئت مدیره
board of trade
هیئت بازرگانی
collegium
هیئت یا کمیته
department
قسمت هیئت
commissioners
عضو هیئت
petty jury
هیئت منصفه
military comission
هیئت نظامی
astronomy
علم هیئت
astronomy
هیئت استرونومی
expeditions
هیئت اعزامی
military body
هیئت نظامی
configurations
هیئت پذیری
faculties
هیئت علمی
faculty
هیئت علمی
commissioner
عضو هیئت
diplomatic mission
هیئت سیاسی
instituted
هیئت شورا
formats
قالب هیئت
bars
هیئت وکلاء
bar
هیئت وکلاء
staffs
اعضاء هیئت
physique
ترکیب هیئت
physiques
ترکیب هیئت
deputation
هیئت نمایندگی
deputations
هیئت نمایندگی
economic commission
هیئت اقتصادی
bureau
هیئت اداری
bureaus
هیئت اداری
hue
هیئت منظر
hues
هیئت منظر
committee
هیئت یا کمیته
committees
هیئت یا کمیته
commission
هیئت مامورین
format
قالب هیئت
commissions
هیئت مامورین
boarded
هیئت کمیسیون
boarded
هیئت ژوری
legislatures
هیئت مقننه
commissioning
هیئت مامورین
staff
اعضاء هیئت
trial jury
هیئت منصفه
board
هیئت کمیسیون
board
هیئت ژوری
institute
هیئت شورا
staffed
اعضاء هیئت
legislature
هیئت مقننه
directors
عضو هیئت مدیره
cabinet
هیئت وزرا اطاقک
to be masked
تدیل هیئت دادن
cabinets
کابینه هیئت دولت
cabinets
هیئت وزرا اطاقک
editorial staff
هیئت مدیره یانویسنده
delegacy
نماینده هیئت نمایندگان
cabinet
کابینه هیئت دولت
white hall
هیئت حاکمه انگلیس
chief executive officer
[CEO]
[American E]
رئیس هیئت مدیره
president of the board
[ American E]
رئیس هیئت مدیره
the f.
اعضای هیئت پزشکی
chairman of the board
[of directors/managers]
رئیس هیئت مدیره
military body
هیئت رئیسه نظامی
military assistance advisory group (maag
هیئت مستشاری نظامی
director
عضو هیئت مدیره
special jury
هیئت منصفه مخصوص
companies
دسته هیئت بازیگران
company
دسته هیئت بازیگران
constellation
هیئت صورت فلکی
assize
هیئت قضات یا منصفه
backbencher
عضو هیئت قانونگذاری
transmute
تغییر هیئت دادن
backbenchers
عضو هیئت قانونگذاری
masked balls
رقص با هیئت مبدل
panel
هیئت تشک پالان
juror
عضو هیئت منصفه
jurors
عضو هیئت منصفه
grand jury
هیئت منصفه عالی
grand juries
هیئت منصفه عالی
electorates
هیئت انتخاب کنندگان
electorate
هیئت انتخاب کنندگان
directorate
هیئت مدیره ستادی
astronomically
از روی علم هیئت
directorates
هیئت مدیره ستادی
missionary
وابسته به هیئت اعزامی
missionaries
وابسته به هیئت اعزامی
transmuted
تغییر هیئت دادن
transmutes
تغییر هیئت دادن
transmuting
تغییر هیئت دادن
assembly
هیئت قانون گذاری
panels
هیئت تشک پالان
constellations
هیئت صورت فلکی
masked ball
رقص با هیئت مبدل
Soviet
هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
directorates
مقام ریاست هیئت مدیره
uranological
وابسته به هیئت و اجرام سماوی
Soviets
هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
verdicts
رای هیئت منصفه فتوی
verdict
رای هیئت منصفه فتوی
secretariat
هیئت دبیران وکارمندان دفتری
secretariats
هیئت دبیران وکارمندان دفتری
astronomical
بیشمار وابسته به علم هیئت
transfiguration
تبدیل هیئت تغییر شکل
privy councillor
عضو هیئت رایزنان سلطنتی
petit jury
هیئت منصفه دوازده نفری
discipline and adjustment board
هیئت تدوین مقررات انضباطی
chairmen
مدیر رئیس هیئت مدیره
chairman
مدیر رئیس هیئت مدیره
cryptoboard
هیئت کشف رمز پیامها
missions
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
astronomic
بیشمار وابسته به علم هیئت
mission
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
directorate
مقام ریاست هیئت مدیره
assignees in bankruptcy
هیئت تصفیه امور ورشکسته
boarded
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
directorate
[of a company]
هیئت نظاره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
board of
[executive]
directors
هیئت نظاره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
board
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
combined communication board
هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
government
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
White Paper
گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Papers
گزارش هیئت دولت نامه سفید
committees
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
governments
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
committee
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
directorate
[of a company]
هیئت مدیره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
board of
[executive]
directors
هیئت مدیره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
electoral college
هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com