English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
presidium هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
Other Matches
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boarded هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardroom اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardrooms اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
directorate هیئت رئیسه
directorates هیئت رئیسه
executives هیئت رئیسه
executive هیئت رئیسه
military body هیئت رئیسه نظامی
panels نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
judicature هیئت دادرسان هیئت قضاوت
petty jury هیئت داوری هیئت قضات
panelist عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
defferential assets هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
recess فترت دوره فترت
recesses فترت دوره فترت
idle time دوره فترت زمان بیکاری
guize هیئت
attitude هیئت
attitudes هیئت
confranternity هیئت
commissions هیئت
commission هیئت
configurations هیئت
configuration هیئت
commissioning هیئت
panel هیئت
corps هیئت
committees هیئت
committee هیئت
astronomy هیئت
panels هیئت
juries هیئت منصفه
juries هیئت داوران
constituency هیئت موسسان
constituencies هیئت موسسان
formats قالب هیئت
jury هیئت داوران
format قالب هیئت
commissioning هیئت مامورین
commissions هیئت مامورین
jury هیئت منصفه
legislature هیئت مقننه
legislatures هیئت مقننه
departments قسمت هیئت
department قسمت هیئت
commissioners عضو هیئت
governing body هیئت حاکمه
expeditions هیئت اعزامی
governing bodies هیئت حاکمه
bars هیئت وکلاء
board of direcotors هیئت مدیره
top drawer هیئت حاکمه
expedition هیئت اعزامی
astronomy هیئت استرونومی
instituting هیئت شورا
institutes هیئت شورا
instituted هیئت شورا
commissioner عضو هیئت
staff اعضاء هیئت
staffed اعضاء هیئت
staffs اعضاء هیئت
faculties هیئت علمی
trial jury هیئت منصفه
bar هیئت وکلاء
institute هیئت شورا
astronomy علم هیئت
physique ترکیب هیئت
professoriat هیئت استادان
bureau هیئت اداری
deputation هیئت نمایندگی
deputations هیئت نمایندگی
economic commission هیئت اقتصادی
diplomatic mission هیئت سیاسی
petty jury هیئت منصفه
council ot ministers هیئت وزراء
faculty هیئت علمی
bureaus هیئت اداری
hue هیئت منظر
military comission هیئت نظامی
committees هیئت یا کمیته
military body هیئت نظامی
committee هیئت یا کمیته
legislative body or assembly هیئت مققنه
political mission هیئت سیاسی
physiques ترکیب هیئت
knightage هیئت شوالیه ها
hues هیئت منظر
board هیئت ژوری
board هیئت کمیسیون
board of directers هیئت مدیره
configuration هیئت پذیری
boarded هیئت ژوری
configurations هیئت پذیری
boarded هیئت کمیسیون
collegium هیئت یا کمیته
board of directors هیئت مدیره
commission هیئت مامورین
astronomically مطابق هیئت
board of trade هیئت بازرگانی
chief executive officer [CEO] [American E] رئیس هیئت مدیره
assembly هیئت قانون گذاری
to be masked تدیل هیئت دادن
transmute تغییر هیئت دادن
chairman of the board [of directors/managers] رئیس هیئت مدیره
jurors عضو هیئت منصفه
juror عضو هیئت منصفه
masked balls رقص با هیئت مبدل
transmuted تغییر هیئت دادن
missionaries وابسته به هیئت اعزامی
missionary وابسته به هیئت اعزامی
backbenchers عضو هیئت قانونگذاری
white hall هیئت حاکمه انگلیس
president of the board [ American E] رئیس هیئت مدیره
constellation هیئت صورت فلکی
masked ball رقص با هیئت مبدل
constellations هیئت صورت فلکی
transmutes تغییر هیئت دادن
backbencher عضو هیئت قانونگذاری
transmuting تغییر هیئت دادن
electorate هیئت انتخاب کنندگان
grand jury هیئت منصفه عالی
directorates هیئت مدیره ستادی
astronomically از روی علم هیئت
assize هیئت قضات یا منصفه
directorate هیئت مدیره ستادی
companies دسته هیئت بازیگران
company دسته هیئت بازیگران
cabinet کابینه هیئت دولت
cabinet هیئت وزرا اطاقک
cabinets کابینه هیئت دولت
cabinets هیئت وزرا اطاقک
grand juries هیئت منصفه عالی
special jury هیئت منصفه مخصوص
delegacy نماینده هیئت نمایندگان
panel هیئت تشک پالان
military assistance advisory group (maag هیئت مستشاری نظامی
editorial staff هیئت مدیره یانویسنده
the f. اعضای هیئت پزشکی
electorates هیئت انتخاب کنندگان
director عضو هیئت مدیره
directors عضو هیئت مدیره
panels هیئت تشک پالان
privy councillor عضو هیئت رایزنان سلطنتی
petit jury هیئت منصفه دوازده نفری
chairman مدیر رئیس هیئت مدیره
chairmen مدیر رئیس هیئت مدیره
Soviets هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
Soviet هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
discipline and adjustment board هیئت تدوین مقررات انضباطی
assignees in bankruptcy هیئت تصفیه امور ورشکسته
cryptoboard هیئت کشف رمز پیامها
uranological وابسته به هیئت و اجرام سماوی
secretariat هیئت دبیران وکارمندان دفتری
directorates مقام ریاست هیئت مدیره
directorate مقام ریاست هیئت مدیره
secretariats هیئت دبیران وکارمندان دفتری
mission ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
astronomical بیشمار وابسته به علم هیئت
verdict رای هیئت منصفه فتوی
missions ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
transfiguration تبدیل هیئت تغییر شکل
verdicts رای هیئت منصفه فتوی
astronomic بیشمار وابسته به علم هیئت
board of [executive] directors هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
directorate [of a company] هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
directorate [of a company] هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
board of inspection and survey هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
board of [executive] directors هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
household troops هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
electoral college هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور
combined communication board هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
boarded هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
committee هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
committees هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
government فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
White Papers گزارش هیئت دولت نامه سفید
governments فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
White Paper گزارش هیئت دولت نامه سفید
mission ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
authoritarian طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
missions ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
embracery جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
combined communication board هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
authoritarians طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
air transport allocations board هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
boxman عضو هیئت تعیین کننده محل افتادن توپ
to call a meeting of the board of directors برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
true bill اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
award مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
to vote somebody on the board of directors رای دادن به کسی برای عضو هیئت مدیره شدن
awards مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
log گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
logs گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
commitment board هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
legislative council هیئت عالی مقننه در انگلیس مجلس مقننه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com