English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
bar council هیات مدیره کانون وکلا
Other Matches
law society کانون وکلا
bars کانون وکلا
bar کانون وکلا
bar association کانون وکلا
bar association کانون وکلا دادگستری
study for bar دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
directorates هیات مدیره
directorate هیات مدیره
managing commission هیات مدیره
managing committee هیات مدیره
board of directors هیات مدیره
chairman رئیس هیات مدیره
chairmen رئیس هیات مدیره
chairman of the board of directors رئیس هیات مدیره
mission هیات اعزامی هیات تبلیغی
missions هیات اعزامی هیات تبلیغی
representatives وکلا
delegates وکلا
summing up خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
bar کرسی خطابه وکلا
bars کرسی خطابه وکلا
strike off the rolls از صورت وکلا خارج کردن
directress مدیره
headmistresses مدیره
administratrix مدیره
directrix مدیره
manageresses مدیره
lady principal مدیره
governess مدیره
manageress مدیره
head mistress مدیره
headmistress مدیره
governesses مدیره
schoolmarm مدیره مدرسه
schoolma'am مدیره مدرسه
board of directors هیئت مدیره
schoolmistress مدیره اموزشگاه
matron مدیره سرپرستار
board of direcotors هیئت مدیره
board of directers هیئت مدیره
matrons مدیره سرپرستار
schoolmistresses مدیره اموزشگاه
administratrix مدیره تصفیه
dame کدبانو مدیره
dames کدبانو مدیره
chairman of the board [of directors/managers] رئیس هیئت مدیره
president of the board [ American E] رئیس هیئت مدیره
chief executive officer [CEO] [American E] رئیس هیئت مدیره
directorates هیئت مدیره ستادی
editorial staff هیئت مدیره یانویسنده
editoress مدیره روزنامه یامجله
directorate هیئت مدیره ستادی
supinator عضله مدیره بخارج
directors عضو هیئت مدیره
director عضو هیئت مدیره
directorates مقام ریاست هیئت مدیره
editorial board هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
chairmen مدیر رئیس هیئت مدیره
chairman مدیر رئیس هیئت مدیره
directorate مقام ریاست هیئت مدیره
directorate [of a company] هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
board of [executive] directors هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
focuses کانون
fireplace کانون
fireplaces کانون
focus کانون
focused کانون
focalpoint کانون
focussed کانون
focussing کانون
confocal هم کانون
focal spot کانون
focusses کانون
to call a meeting of the board of directors برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
clubs کانون مجمع
bifocals دارای دو کانون
clubbing کانون مجمع
clubbed کانون مجمع
magnetic focus کانون مغناطیسی
bifocal دارای دو کانون
focal surface سطح کانون
focalization تمرکز در کانون
image focal point کانون تصویر
club کانون مجمع
focal point کانون توجه
bundle کانون [کاموا]
twine کانون [کاموا]
focus به کانون دراوردن
focussing به کانون دراوردن
focussing کانون عدسی
focusses به کانون دراوردن
focussed به کانون دراوردن
focussed کانون عدسی
focuses به کانون دراوردن
focuses کانون عدسی
focused به کانون دراوردن
focused کانون عدسی
focus کانون عدسی
clew کانون [کاموا]
knot کانون [کاموا]
ball کانون [کاموا]
true or real focus کانون حقیقی
virtual focus کانون مجازی
reformatory کانون اصلاح
seismic focus کانون زلزله
focusses کانون عدسی
reformatories کانون اصلاح
to vote somebody on the board of directors رای دادن به کسی برای عضو هیئت مدیره شدن
focussing کانونی شدن کانون
house of correction کانون اصلاح وتربیت
focus کانونی شدن کانون
correctional institution کانون اصلاح و تربیت
focal مربوط به کانون عدسی
focusses کانونی شدن کانون
focussed کانونی شدن کانون
focused کانونی شدن کانون
focuses کانونی شدن کانون
focal plane افق مار بر کانون عدسی
boarded هیات
corps هیات
mission هیات
missions هیات
bodies هیات
party هیات
council هیات
board هیات
councils هیات
body هیات
vestal روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
executive committee هیات رئیسه
fact finding body هیات تحقیق
executive commission هیات مجریه
cabinet هیات دولت
executive committee هیات اجرایی
executive commission هیات رئیسه
delegations هیات نمایندگان
delegation هیات نمایندگان
juries هیات منصفه
council of ministers هیات وزرا
legislative assembly هیات مقننه
governing body هیات حاکمه
deputations هیات نمایندگان
the ministry هیات وزیران
sovereigns هیات رئیسه
sovereign هیات رئیسه
selection board هیات گزینش
legislature هیات مقننه
deputation هیات نمایندگان
cabinets هیات دولت
managing committee هیات رئیسه
legislatures هیات مقننه
governing bodies هیات حاکمه
council of ministers هیات وزیران
jury هیات منصفه
board of trustee هیات امناء
jury هیات داوران
diplomatic corps هیات دیپلماتیک
arbitral tribunal هیات تحکیم
diplomatic corps هیات سیاسی
board of directors هیات نظار
board of conciliation هیات مصالحه
board of trutees هیات امنا
cabint هیات وزرا
consular corps هیات کنسولی
juries هیات داوران
zoom lens عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
zoom lenses عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
award حکم هیات داوری
grand jury هیات منصفه عالی
member of the jury عضو هیات منصفه
constituency هیات موکلان یک حوزه
constituencies هیات موکلان یک حوزه
officer عضو هیات رئیسه
officers عضو هیات رئیسه
benches هیات قضات محکمه
election of the committee انتخابات هیات رئیسه
awarded حکم هیات داوری
diplomatic corps هیات نمایندگان سیاسی
awarding حکم هیات داوری
Privy Council هیات مشاورین سلطنتی
awards حکم هیات داوری
juror عضو هیات منصفه
foremen سخنگوی هیات منصفه
verdicts رای هیات منصفه
forewoman سخنگوی هیات منصفه
foreman سخنگوی هیات منصفه
verdicts تصمیم هیات منصفه
verdict تصمیم هیات منصفه
cabinet council جلسه هیات وزیران
verdict رای هیات منصفه
bench هیات قضات محکمه
grand juries هیات منصفه عالی
diplomatic bady هیات سیاسی نمایندگان
law of pragnanz قانون هیات گرایی
diplomatic body هیات نمایندگان سیاسی
jury man عضو هیات منصفه
head of the mission رئیس هیات اعزامی
jurors عضو هیات منصفه
reformatory schools کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com